پروژه دانشجویی پاورپوینت امامزاده نور گرگان در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

توجه : این پروژه به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پروژه دانشجویی پاورپوینت امامزاده نور گرگان در pdf دارای 21 اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در Power Point می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل پاور پوینت پروژه دانشجویی پاورپوینت امامزاده نور گرگان در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است


لطفا به نکات زیر در هنگام خرید

دانلودپروژه دانشجویی پاورپوینت امامزاده نور گرگان در pdf

توجه فرمایید.

1-در این مطلب، متن اسلاید های اولیه 

دانلودپروژه دانشجویی پاورپوینت امامزاده نور گرگان در pdf

قرار داده شده است

 

2-به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در پاورپوینت وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید

3-پس از پرداخت هزینه ، حداکثر طی 12 ساعت پاورپوینت خرید شده ، به ادرس ایمیل شما ارسال خواهد شد

4-در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل اسلاید ها میباشد ودر فایل اصلی این پاورپوینت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

5-در صورتی که اسلاید ها داری جدول و یا عکس باشند در متون زیر قرار داده نشده است


بخشی از متن پروژه دانشجویی پاورپوینت امامزاده نور گرگان در pdf :

متن ندارد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی تحقیق اقبال لاهوری در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی تحقیق اقبال لاهوری در pdf دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی تحقیق اقبال لاهوری در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی تحقیق اقبال لاهوری در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی تحقیق اقبال لاهوری در pdf :

علامه اقبال در روز جمعه سوم ماه ذیقعده ، سال هجری قمری ( نوامبر ) در شهر سیالکوت به دنیا آمد . پدر وی از بازرگانان متدین بود . نیاکان اقبال از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند که در قرن هفدهم به دین مبین اسلام مشرف شدند .
تحصیلات اقبال به رسم معمول زمان از آموختن قرآن در یکی از مساجد سیالکوت آغاز شد و پس از اتمام دوره مکتب به اسکاچ مشن کالج رفت و دوران ابتدایی و متوسطه را در آنجا گذرانید . در آنجا مورد توجه مولانا سید میر حسن ، که یکی از معلمان آن مدرسه و دوستان پدر اقبال بود قرار گرفت . مولانا میر حسن بر خلاف میل باطنی که جوانان را در آغاز از شعر گفتن منع می کرد به جهت استعداد درخشان و قریحه سرشار اقبال ، او را به سرودن شعر اردو تشویق و ترغیب می نمود . و در اوائل کار اقبال ، اشعار خود را برای تصحیح نزد « داغ دهلوی » ( متوفی م. ) می فرستاد که وی پس از مدتی گفت که اشعار اقبال از تصحیح بی نیاز است و خود را به داشتن شاگردی چون اقبال مفتخر می دانست .
اقبال بعد از به پایان رساندن اسکاچ مشن کالج ، در رشته فلسفه دانشگاه لاهور ثبت نام کرد و از سر توماس آرنلد بهره ور گردید و دوره فوق لیسانس را در سال م. در رشته فلسفه با احراز رتبه اول در دانشگاه پنجاب به پایان برد و پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه پنجاب در رشته های تاریخ و فلسفه و علوم به استادی برگزیده شد .
(( ناله ی یتیم )) اولین اثر وی بود که به سال درجلسه ی سالیانه ی انجمن حمایت الاسلام در لا هور خواند و سال بعد هم در همان انجمن منظومه ی دیگری با عنوان (( خطاب یتیم به هلال عید )) را قرائت کرد که باعث شهرت وی گردید . شعر ((هیمالیا )) نخستین شعر اقبال بود که در مجله ی مخزن به سال به چاپ رسید ،انتشار اشعار اقبال همینطور در مخزن ادامه یافت تا اینکه دیگران هم برای گرفتن شعر از اقبال برای چاپ در نشریه های خود به او روی آوردند .
علاوه بر شهرتی که اقبال در شعر و شاعری کسب کرد ،نخستین کتابش را در زمینه ی اقتصاد به زبان اردو به سال م. تالیف کرد . سپس برای ادامه ی تحصیلات به توصیه ی آرنلد عازم اروپا شد و سه سال در آنجا به مطالعه و تحصیل اشتغال داشت که اثر بر جسته ای بر افکار و آ راء او گذاشت. در دانشگاه کمبریج در رشته ی فلسفه پذیرفته شد و در آنجا با ((مک تیگارت )) پیرو هگل که در آن زمان بسیار مشهور بود ملا قا ت کرد ، سپس با پروفسور براون و نیکسون آشنا شد .
اقبال پس از اخذ درجه ی فلسفه اخلاق از دانشگاه کمبریج وارد دانشگاه مونیخ در آلمان شد و رساله ی خود را تحت عنوان سیر فلسفه در ایران نوشت و به دریافت درجه ی دکتری توفیق یافت . و مد تی هم به جای پرفسورآرنلد در دانشگاه لندن تدریس زبان و ادبیات عربی کرد.
در اواخر دوره ی اقامتش در اروپا به علت تحولی که در وجود او پیش آمده بود قصد ترک شعر و شاعری کرد ولیکن دوستش سر عبدالقادر مانع این کار شد و آرنلد هم در این امر بی تاثیر نبود.
تحول دیگری که در زمان تحصیل در اروپا برای اقبال پیش آمد آشنائی و مطالعه در زبان ادبیات فارسی بود که بعدها زبان فارسی را برای بیان افکار خود برگزید و دیگر اینکه در اروپا ،اقبال از یک شاعر وطنی به شاعر ملی و اسلامی و جهانی تغییر یافت و سیر تحولات فکری او را می توان از مطالعه ی کتاب بانگ درا دریافت .
اقبال در اوت م به وطن بازگشت و رئیس بخش فلسفه ی دانشکده ی دولتی لاهور شد و ضمناٌ به وی اجازه داده شد که در خارج به شغل دادگستری بپردازد . بعد از چندی از شغل استادی دست کشید و به همان کار وکالت پرداخت تا افکار خود را آزادانه انتشار دهد . وی شغل وکالت را تا سال م ادامه داد .
در سال م علامه اقبال به عضویت مجلس قانون گذاری پنجاب انتخاب شد . اختلافات و کشمکش ها و و ضعیت ناگوار زندگی مردم و عشق به آزادی اقبال را علاقه مند به شرکت در فعالیتهای سیاسی کرد ، تا اینکه وی در سال م تشکیل دولت پاکستان را در جلسه ی سالیانه حزب مسلم لیگ در الله آباد پیشنهاد کرد .
اقبال به نمایندگی مسلمانان شبه قاره به سال در اولین موتمر اسلامی فلسطین که در شهر بیت المقدس تشکیل یافته بود شرکت نمود و در اواخر سال در کنفرانسی که در لندن تشکیل شده بود شرکت کرد و در مراجعت از اسپانیا دیدن کرد و « مسجد قرطبه » در روحیه ی او تاثیر عمیق گذاشت که در منظومه ای تاثبرات روحی و قلبی خود را به نام « مسجد قرطبه » جلوه گر ساخت و در سال از افغانستان دیدن بعمل آورد و از مزار حکیم سنائی را زیارت کرد.
در چهارم د سامبر دانشگاه پنجاب درجه ی دکترای افتخاری به او اعطا کرد .
در سال به گلو درد دچار شد که تا پایان عمر ادامه داشت و در آغاز سال به تنگی نفس و ضعف قلب مبتلا گردید تا اینکه بالأخره در ساعت پنج بامداد روز پنجشنبه بیست و یکم آوریل (بیستم صفر سال ه . ق ) دار فانی را وداع کرد .
ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد چشم خود بر بست و چشم ما گشاد
و در گذشت او به زندگانی پر فراز نشیب او خاتمه داد در حا لی که دو آرزوی بزرگ او بر آورده نشده بود یکی زیارت خانه ی خدا و دیگری مسافرت به ایران .
آثار علامه ی اقبال به ترتیب زمانی
علم الا قتصاد : اولین کتاب درباره ی اقتصاد به زبان اردو که در سال در لاهور به چاپ رسید.
توسعه حکمت در ایران (سیر فلسفه در ایران ) : مشتمل بر تاریخ مختصری از حکمت الهی در ایران .
تاریخ هند : اقبال این کتاب را برای استفاده ی دانشجویان به رشته تحریر در آورد .
اسرار خودی : این کتاب را از طرفی جهت طرد تمدن مادی اروپائی و از طرفی برای مبارزه با بیگاری و تنبلی به نظم کشید ه است و سعی کرده تا مردن را به اسرار نهفته ی درونی نهاد مردم که آن را ((خودی )) نامیده است آشنا سازد .
رموز بیخودی : این منظومه رابطه ی فرد و ملت را شرح می دهد .
پیام مشرق : در این مجموعه ،اقبال افکار مشرق و مغرب را مقایسه کرده است .
بانگ درا : کتاب پیامهای شور انگیز شاعر به هموطنان خود از مسلمانان و هندو است و ترغیب آنان به کار و کو شش که اولین مجموعه ی اشعار اردوری است .
زبور عجم : مجموعه ی اشعار کتاب شامل غزلیات و قطعات و مستزاد اقبال که مثنوی گلشن راز جدید و بندگی نامه را به ضمیمه دارد .
جاوید نامه : اقبال این منظومه ی فارسی را به نام فرزندش جاوید اقبال سروده است .
احیای فکر دینی در اسلام : شامل هفت سخنرانی درباره ی مباحث اسلامی است که به سال م ایراد و در سال چاپ شده است .
مثنوی مسافر : شرح قسمتی از مسافرت اقبال به افغانستان و راهنمایی های او به ملت افغان است .
بال جبریل :دومین اثر اردوی اقبال است که در سال به چاپ رسیده است که شامل غزلیات و دو بیتی ها و منظومه های دیگر اوست .

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه شرکت آچاچی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه شرکت آچاچی در pdf دارای 88 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه شرکت آچاچی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه شرکت آچاچی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه شرکت آچاچی در pdf :

آچاچی نام روستایی در نزدیکی شهرستان میانه از توابع آذربایجان شرقی است و این کارخانه در سال 1357 شروع به کار کرده است که توسط آقای ایرانی که مدیر عامل و رئیس کنونی شرکت است در واحدهای کوچک آغاز به کار کردند و اولین کارگاه شیرینی پذیری در تهران بوده که به علت نارضایتی افراد و شهرداری به خارج از تهران انتقال پیدا کرده است چون هیچ وقت کارخانه صنعتی نمی تواند در داخل شهر باشد و نیاز به متراژ بالایی دارد و پس از استقراق کارخانه برای توسعه بیشتر و تداوم و استحکام بیشتر با کارخانه ای به نام قافلانکوه متحد شدند که بعد از مدتی همکاری به علت اختلاف نظر از یکدیگر مجزا شدند هر کدام به صورت مستقل فعالیت می کنند

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی تحقیق شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چ

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی تحقیق شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ در pdf دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی تحقیق شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی تحقیق شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی تحقیق شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ در pdf :


فردوسی‌ و نوعی‌ فلسفه‌ اپیکوری:‌
فردوسی یک نوع‌ عدم‌ تعلق‌ به‌ دنیا و نوعی‌ فلسفه‌ اپیکوری‌ متعالی دارد که‌ به‌ «پندهای‌ سلیمان‌» می‌ماند و ارزش‌های جاودانی‌ شاعر، که‌ همراه‌ با عواطف‌ انساندوستانه‌ و نرمی‌ طبع‌ خاص‌ و با ترکیبی‌ زیبا و جالب‌ در شاهنامه به‌ چشم‌ می‌خورند، آثار متفکران‌ بزرگ‌ هند را به‌ یاد می‌آورد. علاقه آرنولد به‌ شاهنامه‌ ، و به‌ ویژه به‌ داستان‌ رستم‌ و سهراب‌، ناشی‌ از شرحی‌ بود که‌ سنت بوو بر ترجمه ‌ ژول‌ مول‌ از شاهنامه‌ نوشت‌. در اینجا، اشاره‌ به‌ برخی‌ دیگر از مترجمان‌ اروپایی‌ شاهنامه بی‌فایده‌ نیست‌. سرویلیام جونزازاولین‌ شرق‌شناسانی‌ بود که‌ به‌ ترجمه ‌ داستان‌ رستم‌ وسهراب‌ به‌ سبک‌ تراژدی‌های‌ یونانی‌ روی‌ آورد. اندکی بعد جوزف‌ چمپیون (Joseph Champion) بخش‌هایی‌ از آغاز
شاهنامه‌ را به‌ شعر ترجمه‌ کرد و به‌ سال‌ 1875 در کلکته به‌ چاپ‌ رسانید. سبک‌ شعری‌ او بیشتر تقلیدی‌ بود از شاعر بزرگ‌ انگلیس‌ الکساندر پوپ‌ که‌ ایلیاد هومر را به انگلیسی‌ به‌ نظم‌ درآورده‌ بود. از مترجمان‌ دیگر شاهنامه‌ باید به‌ جیمز اتکینسن‌ اشاره کرد که‌ بیشتر از چمپیون‌ با ادبیات‌ فارسی‌ آشنایی‌
داشت‌. او در سال‌ 1814 داستان‌ «رستم‌ و سهراب‌» را به انگلیسی‌ به‌ نظم‌ درآورد و در 1832 نیز خلاصه‌ای‌ از شاهنامه‌ را در ترکیبی‌ از نظم‌ و نثر به‌ همان‌ زبان ترجمه‌ کرد. اتکینسن‌ همانند بسیاری‌ از علاقه‌مندان‌ به ادبیات‌ شرق‌ معتقد بود که‌ «آثار بزرگ‌ شرقی‌ قابل‌ توجه و از جهات‌ گوناگون‌ نظیر آثار کلاسیک‌ غرب‌اند.» از همین رو، وی‌ به‌ یافتن‌ وجوه‌ تشابه‌ بین‌ شاهنامه‌ و نوشته‌ها و سروده‌های‌ کلاسیک‌ اروپایی‌ پرداخت‌. به‌ عنوان نمونه‌، ابیات‌ زیر از شاهنامه‌ را در وصف‌ زیبایی تهمینه‌ ترجمه‌ کرده‌ و همراه‌ با شرح‌ گسترده‌ای‌ درباره آثار مشابه‌ شاعرانی‌ چون‌ هومر، ویرژیل‌، آناکرئون‌ و شکسپیر انتشار داده‌است
خیام نیشابوری :
نکته’ دیگری که به نظر می رسد در مورد انسان گرائی فلسفی خیام قابل ذکر باشد، نگرش اخلاقی اوست. شاید اینگونه تصور شود که خیام از لحاظ اخلاقی پیرو افکار اپیکور (341 _ 270 پیش از میلاد) فیلسوف مادی یونان بوده است. هر چند اپیکور و خیام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوری جستن از خرافات، و اهمیت قائل شدن برای خوشبختی وشاد زیستن، هر دو از یک دریچه به انسان و زندگی و هستی می نگرند، و وجوه اشتراک فراوانی دارند، اما بین این (( دو )) ، در ارزش های اخلاقی ، یک تفاوت ماهوی وجود دارد، و آن اینست که، اپیکور برای تعدیل و آرامشی که در جستجوی آن است ، نه تنها تلاشی راتوصیه نمی کند، که حتی از درگیر شدن پرهیز می کند. او دوری جستن از ناملایمات را توصیه می کند، وخیام در کنار گرایش به خوشی و دوری از اندوه، تعهد وتلاش ، برای به دست آوردن نیک بختی و شادی، و سر ناسازگاری گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم می داند وتاکید می کند:
زان باده که عمر را حیات دگر است پر کن قدحی گرچه تو را دردسر! است
بر نه به کفم که کار عالم سمر است بشتاب که عمر ای پسر در گذر است
هشدار! که روزگار شور انگیز است ایمن منشین! که تیغ دوران تیز است
در کام تو گر زمانه لوزینه نهد زنهار! فرو مبر! که زهر آمیز است.


اندیشه‌های فلسفی حکیم عمر خیام و فلسفه معروف او (اپیکوری):

حکیم عمر خیام در نیشابور زاده شد. زمان تولد و وفات او به درستی مشخص نیست،‌ ولی به بعضی احتمالات در روز پنجشنبه 12 محرم 439 متولد شده و در سال‌های مابین 508 – 530 و به بعضی احتمالات در سال 515 وفات یافته است. به طور کلی می‌توان گفت که از نیمه‌ی اول قرن پنجم تا دهه‌های نخستین قرن ششم در این دنیا زیسته است. نامش عمر، کنیه‌اش ابوالفتح، لقبش غیاث‌الدین و نام پدرش ابراهیم بود. دلیل شهرت او به خیام یا خیامی به درستی معلوم نیست، اما ظاهراً این عنوان را از پدرش داشته است؛ چون شغل وی خیمه‌دوزی بوده است. قبر خیام در ایوان امامزاده محروق،‌ تقریباً به مسافت نیم‌فرسخی شهر نیشابور فعلی واقع شده است.
او در همه‌ی فنون و معلومات زمان خود از جمله حکمت، فلسفه، ریاضی، طب و نجوم تبحر داشته است. حکایت کرده‌اند که خیام در نیشابور با حسن طوسی و حسن صباح همدرس بوده است. آن سه جوان به امید اینکه یکی از ایشان به مرتبه‌ی عالی خواهد رسید، با یکدیگر پیوند می‌بندند که اگر هریک از آنها به مقامی بالا رسید، دو دوست خود را نیز از نظر دور نکند.
از قضا حسن طوسی به وزارت جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی می‌رسد و خواجه نظام‌الملک طوسی مشهور می‌شود. او به عهد خود وفا می‌کند و حسن صباح را به خدمت سلطان می‌برد؛ اما خیام که اهل علم بود و تمایلی به خدمت سلطان نداشت، از خواجه نظام‌الملک تقاضا می‌کند که معاش مختصری برای او مقرر دارد و به همان اندازه هم اکتفا می‌کند و به غیر از فراگیری دانش، به کار دیگری نمی‌پردازد.
با چیرگی اعراب بر ایرانیان، تقویم هجری قمری در ایران کاربرد پیدا کرد و پس از مدتی به علت ناسازگاری با روند زندگی کشاورزان ایرانی، منجمان ایرانی دست به اصطلاحاتی در این زمینه زدند. در سال 467 هجری، یعنی در زمان سلطنت جلا‌ل‌الدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظام‌الملک طوسی، تصمیم گرفته‌ شد که تقویمی بر اساس قواعد نجومی ایجاد شود. بنابراین هیأتی از دانشمندان اهل فن هیأت و نجوم برای این مقصود گرد هم آمدند. خیام یکی از آن دانشمندان و گویا بر همه‌ی آنها مقدم بود.
این منجمان با محاسبات ریاضی، زیج‌هایی (مجموعه جدول‌هایی که بر اساس مطالعات و مشاهدات ستاره‌شناسی تدوین می‌شد)، برای شمارش وقت فراهم ساختند. تقویم اصلاح شده، چون به فرمان جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی فراهم آمده بود، به تقویم جلالی شهرت یافت.
آنچه مسلم است، این است که خیام در نزد دانشمندان و سلاطین، منزلتی عظیم داشته است. در حکمت او را تالی «ابوعلی سینا» می‌خواندند؛ در ریاضیات سرآمد فضلا به شمار می‌رفت و در احکام نجوم، قول او را مسلم می‌دانستند؛ هرچند که خودش اعتقاد راسخی به دستی آن احکام نداشت.
دنیای ریاضی مدیون تحقیقات و اکتشافات این دانشمند است. مثلاً اولین‌بار تعریف منطقی اعداد اصم (گنگ) به وسیله‌ی رشته‌های بی‌نهایت در مجموعه تحقیقات خیام دیده شده است. قضایای بسیاری که در سیزده معادله‌ی اقلیدس بی‌استدلال مانده بود، به وسیله‌ی فرضیه‌ی خیام ثابت می‌شود.
می‌توان گفت خیام اولین کسی است که هندسه‌ی تحلیلی را برای حل معادلات به کار برده است و از این جهت خیام به هنگام بررسی مسئله‌ای هندسی، به معادله‌ی درجه سوم برخورد کرد و با توسل به مقاطع مخروطی به حل این معادله درجه‌ی سوم فائق آمد.
خیام رساله‌ی مختصری تحت عنوان رساله‌ فی الحتیال لمعرفه الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما درباره‌ی تعیین عیار طلا و نقره و شمشی که از این دو فلز ترکیب شده است، تألیف کرده که نسخه‌ی منحصر به فردی از آن در کتابخانه‌ی گوتا آلمان موجود است. این رساله در حقیقت توضیح طریقه‌ی ارشمیدس و مبتنی بر اصل معروف این دانشمند است که به اصل هیدروستاتیک نیز شهرت دارد.

خیام و حافظ و اپیکوریسم:
نظر به این که در عصر ما اپیکوریسم به مفهوم عامیانه و مبتذلش عملاً رایج شده بود، عده ای می خواستند برخی بزرگان اندیشه و فلسفه و عرفان را منسوب به این مکتب نمایند؛ مثلاً خیام و یا حافظ را. مدعی هستند که خیام و حتی حافظ، مردانی لذت پرست، دَم غنیمت شمار و لاابالی بوده اند. مخصوصادرباره خیام عقیده بسیاری همین است. آنچه مسلم است، این است که خیام ریاضیدانِ فیلسوف چنین نبوده و چنین نمی اندیشیده است.
از ظاهر اشعار منسوب به خیام همان مطلب پیدا شده است، ولی از نظر محققان جای بسی تردید است که اشعار معروف، متعلق به خیام ریاضیدان فیلسوف باشد.
به فرض هم این اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمی توان نظریه فلسفی شاعر را دریافت. خصوصا که اخیرا رساله هایی از خیام بدست آمده و چاپ شده است که اتفاقا همان موضوعات را طرح کرده است که در اشعار منسوب به او مطرح است، ولی آن ها را آن گونه حل می کند و پاسخ می گوید که به قول خودش، استادش بوعلی حل کرده است. درباره حافظ، مطلب از این هم واضح تر است. آشنایی مختصر با زبان حافظ و یک مراجعه کامل به تمام دیوان حافظ و مقایسه اشعار او با یکدیگر که برخی مفسر دیگرند، مطلب را کاملاً روشن می کند.

خیام: کافر شراب‌خوار یا...؟

خیام شاعری کم‌گو بوده است. خیام اگرچه در درجه‌ی اول از علم و فضل بود، ولی عامه‌ی مردم او را به سبب رباعیاتش می‌شناسند. در مورد خیام نگرش‌های مختلفی در بین مردم وجود داشته و دارد. عده‌ای کلمات او را کفرآمیز دانسته و یا او را شراب‌خوار پنداشته‌اند و به اشعار او از جهت ترغیب به می‌خوارگی نگریسته‌اند و حتی عده‌ای او را بی‌اعتقاد به مبدأ و معاد فرض کرده‌اند.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله حوادث بعد از مرگ نادر و ظهور سلسله ی زندیه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله حوادث بعد از مرگ نادر و ظهور سلسله ی زندیه در pdf دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله حوادث بعد از مرگ نادر و ظهور سلسله ی زندیه در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله حوادث بعد از مرگ نادر و ظهور سلسله ی زندیه در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله حوادث بعد از مرگ نادر و ظهور سلسله ی زندیه در pdf :

حوادث بعد از مرگ نادر و ظهور سلسله ی زندیه

بعد از قتل نادرشاه سپاهی که توسط او به وجود آمده بود متلاشی شد. قتل نادر مورد قبول و تأئید همه سران سپاه قرار گرفت جز احمدخان درانی که با نیروی ده هزار نفری خود و با دست اندازی به قسمتی از غنایم به دست آمده از هندوستان، تمام ایالت افغانستان را زیر فرمان خود در آورد و هرات و مشهد را نیز تسخیر کرد. از طرف دیگر عادل شاه، برادر زاده ی نادر، با انتشار اعلامیه ای مسدولیت قتل ظالمی مثل نادر را خود بر عهده گرفت و با کشتار تمام اعضای خانواده نادر (جز شاهرخ میرزا فرزند چهارده ساله رضا قلی میرزا) خود را عادل

شاه نامید؛ ولی پس از سلطنتی کوتاه و بی حادثه، به دست برادرش کور شد و بعد هر دو توسط سربازان خود اسیر و معدوم شدند و نوبت به پادشاهی شاهرخ میرزای نوجوان رسید که آن هم در نبرد با مدعی دیگری کور گشت و مدعی بعدی که محمد نامی بود هم نتوانست کاری از پیش برد و توسط یوسفعلی خان از سرداران شاهرخ کشته شد و زمانی بعد دو مدعی دیگر، یوسفعلی خان را که نایب السلطنه ی شاهرخ شده بود خلع و طبق معمول کور کردند و کمی بعد خود این دو رئیس با یکدیگر به جنگ پرداخته و علم خان، جد خاندان علم، جعفرخان را مغلوب نمود، تا نام وی بر فهرست اسامی کوران قبلی افزوده شود.

چندی بعد خود میرعلم خان از احمدشاه درانی شکست خورد و نمی دانم کور یا غیر کور کشته شد. این بخش دردناک و فاجعه بار از آن جهت نوشته شد تا نسل حاضر بداند که پدران وی در چه شرایطی مبارزه و زندگی می کردند؟

به راستی وقتی که رهبران و مدیران مملکت در کمتر از یک سال و نیم این همه کور و کشته می شوند، وضع کشور و مردم عادی و مفلوک را می توان مجسم کرد. یعنی وقتی چنین بلبشویی در رأس مملکت است ملسم بدانید در هر کوره دهی هم همین بساط در مقیاس کوچک تری برپاست.بی خبری اکثر مردم از گذشته، موجب توقع های عجیب و غریب شده است؛ به راستی اگر دیروزمان و امروزمان را نشنامسی، چه گونه می توانیم فردایمان را بنا کنیم؟

مدعی دیگر قدرت و سلطنت، محمد حسن خان قاجار فرزند فتحعلی خان قاجار از سران ایل قاجار بود که درش به دست نادر مقتول شده بود. او استرآباد (گرگان فعلی) را تصرف کرد و به مخالفت با احمد شاه درانی پرداخت. در همین حال سرباز گمنام دیگری به کمک استعداد ذاتی خویش توانست خودی نشان بدهد و عده ای را به دور خود جمع کند و در خدمت علیمردان خان از رؤسای ایل بختیاری در بیاید و منتظر بماند تا بعد از مرگ علیمردان خان فرمانروای جنوب ایران بشود. این شخص همان کریم خان زند پایه گذار سلسله ی کوتاه عمر

زندیان است. کریم خان توانست طی چند سال تمامی مدعیان داخلی سلطنت را سرکوب کرده با آوازه ای که از رفتار انسانی خود یافته بود مورد توجه ایرانیان قرار گیرد. وی در سال 1750 در شیراز به تخت سلطنت نشست و مورد محبت مردم بود و به جای لقب شاه، خودش را «وکیل الرعایا» نامید. روی هم رفته وی به لحاظ رفتار مهربانانه از معدود پادشاهان خوشنام کشور است. او از سواد بی بهره بود ولی در عین حال از هوشمندی و زیرکی خاصی برخوردار بود. در طول سلطنت بیست و نه ساله اش و به ویژه چهارده سال آخر عمرش

سلطان بی مدعی کشور بود. رفتارش، به علت خصلت ایلیاتی او، بسیار ساده و خودمانی بود و اهالی شیراز در دوره ی او به استراحت و آرامش که به راستی به آن نیازمند بودند دست رسی یافتند. وقتی کریم خان در سال 1779 به مرگ طبیعی وفات یافت، مردم بی آلایش برایش غم خواری و سوگواری کردند و این اظهار هم دردی و تجلیل، پاداش مهربانی و شفقت و مداراگری او بود. بعد از مرگ کریم خان وکیل، تراژدی چندین بار تکرار شده‌ی تاریخ ما، دوباره روی نمود.«جنگ قدرت» بر سر تسخیر حکومت آغاز شد. زکی خان، برادر ناتنی کریم خان سر به شورش برداشت و زمام امور را در دست گرفت. قساوتی که این مرد در برخورد با مغلوبان خود به خرج داد، نام او را به عنوان یکی از منفورترین امرای ایران به یادگار

گذاشت. از طرف دیگر، صادق خان با مرگ برادرش کریم خان به فکر میراث او افتاد. علی مراد برادر زاده ی زکی خان نیز در اصفهان برای خود حکومتی تشکیل داد. زنجیره ی بگیر و ببندها و چشم در آوردن ها دوباره شروع شد. از آن طرف آغامحمدخان قاجار هم برای خودش قدرتی به هم زده بود. جنگ و گریز و کشتار در مدتی کمتر از ده سال سراسر کشور را فرا گرفت. لطف علی خان نوه‌ی صادق خان مطرح ترین مدعی این دوره است که به علت رشادت هایی که در جنگ های نابرابر از خود نشان داد و نیز به سبب چهره ی معصوم زیبایی که

داشت مورد محبت ایرانیان بود. وی توانست با کمک عرب های بوشهر خود را به شیراز برساند و حکمران آن جا، صید مرادخان را به قتل برساند و خود بر تخت بنشیند. آغا محمدخان، رئیس جدید ایل قاجار، به شیراز حمله کرد ولی کاری از پیش نبرد و به تهران برگشت.

از چهره های سیاسی مطرح این دوره حاجی ابراهیم کلانتر(نیای خانواده قوام شیرازی) است که در ابتدا با لطف علی خان هم کاری کرد ولی بعدها به وی خیانت نمود و با قاجاریان سازش کرد و هنگامی که لطف علی خان برای جنگ با آغا محمد خان به شمال رفته بود تمامی فرماندهان شیراز و ارک سلطنتی را دستگیر کرد و لطف علی خان را به شیراز راه نداد و از این رو وی مجبور به عقب نشینی به بوشهر شد. دوره دربه دری این شاه زاده ی زند شروع شده بود. از بوشهر به کرمان و از آن جا به طبس و یزد رفت و سرانجام دوباره به کرمان

بازگشت. در 1794، آخرین جنگ بین او و آغا محمد خان قاجار که شهر را به محاصره در آورده بود شکل گرفت. محاصره چهار ماه طول کشید ولی سرانجام آغا محمد خان شهر را فتح کرد. لطف علی خان به بم فرار کرد. والی بم در حق او میهمان نوازی!! کرده و برای این که مورد لطف آغا محمد خان قرار گیرد او را تحویل داد و بر طبق روایتی، خواجه ی قاجار دو چشمان او را با دست های خود در آورد و او را به تهران اعزام کرد تا به دارش بیاویزند. فجایعی که آغا محمد خان در کرمان انجام داد بیشتر به کابوس شباهت دارد تا واقعیت. او از

سردارانش بیست هزار جفت چشم از مردم بی نوای کرمان خواست که گفته شده است خود به شمارش آنها پرداخت تا مبادا سرش کلاه گذاشته باشند !! او زنان و دختران کرمان را به سربازان خود تحویل داد. او دستور داد تا سر ششصد اسیر را بریدند و هر دو سر را توسط یک اسیر دیگر به بم حمل کردند تا پس از آن خود این سیصد نفر نیز گردن زده شوند و از سرها منارهایی ساخت که تا مدت ها باقی بود. و بدین سان سلسله ی کوتاه مدت زندیان به نقطه ی پایانی خود رسید و سرآغازی شد برای سلسله ای دیگر به نام قاجاریان. یادمان

نرود که این وقایع هم زمان بود با دورانی که تجدد و نوگرایی یا مدرنیته در اروپا شکل گرفته بود. اختراع ماشین بخار در خدمت صنعتی شدن کشورها در آمده و تولید را به یک باره چندین ده برابر کرده بود. انگلیس، هندوستان را در تسخیر خود داشت و محصول صنایع پارچه بافی آن به تمامی آسیا ارسال می شد. ملت فرانسه انقلاب کبیر خود را پشت سر گذاشته و به آزادی اندیشه و عمل رسیده بود. پیشگامان و ناموران بزرگ اروپا در رشته های هنری و مهم تر از همه در علوم و فنون و پزشکی به سرعت پیش می تاختند. به سخن دیگر در حالی که غرب در راه نوگرایی و سازندگی و آبادگری هم چنان به پیش می رفت، ما گرفتار جنگ و نفاق و ویران گری بودیم و نیروی ملی خود را به هدر می دادیم.

قاجاریه
آغامحمدخان، سر سلسله ی قاجار، بدون شک از مقتدرترین و بدنام ترین پادشاهانی است که بر این دیار حکومت کرده است. وی که از پنج سالگی توسط عادل شاه افشار بریده نسل شده بود نوجوانی و جوانی خود را به دلیل اینکه عمه اش همسر کریم خان بود، در دربار کریم خان در شیراط گذرانید، ولی به محض این که مطلع شد که کریم خان در حال مرگ است به بهانه ای از شیراز خارج شد و در مدت چند روز خود را به ایل خود در مازندران رسانید و با مهارتی که در امر سپاهی گری داشت به زودی توانست به کمک یارانی که دور خود جمع

کرده بود بر منطقه ای از سواحل دریای خزر استیلا پیدا کند و خود را فرمان فرما اعلام کند. ولی او هنوز رقیبان زیادی داشت که تا برداشتن آنها از سر راه، ادعای سلطنت بر سراسر ایران را نمی توانست بکند. شاید اغراق نباشد که بگوییم در آن هنگام نه تنها در هر ولایت و استان ایران بلکه در اکثر شهرها نیز حکومت های خودمختاری اعلام وجود کرده بودند. شاید بزرگ ترین شانس ایرانیان در آن وقت این بود که عثمانی ها و انگلستان و روسیه به قدری گرفتار مسایل خودشان بودند که به فکر سلطه بر ایران نبودند وگرنه معلوم نبود چه قسمت هایی از ایران نصیب کدام یک می شد؟

در سال 1795، پس از آن که آغامحمدخان امیر گرجستان را به اطاعت خود خواند و او به پشتیبانی ملکه کاترین به دستور خان اعتنایی نکرد، آغامحمدخان با شصت هزار سرباز به گرجستان حمله کرد. گرجی ها پس از پایداری بسیار در جنگ، بالاخره تسلیم شدند. تفلیس از طرف ایرانیان تسخیر شد. سپاهیان آغامحمدخان مردم سالم و جوان آن را اعم از زن و مرد به اسارت و بردگی گرفتند و افراد مسن و مریض و هم چنین کشیشان مسیحی را گردن زدند (خاطره ی تلخ این خشونت و حمله را در سفری که چند سال پیش به منطقه داشتم به وضوح احساس کردم).

