مقاله هرمنوتیک و قرآن فایل ورد (word)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله هرمنوتیک و قرآن فایل ورد (word) دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله هرمنوتیک و قرآن فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله هرمنوتیک و قرآن فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله هرمنوتیک و قرآن فایل ورد (word) :

شلایر ماخر معتقد است که، این دو گرایش تفسیری یا دو شیوه‌ی تفسیری در جهت عکس هم هستند. هم‌چنان که اشاره کردم، تفسیر دستوری بر جنبه‎های مشترک متن با سایر متون مشابه، تاکید دارد؛ در حالی که، تفسیر فنی بر جنبه‎های اختصاصی متن توجه و تأکید می‎کند؛ به همین دلیل، شلایر ماخر معتقد است، هر اندازه که ما به تفسیر دستوری نزدیک می‎شویم، از تفسیر فنی فاصله می‎گیریم و هر اندازه به تفسیر فنی نزدیک می‎شویم، از تفسیر دستوری فاصله می‎گیریم.
بحث‎های شلایر ماخر، تقریباً در همین اندازه، متوقف می‎شود. یعنی او پس از معرفی این دو گونه تفسیر و بیان ویژگی‎هایشان، چیزی فراتر از این پیش نمی‎رود. البته شلایر ماخر مطالب بسیار زیادی را در توضیح این دو گونه‎ی تفسیر و بیان ویژگی‎های آنها گفته است؛ اما حاصل کار شلایر ماخر، هم‌چنان که اشاره کردم، یک قواعد خاصی را به دست مفسر نمی‎دهد، که آن مفسر بتواند بر اساس آن قواعد، به تفسیر متن بپردازد. دیلتای کسی است که اندیشه‎ی شلایر ماخر را در زمینه هرمنوتیک به جهان معرفی کرد و در واقع شلایر ماخر را در کتابی که درباره‌ی زندگی او نوشت، پدر هرمنوتیک معاصر مطرح کرد. دیلتای انگیزه‎ی دیگری در جست‌وجوی هرمنوتیک دارد. هدف او دستیابی به قواعدی برای تفسیر متن نیست. مشکلی که دیلتای در روزگار خودش با آن مواجه است، مشکلی است که پزیتیویست‎ها در آن دوران مطرح کردند و دیلتای در قبال آن جریان پزیتیویستی می‎خواهد از آن چیزی که پزیتیویست‎ها به آن حمله کرده اند، دفاع کند. پزیتیویست‎ها که تأکیدشان بر آزمون‌پذیری گزاره‎ها است و هرگونه گزاره‎ی غیر قابل آزمون را فاقد معنا معرفی می‎کنند، علوم انسانی، به اصطلاح امروز ما، که در زمان دیلتای این اصطلاح وجود نداشته است و دیلتای خودش اصطلاح دیگری را جعل کرده است، تحت عنوان علوم معنوی که مقصودش همین علوم انسانی است. پزیتیویست‎ها حمله‎ی گسترده‌ای را بر علوم انسانی آغاز کرده اند و آنان اعلام کرده اند که، همه‌ی گزاره‎های مربوط به علوم انسانی، فاقد معنا است؛ چراکه این‎ها آزمون‌پذیر نیستند. البته در آن زمان بسیاری از شاخه‎های علوم انسانی نیز شناخته‌شده نبود و تنها برخی از زمینه‎های علوم انسانی مطرح بود. یکی از آن زمینه‎ها که در آن زمان جالب توجه پزیتیویست‎ها بود و دیلتای هم بسیار به این زمینه توجه داشت، تاریخ بود. از دید پزیتیویست‎ها، تاریخ گزاره‎های معنادار نداشت؛ به این دلیل که، گزاره‎های تاریخی، قابل آزمون تجربی نبودند. این امکان وجود ندارد، که ما یک حادثه‎ی تاریخی را که در یک ظرف خاص زمانی و موقعیت خاص مکانی اتفاق افتاده است، آن را در فضای دیگری بیازماییم. دوباره آن موقعیت را ایجاد کنیم تا ببینیم آیا همان حادثه با همان ویژگی‎ها رخ خواهد داد یا نه؟ بنابراین، آزمون تجربی در گزاره‎های تاریخی امکان‌پذیر نیست. پزیتیویست‎ها می‎گفتند: این گونه گزاره‎ها فاقد معنا هستند و معنای محصلی ندارند. دیلتای در روزگاری زندگی می‎کرد که، تاریخ برای آلمانی‎ها اهمیت ویژه‌ای یافته بود. هویت آلمانی کم‌کم داشت در اروپا به صورت هویت مهمی مطرح می‎شد و در واقع زمینه‎ی جنبشی که بعدها به ناسیونال سوسیالیسم، یعنی جنبش نازیسم منتهی شد، آن زمینه فراهم می‎شد. در این فضای تاریخی خاص برای دیلتای بسیار مهم بود که بتواند از تاریخ دفاع کند. همین اهمیت بحث تاریخ به صورت خاص و علوم انسانی به صورت عام برای دیلتای باعث شد که دیلتای به آثار شلایر ماخر توجه خاصی بکند و در این آثار مطلبی را بیابد که، پیش از دیلتای به آن توجه نشده بود و اهمیت آن دانسته نشده بود و آن مطلب هرمنوتیک بود. دیلتای بحثی را مطرح کرد که در واقع در مقام دفاع نسبت به آن حمله‌ای که پزیتیویست‎ها داشتند، بود.
