پروژه دانشجویی مقاله ببر ها را بهتر بشناسیم در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله ببر ها را بهتر بشناسیم در pdf دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله ببر ها را بهتر بشناسیم در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله ببر ها را بهتر بشناسیم در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله ببر ها را بهتر بشناسیم در pdf :

ببر ها را بهتر بشناسیم

مقدمه
ببر گوشتخواری است با اندازه بزرگ و طول بدن آن تا 290 سانتیمتر ودم آن تا 110 سانتیمتر و وزن آن تا 320 کیلوگرم است. نیرومندترین و درنده‌ترینپستاندار گوشتخوار جهان و ازتیره گربه ساناناست. ببر تاحدود200سالپیش دربیشترجاهایآسیاوجودداشتاماشکاربی‌رویهوازبینرفتنزیستگاههایطبیعی آن به دست انسان نسلاینجانوررادربسیاریازمناطقآسیابرانداخت. ببرجانور مقاومی است و توان سازش با شرایط محیطی گوناگون را دارد به طوریکه درجنگلهادرخت‌زارها علفزارها و نیزارهای مردابی می توانند زندگی ‌کنند.

تکامل ببرها

براساس یک مطالعه جامع، خویشاوندی ببر با شیر، پلنگ و جگوار کمتر از میزان خویشاوندی این سه گربه سان با یکدیگر است.
براساس یک مطالعه جامع، خویشاوندی ببر با شیر، پلنگ و جگوار کمتر از میزان خویشاوندی این سه گربه سان با یکدیگر است.
این تحلیل ژنتیکی همچنین نشان می دهد که تکامل ببر 3 میلیون و 200 هزار سال قبل شروع شد و نزدیک ترین خویشاوند آن پلنگ سفید (برفی) است که به اندازه ببر در معرض خطر انقراض قرار دارد.
علیرغم محبوبیت ببرها و اینکه در معرض خطر هستند، ناشناخته های زیادی در مورد آنها وجود دارد از جمله اینکه چگونه تکامل یافته اند.
اکنون مدت هاست که معلوم شده پنج گونه از گربه سانان بزرگ ببر، شیر، پلنگ، جگوار و پلنگ سفید و دو گونه دیگر پلنگ از نوع “درشت خال” بیش از سایر گربه سانان کوچک به هم نزدیک هستند.اما درک نسبت دقیق آنها با یکدیگر دشوار بوده است.
برای کشف این مساله برایان دیویس، دانشمند، دکتر گانگ لی و پروفسور ویلیام مورفی اقدام به تحلیل دی ان اِی همه این گونه ها کردند. .. ..
آنها با بررسی شباهت های دی ان اِی آنها که در میتوکوندریا و در کروموزم های جنسی و سایر نقاط قرار دارد دریافتند که نسبت این پنج گونه به یکدیگر از آنچه تاکنون تصور می شد، متفاوت تر است.
داده های آنها قویا دال بر آن است که شیرها، پلنگ ها و جگوارها بیش از دیگر گربه سانان به یکدیگر نزدیکند.
اجداد این سه گونه از 4 میلیون و 300 هزار سال قبل تا 3 میلیون و 800 هزار سال قبل از بقیه گربه سانان جدا شدند.
جگوارها از 3 میلیون و 600 هزار سال قبل شروع به تکامل کردند، درحالی که شیرها و پلنگ ها در حدود 3 میلیون و 100 هزار سال تا یک میلیون و 950هزار سال پیش از یکدیگر جدا شدند.
اما ببر پیش از آن ظاهر شده بود.اجداد ببر و پلنگ سفید حدود 3 میلیون و 900 هزار سال قبل از بقیه جدا شدند.ببر سپس در حدود 3 میلیون و 200 هزار سال قبل در اواخر عصر پلیوسین شروع به تکامل و بدل شدن به موجودی منحصر به فرد کرد.
محققان در مقاله خود در نشریه “تکامل و فینوژنتیک ملکولی” گزارش می دهند که به این ترتیب ببر و پلنگ سفید “گونه های خواهر” هستند.
ببر و پلنگ سفید جزو در معرض خطرترین گربه سانان بزرگ جهان هستند.
گفته می شود که تعداد ببرهای باقی مانده در حیات وحش کمتر از 3500 راس است.

ببر
نام علمی:Panthera Tigris
جانوری از تیرهی گربه سانان است. طول بدن آنها 280-140 سانتی متر است. طول دم آنها 70-60 سانتی متر است. وزن مذکر آنها 280-180 کیلوگرم و مونث آن 180-115 کیلوگرم است. طول قامت آن به3/3 متر میرسد.
پوست ببر به رنگ زرد مایل به قهوه‌ای تانارنجی مایل به قرمز همراه با نوارهای عرضی سیاه یا قهوه ای پررنگ است. درازا پهنا و فاصله بین این نوارها در هر نژاد بسیار تفاوت دارد. ببرها یال ندارندامابسیاری از آنها گرداگرد صورت موهای بلندی دارند که پهنای سر را بیشتر می‌نمایاند . موی بدنببر بنگالو ببرهای جنوب شرقی آسیا کوتاهاست . اما نژادهایی که در مناطق سرد و یخبندان زندگی می‌کنند موهای پرپشت و بلندیدارند که آنها را از سرمای شدید محافظت می‌کند.
ببرها همانند دیگر گربهسانان ناخنها و دندانهای بلند و تیز دارند و می‌توانند به سرعت ولی آرام و بی‌صداحرکت کنند . ببر بسیار چالاک و سریع است و می‌تواند تا 9 متر در هر جهش بپرد اماخیلی زود خسته می‌شود و اگر نتواند شکار خود را در مسافت کم و مدت زمان اندک بگیرداز تعقیب آن دست برمی‌دارد. ببر برخلاف دیگر گربه سانانبهآبعلاقهفراوانداردو شناگر ماهری است.این جانور دارای بدنی عضلانی و پاهایی بسیار نیرومند است. جثّه ی ببرهای نر بزرگ‌تر از ببرهای ماده است و همچنین موهای روی گونه ی ببر نر بلندتر از ببر ماده می‌باشد. ببرها جانورانی شکارچی و مستقل هستند. آن‌ها جانوران ماهری هستند و حتّی می‌توانند به بالای درخت‌ها بروند. این جانوران بر روی زمین هم بسیار ماهر و سریع هستند و می‌توانند با یک حرکت سریع طعمه ی خود را شکار کند. جانورانی که ببرها از آن‌ها تغذیه می‌کنند عبارت‌اند از: گراز وحشی، آهو، بوفالو و گاو اهلی و برخی پستانداران دیگر. گاهی این جانوران شب‌ها تا 20 کیلومتر راه می‌روند و در یک خیز می‌توانند 10 متر بپرند، ولی با جثه ی بزرگشان در نود درصد شکارهایشان ناموفق هستند.
ببر بنگال پرشمارترین زیرگونه و ببر سیبری بزرگترین زیرگونه ی ببر است. از 9 زیرگونهی این جانور 3 زیرگونه از جمله ببر مازندران منقرض شده‌اند و 6 زیرگونه ی دیگر نیز در خطر انقراض قرار دارند. قلمرو تاریخی این حیوانات از میان رودان و قفقاز تا بیشتر نواحی شرقی و جنوبی آسیا امتداد می‌یافت اما این قلمرو امروزه به‌شدت کاهش یافته‌است.
ببرها از گربه های دیگر بزرگ‌تر هستند. متاسفانه این حیوان با شکوه به وسیله انسان ها شکار می شود. سه نژاد از هشت نژاد منقرض شده اند و جمعیت های دیگر نیز در خطر نابودی هستند.
ببرهای سیبری بزرگترین گونه ببرها محسوب می شوند آنها با خط های راه راه عمودی قابل شناسایی هستند بدن آنها نارنجی و شکم و گلوی آنها به رنگ سفید است محدوده این ببرها از هند تا سیبری و جنوب شرق آسیا استببرها بیشتر در جنگل زندگی می کنند اما آنها همچنین در چمنزار و کناره های مرداب زندگی می کنند. شکار اصلی آنها حیوانات بزرگ از قبیل: گوزن، بوفالو، خوک های وحشی است اما آنها میمون، پرندگان، حیوانات خزنده و بعضی اوقات بچه فیل ها را نیز شکار می کنند. ببرهای ماده دو یا چهار بچه در طول 104 روز بارداری به دنیا می آورند فعالیت ببرها در طلوع آفتاب و هنگام غروب است.