ایروان پس از تفلیس تسلیم شد و آغامحمدخان بعد از این پیروزی، با شکوه و جلال به کشور بازگشت و با التماس و درخواست مکرر مردم!! مراسم تاج گذاری خود را در تهران به سال 1796 میلادی برابر با 1210 هجری برگزار کرد. وی پس از تاج گذاری به خراسان رفت و آن جا را گرفت و شاهرخ، بازمانده ی نادر آن قدر شکنجه کرد تا جواهرات پنهان کرده را نشان بدهد (ساده ترین شکنجه این بود که دور سرش را خمیر می گرفتند تا به تدریج روی آن سرب مذاب بریزند).

درست یک سال بعد از تاج گذاری، به هنگامی که در کنار رود ارس اردو زده و خود را برای جنگی دیگر با روسیه آماده می کرد، در چادر خویش به وسیله ی سه تن از نوکرهایش با خنجر به قتل رسید. روایت های مکرر حاکی از آن است که گویا شاه دو تن از نوکرانش را به جرم خوردن خربزه ی شاه به مرگ محکوم کرده بود ولی چون شب جمعه بود اجرای حکم را به فردا موکول کرد و آنها هم که کار خود را فردا تمام شده می دانستند از فرصت به دست آمده حسن استفاده را کردند و …! این باور لااقل برای نگارنده پیش آمده که تمامی این نوابغ تک بعدی نظامی، در سایر موارد به راستی حماقت هایی از خود نشان می دادند که باور کردنی نیست. به هر حال آغامحمدخان هم با خصوصیات بارزی چون شجاعت، جنگ جویی، بی رحمی، قساوت، خست و قدتر طلبی از دنیا رفت و پشت سر خود میهنی ویران و مردمی واپس مانده و فقیر و ناتوان به جای گذاشت. آغامحمدخان از نظر ویژگی های شخصیتی آمیخته ای از حیله گری و خشونت ورزی و انتقام جویی بود.

فتح علی شاه قاجار (1797 میلادی)
جسد پایه گذار سلسله قاجار هنوز دفن نشده بود که جنگ بر سر جانشینی بو آغاز شد. قسمت عمده ی ارتش سر به طغیان برداشته بود. فتح علی خان برادر زاده ی آغامحمدخان که ولیعهد شاه مقتول محسوب می شد و آن موقع حکمران فارس بود به کمک میرزا ابراهیم خان کلانتر با لشکری رهسپار تهران شد و با کمک یکی از خوانین قاجار که تهران را برای او نگاه داشته بود، خود را شته اعلام کرد و بر تخت سلطنت نشست. در روزهای نخست دشواری های زیادی با مدعیانی که تعدادشان کم نبود، داشت ولی اکثر آنها را به کمک فکری و مالی میرزا ابراهیم خان کلانتر برطرف و به تدریج موقعیت خود را تثبیت کرد.
دوران حکومت فتح علی شاه به مناسبت این که در حقیقت آغاز یک دوره ی تثبیت است

عمار از طرف دولت انگلیس در هندوستان است از یک سو، و از دست دادن قسمت اعظم خاک شمال کشور به نفع روسیه تزاری از سوی دیگر و نیز از همه مهم تر به خاطر اشتهار وی به زن بازی و حرم سرا داری، بیشتر مورد بحث و انتقاد و حتی استهزای اهل فن قرار گرفته است ولی در مجموع جمع جبری صفات مثبت و منفی‌اش به نظر نگارنده با دیگر شاهان مستبد خیلی تفاوت ندارد. هم زمان با اوایل حکومت فتح علی شاه بزرگ ترین تشویش و اضطراب دولت انگلیس در هندوستان اشغالی، خطری بود که از طرف زمان شاه درانی حاکم

افغانستان امکان وقوع داشت. بنابراین برای مقابله با این خطر، فرمانروای هندوستان به این فکر افتاد که از یک ایرانی تبعه ی هند به نام «مهدی علی خان» که در بوشهر به عنوان نماینده ی شرکت هند شرقی به کار مشغول بود استفاده کرده و وی را به عنوان نماینده ی خود به دربار ایران بفرستد. به جرأت می‌توان گفت که این اقدام در عمل اولین خشت زیربنای حضور استعمار انگلیس در ایران است که هنوز هم اشباح آن در خاک این سرزمین سرگردانند و خودی و بیگانه را مشغول کرده اند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر
<   <<   91   92   93   94   95   >>   >