دیلتای این بحث را مطرح کرد که دانش‎های ما به دو گروه تقسیم می‎شوند: دانش‎های طبیعی و دانش‎های معنوی. البته این اصطلاح دانش معنوی هم‌چنان که عرض کردم، اصطلاحی است که در روزگار ما به علوم انسانی تبدیل شده است و چون در آن زمان هنوز علوم انسانی مطرح نشده بود؛ تعبیر دانش معنوی در آثار دیلتای دیده می‎شود. دیلتای در بیان تفاوت این دو نوع دانش، این‌چنین گفته است: در دانش‎های طبیعی، ما یک فاعل شناسایی داریم، که عبارت است از انسان؛ کسی که در مقام شناخت و بررسی و پژوهش بر می‎آید و موضوع شناسایی، که عبارت است از مثلا، یک امر طبیعی؛ برای مثال، وقتی یک دانشمند علوم طبیعی به بررسی یک درخت یا یک جانور می‎پردازد، آن دانشمند، فاعل شناسایی است؛ در مقام شناختن بر می‎آید و آن درخت یا جانور، موضوع مطالعه و شناسایی او است. در این‌جا کاری که ما انجام می‎دهیم، توصیف است؛ یعنی این دانشمند، در واقع به توصیف این درخت می‎پردازد، که این درخت یا این جانور چه ویژگی‎ها و چه خصوصیاتی دارد. و روشی که در این مطالعه به کار گرفته می‎شود، روش تجربی است بنابراین، دیلتای با پزیتیویست‎ها در علوم طبیعی موافق بود. او هم پذیرفت که، چون ما در علوم طبیعی در مقام توصیف هستیم و فاعل شناسایی؛ یعنی انسان با موضوعِ مطالعه؛ مثلا، گیاه یا جانور متفاوت هست، روشی که به کار می‎رود، روش تجربی است. اما دیلتای ادعا داشت که در علوم معنوی، فاعل شناسایی با موضوع مطالعه، یک چیز است. ما در علوم انسانی به شناخت انسان می‎پردازیم. فاعل شناسایی، انسان است و موضوع این مطالعه، خود انسان؛ بنابراین، فاعل شناسایی و موضوع یکی هستند. آنچه که ما در مقام شناخت علوم انسانی انجام می‎دهیم به اعتقاد دیلتای تفسیر است؛ نه توصیف؛ یعنی، یک دانشمند علوم طبیعی، به توصیف درخت می‎پردازد؛ اما یک مورخ، در مقام یک دانشمند علوم انسانی، به تفسیر یک حادثه‌ی تاریخی، که یک حادثه‎ی بشری است، می‎پردازد. روشی که در این تفسیر به کار گرفته می‎شود، هرمنوتیک است. در علوم طبیعی، فاعل شناسایی با موضوعِ مطالعه، دو چیز است. کاری که عالم طبیعی انجام می‎دهد، توصیف است و روشی که به کار می‎گیرد، تجربه است. در علوم انسانی، فاعل شناسایی و موضوعِ مطالعه، یک چیز است. کاری که دانشمند در علوم انسانی انجام می‎دهد، تفسیر است و روشی که به کار می‎گیرد، هرمنوتیک. در واقع دیلتای، بحث هرمنوتیک را که شلایر ماخر تنها برای تفسیر متون، آن‌هم به صورتِ خاص، درباره‌ی متون مقدس مطرح کرد، آن را بدیلی برای روش‌شناسی تجربی عرضه کرد و در واقع، بحث هرمنوتیک را از تفسیر متن، به ساحت متدولوژی و روش‌شناسی گسترش داد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر