پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه مسجد جمعة اصفهان در pdf

پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه مسجد جمعة اصفهان در pdf دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه مسجد جمعة اصفهان در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه مسجد جمعة اصفهان در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه مسجد جمعة اصفهان در pdf :
تاریخچه مسجد جمعه اصفهان
قدیم ترین تاریخی که تاکنون در یکی از بناهای تاریخی شهر اصفهان مشکوف گردیده است (481 هجری ـ 9ـ1088 میلادی) می باشد. تاریخ مزبور در انتهای کتیبه مدوری که قاعده گنبد کوچکتر عهد سلجوقی مسجد جمعه را زینت می دهد دیده می شود .
گنبد دیگری که شبستان محراب اصلی مسجد را می پوشاند تاریخ ندارد، لکن اسم پادشاهی که این گنبد در زمان سلطنت وی ساخته شده یعنی معزالدنیا والدین ابوالفتح ملکشاه ابن محمد بن داوود که از سال 465 تا 485 هجری (1092ـ1072) میلادی پادشاهی نموده و همچنین نام وزیرش حسن بن علی بن اسحق نظام الملک در اینجا ثبت است.
با توجه به این نکته که قدیم ترین(بخش) مسجد معمولاً شبستان محراب اصلی آن است از یک طرف و از طرف دیگر روایتی که در اصفهان محفوظ مانده و مطابق آن روایت ساختمان مسجد جامع را صراحتاُ به ملکشاه نسبت می دهند چنین به نظر می رسد که بدون احتمال خبط بزرگ بتوان برای سلطان سلجوقی فوق الذکر افتخار ساختمان معروفترین بنای دوره اسلامی ایران را قائل شد.
با وجود مراتب فوق تصورات عامه مردم درباره این مسجد نیز مانند اغلب ابنیه مهم کشور تأثیراتی داشته است.
شاردن می گوید « ایرانیان این بنا را خیلی قدیمی حساب می کنند زیرا بر طبق روایت ایشان امام رضا(ع) که یکی از امام های دوازده گانه بوده و در قرن چهارم هجری می زیسته معمولاً عبادت های خود را زیر طاقی که نام شرقی دارد بجای میاورده . قدماء اصفهان تعریف می کنند که سلطان ملکشاه که در سال 400 هجری میزیسته بانی این طاق بوده است لکن پادشاه مزبور تعمیر کننده ای بیش نبوده زیرا گنبد شمالی بنام سلطان منصور و گنبد جنوبی بنام سلطان یوسف که خیلی پیشتر زندگی می کرده مرقوم است.
در دو کتیبه فوق الذکر نیز مشهود می گردد اسمی نه از سلطان منصور و نه از سلطان یوسف در کار است و گمان می رود امام هشتم (ع) که بر خلاف گفته شاردن در قرن چهارم هجری نمی زیسته بلکه در قرن دوم از سال 148 یا 153 تا 203 هجری زندگانی می کرده به چندین علت نمی توانسته است عبادات خود را در زیر سقف شرقی مسجد بجای آورد : یکی از علل آنکه اساساً گنبد شرقی در مسجد جامع وجود ندارد و اگر مقصود از گفته شاردن ایوان شرقی باشد ایوان مزبور نیز پیش از ابتدای قرن ششم هجری ساخته نشده بوده است.
هرچند نویسندگان مشهور صحبت های بی اساس سابق الذکر را جدی تلقی کرده و تکرار نموده باشند با وجود این بطور قطع نمی توان تصور کرد که افسانه عباسی الاصل بودن مسجد جامع تا امروز دنباله پیدا کند مگر اینکه در بنیاد این اشتباه حقیقتی یا بطریقی اولی شبه حقیقتی موجود بوده باشد.
ابن حوقل ، مقدسی ، ناصر خسرو ، مافروخی ، ابن اثیر و یاقوت همگی خصوصاً چهار نفر اول شرح مسجد جمعه یهودیه را برای العین می دهند که مسجد جمعه فعلی اصفهان جانشین آن گردیده است. نویسندگان مزبور درباره این موضوع مجموعه کاملی از اطلاعات ذیقیمت فرا آورده اند که تاریخ مسجد جامع از آن اقتباس شده و قسمت اعظم تاریخچه مسجد ایرانی نیز از آن بدست آمده است ، لکن متأسفانه این نویسندگان از بنائی صحبت می دارند
که مسجد جمعه اصفهان نیست. ایشان شرح مسجد نمونه عربی را می دهند که فعلاً وجود ندارد و مطلقاً اثری از آن باقی نمانده و می گویند آنرا با خشت خام ساخته بودند و بعداً بجای آن بنای فعلی به طرز ایرانی «تماماً از آجرهای خوب که در کوره پخته شده» احداث گردیده و با بنای پیشین ارتباطی ندارد الا اینکه روی همان زمین ساخته شده و هنوز هم گاهگاهی جامع عتیق خوانده می شود . بنای مسجد قدیم که ستون هائی در برداشته با حیاط چهار ایوانی مدرسه نمونه ایرانی که در اطرافش حجراتی بوده «ترکیب» یا «آلوده» نشده است .
مسجد جمعه فعلی اصفهان که در روز اول مشتمل بر بنای گنبدی شکلی به اسم ملکشاه بوده عبارت از «مخلوط اختصاصاً خوش آیندی » از عناصر ایرانی و عرب نمی باشد بلکه یک بنای خالص ایرانی است.
مسجد دوره عباسی
قدیمترین توصیفی که از مسجد دوره عباسیان در دسترس ماست شرحی است که در رساله محاسن اصفهان یافت می شود . کتاب مزبور بعقیده براوان آنطور که در چاپ تهران آن مذکور می باشد در زمان سلطنت ملکشاه گرد نیامده بلکه در 421 هجری (1030) میلادی به وسیله یکنفر اصفهانی موسوم به مضل ابن سعد این الحسین المافروخی جمع آوری شده است .
در آن هنگام اصفهان دو مسجد جامع داشت « مسجد بزرگ که قدیمی بوده و مسجد جدید که زیباتر می باشد » مسجد بزرگ مسجد جمعه یهودیه بوده است. «مسجد مذکور بتوسط اعراب دهکده طیران که از قبیله تیم بودند بنا گردید .
بعداً که اصفهان در اثر الحاق پانزده پارچه آبادی وسعت پیداکرد الخصیب پسر مسلم بقعه ای در آن شهر احداث نمود که بقعه خصیب آباد نامیده می شد. در سال 226 در زمان خلافت معتصم مسجد از نو ساخته شد ، سپس ابوعلی پسر رستم در زمان خلافت المقتدر آنرا بزرگ کرد. در آنوقت مسجد شامل چهار دستگاه ساختمان بود ،
این چهار دستگاه را نباید با رواقهای مسجد در چهار طرف صحن اشتباه نمود زیرا ما فروخی بعداً تصریح می کند که «به هریک از این چهار دستگاه ساختمان رواقی متصل بوده ، هریک از این رواقها به وسیله درهائی که در دیوار دالانها و کوچه های فرعی گشوده می شد ،
به بازار باز می شد. » چهار دستگاه ساختمان را خانقاه ها و مدارس و متعلقات دیگری که معمول مساجد جامع بزرگ آن زمان است اشغال می کرده . نقشه بنا در آن موقع باید تقریباً همانطوری باشد که طرح ضمیمه بطور غیر دقیقی آنرا نشان می دهد . در طرح مزبور قسمتهای مخطط چهار دستگاه ساختمان را نشان می دهد ، رواقهای مجاور آنها بوسیله ستون هایشان معین گردیده .
این ستونها همان جرزهای مدوری هستند که مقدسی اشاره بوجود آنها در مسجد جمعه یهودیه نموده است. بالای این ستونهای رومی بوده که بر آنها طاقهای ضربی زده شده و یا اینکه تیرهای پشت بام روی آن قرارداشته زیرا یاقوت و ابن اثیر در ضمن ذکر محاصره اصفهان بدست طغرل بیک در 3ـ422 هجری (1ـ1050) حکایت می کنند. که هیزم به
اندازه أی نایاب بود که به مسجد جامع خرابی وارد آوردند برای اینکه تیرهایش .
را بردارند و البته تصور نمیرود مقصود از تیرهای مزبور چوبهای قسمت اصلی مسجد باشد بلکه در این مورد غرض از جامع باید آنچه را که مافروخی شرح می دهد در نظر گرفت ، همچنان چهار دستگاه ساختمان و خانقاها و کاروانسراها و متعلقات مختلف که چون شبستانها جای عبادت جزء مسجد محسوب می شده ، علاوه بر آن ناصر خسرو که اصفهان را در صفر 444 هجری (ژوئن 1052) یعنی یکسال بعد از تصرف شهر بدست طغرل صریحاً ذکر می نماید
که مسجد آدینه باشکوهی در مرکز شهر موجود است و در چند سطر بعد اشاره می کند که درون شهر منظره بسیار آبادی داشته و بنای مخروبه مطلقاً در آن دیده نمی شد. از اینقرار معلوم می شود که خرابیهای مورد اشاره یاقوت و ابن اثیر چندان قابل ملاحظه نبوده و تقریباً می توان پی برد قسمتهائی از بنا که با پشت بامهای مسطح پوشیده می گشته ، یعنی سقف تیری داشته ، سقف چوبیشان از بین رفته و دیگر به صورت مزبور وجود نداشته است.
بنابراین نه فقط می توان از خود پرسید آیا بر فراز طاقهای رومی که روی ستونهای مسجد قدیم استوار بوده سقفهای ضربی و یا بامهای مسطح تیری قرار داشته بلکه بدلیل آنچه از مساجد نقشه عربی چون تاریخانه دامغان و مسجد جمعه نائین می دانیم می توان تصور نمود که سقف رواقهای یهودیه یعنی مسجد جمعه محتملاً از طاقهای ضربی بود است.
پس از آنکه مافروخی بدین سان قسمت کلی بنا را شرح می دهد مسجد را لحظه ای قطع می کند تا ناچار داستان کلبه محقری را که مانع توسعه مسجد بوده نقل نماید. مافروخی می نویسد برای من تعریف کرده اند در محلی که فعلاً حوض واقع است یعنی میان مسجد خانه بوده که بیک کلیمی تعلق داشته و با وجود تمام کوششهایی که برای رضای خاطر یهودی مزبور بعمل آوردند و همه گونه مال حاضر بودن به او بدهند مشارالیه از فروش خانه خویش خودداری می کرد.
چندین بار قیمتی را که می خواستند در مقابل خانه به وی بدهند بالا بردند تا بالاخره یهودی آنقدر دینار طلا گرفت که با آن دینارهای طلا می توانست کف خانه خود را بپوشاند آنوقت تمام زمین به مسجد تعلق پیدا کرد. از این قبیل حاشیه ها در نزد مورخین اسلامی فراوان و مقصد اصلی ایشان ستایش از خوبی یا عدالت امیرزاده و یا دیانت یا روح از خودگذشتگی پیرزنی و یا سخاء درویشی است.
در این مقام نیز ضمن ذکر یهودیه ، تاریخ نتوانسته است از سرزنش آز و پلیدی روح یهودیان صرف نظر کند. مافروخی پس از ختم این تظاهر مختصر خود بر ضد یهود توصیف مسجد را ادامه می دهد. از همان ابتدا حمد و ثنای پروردگار و زمزمه خوانندگان اوراد و اذکار بگوش می رسد. بنا به گفته مافروخی «برای هر نماز کمتر از پنچ هزار نفر در آنجا گرد نمی آمد .
پهلوی هر جرزی شیخی قراردارد و جماعتی از طلاب گرد او را گرفته به وظیفه درس یا ریاضت نفس اشتغال دارند. آراستگی این بنا بواسطه مناظره فقهاء و مباحثه علماء و مجادله متکلمین و پندهای واعظین است ، در آنجا صوفیان و علماء و کسانی دیده می شوند که به حال عبادت در مساجد اقامت گزیده و با تسبیح و دعا زندگی را می گذرانند.
هر طاقی ماوای معمولی ایشان است ، همین وضع تا خانقاههای وسیع و مرتفع و میهمانخانه هائیکه مخصوص غرباء و بینوایان و مساکین است مشهود می باشد. «یعنی این ترتیب تا آنطرف رواقهای مسجد در چهار دستگاه ساختمان » برقرار است.
روبروی مسجد کتابخانه با حجرات گوناگون و مخازنش واقع است. این کتابخانه به وسیله استاد الرئیس اوالعباس احمد الضبی ساخته شده و او کتب مربوطه به همه گونه علوم را که بمرور ایام فضلاء و ادباء سابق انتخاب کرده اند در آنجا جمع نموده است.
کتابخانه مزبور دارای فهرستی در ه جلد بزرگ بوده مشتمل بر کتابهائی در تفسیر قرآن ، در حدیث ، در علم نحو و لغت و صرف ، در ادبیات ، در شعر ، در منطق ، ریاضی و طبیعی و الهی و غیره یعنی « در جمیع علومی که برای طالب فضل و ممیز بین علم و جهل» مورد لزوم است.
ما بین اصفهانیهایی که در مسجد مزبور کار کرده اند یکی ابو مضرالرومی بوده که به امر او یک در دو لنگه در مسجد کار گذارده شد و در تهیه این کار شگفت متحمل رنج فراوان گردیدند و برای آن هزار دینار طلا خرج کردند و این مبلغ شامل خرج اطراف در و دو مناره که در روی دو پایه ساخته شده بود نمی گردد. این در ، در جلو خان
گشاده ای واقع گشته است که مسجد جامع را به سر بازار معروف به بازار رنگرزان مربوط می سازد.
پس از این قسمت مافروخی به توصیف جامع دومی که کوچکتر ولی زیباتر بوده می پردازد و ذکر می کند که این جامع معروف به جور جیر بوده و توسط صاحب کافی الکفات ساخته شده است. بنابر گفته مافروخی این مسجد دارای شبستانها ، خانقاهها ، کتابخانه ، مدارسی برای فقهاء ، و مجالسی برای ادبا و محلهائی برای شعرا و صوفیان و قاریان قرآن بوده است.
لکن جالب توجه ترین نکته مربوط به موضوع مورد بحث ما برهانی است که مافروخی راجع بمزیت جامع کوچک نسبت به مسجد جامع بزرگ اقامه می کند و متذکر می گردد که خاک رس خامی که مسجد جامع کوچک از آن ساخته شده محکمتر از آنست که در ساختمانهای مسجد جامع بزرگ بکار رفته و بالنتیجه از حیث بلندی و استحکام بناهای مسجد کوچک نسبت به ساختمان مسجد بزرگ برتری دارد. مناره که با خشت(لبن) و گل(طین) ساخته شده است به ارتفاع صد ذراع می رسد. (هر ذراع نیم گز است) لکن از روی
گفته های مقدسی چنین بر می آید که مناره مسجد جامع قدیم فقط به 70 ذراع می رسیده است.
مسجد در عهد سلجوقیان
مسجد دوره عباسیان که با خشت خام ساخته شده بود از حیث مصالح هیچگونه قدر اشتراکی با مسجد جمعه فعلی که با آجرهای خوب و محکم بنا گردیده ندارد. آیا چه موقع مسجد اولی از بین رفته است ؟ این مطلب دقیقاً معلوم نیست
ولی چنین به نظر می رسد که کشف مراحل اصلی ویرانی آن سهل و آسان باشد. گنبدی که به اسم ملکشاه می باشد ، یعنی بنائی که ریشه و منشأ مسجد فعلی محسوب می گردد ، عبارت از کوشک منفردی است که به دیوار محوطه از جانب جنوبی زمین مسجد تکیه دارد و سه جانب باز است و مقصود این بوده است که کاملاً هویدا باشد و دیده شود.
این نکته بر خلاف فرضی است که اخیراً باز انتشار یافته و مبتنی بر این می باشد که در عهد سلجوقیان فقط گنبد محراب و چهار ایوان را به بنای عصر عباسیان پیوسته اند و طاق نماهای اولیه و چهار نمای رو به حیاط بر روی باقیمانده سطح خارجی بنا باقی بوده است. بنای عهده ملکشاه بر روی زمین آزاد و بازی ساخته شده بنابراین محتمل است که قسمتی از بنای قدیمی سابق یعنی رواقها بطور یقین و قسمتی از چهار دستگاه ساختمان در این مورد از بین رفته باشد.
با مطالعه مساجد ایرانی و بر طبق این موازین مسجد در آن موقع عبارت از بنای طاقدار منفرد گشاده ای بود که به دیوار جنوبی تکیه می داده و جلو آن صحن وسیعی که محل اجتماع مومنین بوده وجود داشته است. اطراف یا لااقل یک قسمت آنرا خانقاها و مهمانخانه ها و متعلقات مختلف مسجد پیشین محصور می نمود چیزیکه ما را به این اندیشه وامیدارد اینست
که بناهای عهده سلجوقی که در ابتدا جز دو ساختمان گنبددار چیز دیگری نبود کلا از آجر نسوز ساخته می شد و معذالک مسجد در 515 هجری طعمه حریق واقع گردید. یک کتیبه کوفی که قسمتی از آن هنوز خوانا است در یکی از سردربهای شمالی مسجد واقع و در آن جا چنین نوشته شده « این بنا پس از سوختن در ماههای سال 515 تجدید گردید» از طرف دیگر ابن اثیر می نویسد
که در سال 515 ( یک هفته پیش از حریق به قصر سلطنتی) جامع اصفهان که با شکوه ترین جامعها و زیباترین آنها بوده به سوخت ، بنای مزبور بدست باطنیه آتش گرفت. بنابر آنچه ابن اثیر می گوید اینطور به نظر می رسد که خرابیهای وارده قابل ملاحظه بوده است .
آنچه از چهار دستگاه ساختمان باقی مانده بود گویا تقریباً بکلی ویران شد. منظره مسجد در آن موقع چنان بود که در هر یک از دو انتهای شمالی و جنوبی فضای وسیع بنای گنبد داری برپا بوده . در مشرق و مغرب نیز جز ویرانه ای از خاک و خاشاک چیز دیگری وجود نداشته است ، شاید این منظره رقت انگیز علت اساسی عملیات بزرگی است که در بنای مزبور انجام گردیده .
قبلاً خوبست ببینیم بنای کوچک گنبد دار را که تاریخ آن 481 هجری است به چه منظور و برای چه نوع استفاده ساخته بودند. این نکته را درست توجه کرده اند که «نه آیات قرآنی که در کتیبه های این بنا خوانده می شود و نه آیاتی که در داخل عمارت روی دیوار نوشته شده هیچکدام با این تصور که بنای مزبور مقبره باشد وفق نمی دهد» .
بعضی این مکان را سایه بان آب نما یا کتابخانه ای پنداشته اند. اینهم مورد تردید است زیرا برای یک آب نما چنین سایه بانی بیش از اندازه گران بوده و برای کتابخانه نیز این محل عجیب به نظر می آید. دو جانب از چهار جانب این ساختمان مسدود و بدون در یا درگاه است و دو جانب دیگر کاملاً به طرف بیرون باز و گشاده می باشد و بنابراین یک کتابخانه را این طور غیر محفوظ نمی توان تصور کرد و بعلاوه در چنین اطاق کوچک و مجزائی که با بناهای مجاور هیچگونه ارتباط مستقیمی ندارد
چگونه مجموعه عظیم کتابهائی که فهرست آنها در سه جلد قطور تنظیم گشته بوده گنجانیده می شده است. گذشته از اینها علیت اینکه یک کتابخانه باید بدین طریق بدون چون و چرا در محور محراب اصلی مسجد واقع باشد چه بوده است ؟
از قرار معلوم بنای مزبور که در عین حال هم جنبه مذهبی و هم جنبه تزیینی دارد و در معماری آن نیز بیش از گنبد نظام الملک دقت بکار رفته باید برای شخص بزرگی که مقامش در مسجد در ردیف اول مومنین نبوده بنا شده باشد. بانی بنای مزبور تاج الملک رقیب نظام الملک در خدمت بانوی جاه طلب ترکان خاتون بود ، بانوی مزبور پسری از ملکشاه داشت و بر ضد وزیر مقتدر (نظام الملک) تمام سعی خود را با احتمال کامیابی بکار می برد که فرزندیش به سمت ولایت عهد اعلام گردد. ساختمان بنای عالی فوق ممکن است در عین اینکه به عمل چاپلوسی تاج الملک نسبت
به بانوی مقتدر ترکان خاتون بوده و تقلید حاسدانه ای از گنبد نظام الملک باشد. کتیبه این دو بنا در آن دوره که فروتنی و حجب معمول بوده و نظام الملک نام خود را به طور ساده بدون افزایش القابشان ذکر نموده اند در هر گنبد کاملاً متناسب و متضمن آیه پنجاه و سوم سوره اعراف (سوره هفتم قرآن مجید) بود .
اینک بحث خود را در باب مسجد در موقعیکه طعمه حریق واقع شده ادامه میدهیم.
در همان سال حریق یعنی 515 هجری محققاً دیوارهای محوطه مسجد ترمیم شده زیرا بر روی دری در جانب شمال مسجد بقایای ذیل از یک کتیبه کوفی که سابقاً ذکر آن گذشت موجود می باشد. بناهائیکه طعمه حریق واقع گردید دوباره به همان سبک ساخته نشد زیرا بجای آنها ساختمانهائی چون : شبستان زمستانی ، مدرسه ،
چهلستونها و بناهای دیگری که در دوره های خیلی بعد از حریق میشود احداث گردیده دیده می شود. لکن شاید در همین اوان بوده است که مسجدی که بنام ملکشاه ساخته شده بود به مسجد چهار ایوانی تغیر شکل یافت زیرا در آن زمان لازم می دانستند بر روی ویرانه ها چیزی از نو بسازند. در این مورد طرح یک سئوال به موقع بنظر می آید و آن اینست که آیا چنین تغییری در حدود سال 515 امکان پذیر بود یا نه. گرچه این مطلب درست است
که در ایران نمونه های متعدد از مساجد کوشک مانندی که به مسجد چهار ایوانی تبدیل یافته اند موجود بوده و قدیمتر از همه که تا بحال شناخته شده مسجد اردستان است که تاریخ آن 553 هجری می باشد. در زواره مسجد چهار ایوانی کوچک و دلربائی ساخته شده که به کلی دست نخورده و هیچگونه تغییر شکلی در آن داده نشده مگر دو چوب یک در که به پلکان شبستان گود و تازه ای مربوطه می شد بر آن الحاق گردیده است
و تاریخ آن 530 هجری است. اگر این نکته را بپذیرند که بنای مزبور ممکن است اولین نمونه از این قبیل ساختمان نباشد در آنصورت می توان چنین اندیشید که ممکن است در حدود سال 515 حیاط فعلی و چهار ایوان آنرا به بنای نظام الملکی پیوسته باشند. علاوه بر اینها تاریخ صحیح این عملیات چندان مورد توجه نیست ، نکته مهم دیگر این است که این کارها در دوره سلجوقی انجام گرفته .
مسجد تازه محوطه چهارگوشی را که بین باقیمانده دیوارهای داخلی چهار دستگاه ساختمان مورد ذکر مافروخی واقع بود اشغال می نمود. در جلو گنبد نظام الملک ایوان جنوبی مسجد را ساختند و در جلو این ایوان صحن را طرح ریزی کردند.

کلمات کلیدی :
» نظر