ببر سیبری

نام علمیPantheratigrisaltaica:
وضعیت جمعیت : برآورد ها نشان می دهد که فقط حدود 5000 عدد از این ببر در دنیای وحشی و آزاد موجود باشد اما تعدادی نیز در باغ وحش های کشورهای مختلف موجود می باشد.
توزیع و پراکندگی : بنظر می رسد که گله های پر جمعیت ببر ابتدا در سیبری و خاور دور زندگی می کرده اند. اما برخی گله های کوچک نیز در شمال چین و کره شمالی نیز وجود داشته اند.
محل زندگی : ببرها عموما” در جنگلهای پر از درختان بلند مانند کاج زندگی می کنند. به اینصورت راحت تر می توانند خود را در میان درختان پنهان کنند. هر ببر معمولا” در محدوده ای بین 64 تا 640 کیلومتر مربع زندگی می کند و به عبارتی در آنجا حمکرانی می کند. در این میان قلمرو ببرهای نر در محدوده های بزرگتر و ببرهای ماده در محدوده های کوچکتری قرار دارد. معمول بر این است که محدود قلمرو یک ببر نر با تعداد زیادی از ببرهای ماده تداخل می کند.
نحوه زندگی و شکار:ببر ها بیشتر در جنگلها و نواحی دور از انسان در نقاطی کهحیواناتی چون خوک وحشی و سم داران دیگر فراوان هستند زندگی میکنند. فعالیت شبانهدارد ولی ممکن است در روز نیز دیده شود. حیوانی است قوی و پر تحرک و مقاوم. به اینترتیب کاملا به شکار نزدیک شده و بطور ناگهانی به وی جهش میکند. معمولا بوسیلهشکستن مهره های گردن و خرد کردن جمجمه شکار خود را فورا میکشد. میتواند شکارهایبزرگی مانند گوزن و گاو را را با دندانهای خود حمل کرده به جای مناسب ببرد. ببرهایزخمی و آنهایی که به انسان خواری عادت دارند انسان را مورد حمله قرار میدهند. ببرمعمولاگوزنآهوگاوو گاومیش وحشی و گراز و گاهی بچه فیلشکار می‌کند. از جانورانی مانند پرندگان میمونهاو حتیلاک پشتوقورباغهنیز تغذیه می‌کند. در بعضی مناطقآسیا که محیط زیست طبیعی ببر آسیب دیده است.
پراکندگی جهانی:در جنوب قفقاز و جنوب شرقی ، ماوراء خزر ، جنوب چین ، کره، هندوستان ، افغانستان ، ایران و ترکیه دیده میشود.
پراکندگی در ایران:ببر در ایران در نواحی جنگلی کوههای البرز و جنوب دریایخزر در گیلان و مازندران و گرگان از حدود آستارا تا نواحی شمال ترکمن صحرا زندگیمیکرده است. ولی از 30 سال پیش تعداد آنها خیلی کم شده و نسلشان در ایران در معرضنابودی است.
ابعاد بدن : ببر سیبری و خاور دور از گونه های ببر بنگال (Bengal) که در هند مشاهده شده است داری جثه بزرگتری می باشد. این گونه ببر دارای پوست کلفت تری می باشد که توانایی آنها را برای زندگی در سرما بیشتر می کند. طول ببرهای نر سیبری به حدود سه متر می رسد و وزن آنها حدودا” 220 کیلو گرم می باشد، در حالی که برای یک ببر ماده این مقادیر معادل 25 متر و 130 کیلو گرم می باشد.
ببرهای نر:ببرهای بالغ نر معمولا تنها زند گی می کنند و قلمرو مشخصی دارندو نرهای دیگر را از آن می رانند . هر چه تعداد شکار در منطقه ای کمتر باشد وسعتقلمرو زیادتر است معمولاقلمروببرهابین65تا650کیلومترمربعمساحتدارد . این جانور قلمرو خود را با ادرار و یا مایعی که از غده های قاعده دم آن ترشح می شودنشانه گذاری می کند . بوی این نشانه ها به ببرهای نر دیگر هشدار می دهد کهازورود به قلمرو خودداری کنند . قلمرو هر ببر نر از چند قسمت کوچکتر تشکیل می شود کهدر هر یک از آنها 2 یا چند ببر ماده زندگی می کنند.
تولید مثل : ببرهای ماده از سن سه تا چهار سالگی قادر به تولید مثل می باشند. طول مدت بارداری آنها حدود سه ماه و نیم می باشد و در هر دوره بارداری تا چهار فرزند به دنیا می آورند. بچه های ببر توانایی دیدن ندارند و نیاز به مراقبت بسیار دارند. آنها از سن شش ماهگی از شیر گرفته می شوند و در 18 ماهگی تقریبا” مستقل زندگی می کنند. ببرها – مانند انسانها – فصل خاصی برای تولید مثل ندارند اما اوج تولید مثل آنها در اواخر زمستان و اوایل بهار می باشد.
ببرها هر دو تا سه سال یکبار بچه می زایند. دوران آبستنی آنها در حدود 105 تا 113 روز است. معمولا دو یا سه قلو می زایند ولی تعداد بچه ها تا 6 نیز دیدهشده است. بچه هایی که تازه متولد میشوند به اندازه یک گربه اهلی و به وزن 1400 گرمهستند و بعد از 2 هفته چشم باز میکنند. بچه ها به سرعت رشد کرده و بعد از یک ماه کمکم به دنبال مادر خود راه می افتند. تا شش ماهگی از شیر مادر تغذیه میکنند و تا یکیدو سال با مادر میگردند ولی تا سه سالگی در حدود لانه میمانند و بعد از آن به نقاطدیگر میروند. در سن چهار سالگی از لحاظ جنسی بالغ میشوند.
رژیم غذایی : یک ببر بالغ به حدود 45 کیلو گرم غذا در طی روز نیاز دارد اما مشاهده شده که تا یک ببر تا حدود 40 کیلو گرم هم طی یکروز غذا بخورد، در اینصورت تا یکی دو هفته غذا نخواهند خورد. از جمله غذاهای مورد علاقه ببر می توان به طاووس، خرگوش، خارپشت، آهو، گراز وحشی و گاو اشاره کرد.

سایر موارد : ببرها به شناکردن بسیار علاقه دارند. خطوطی که روی بدن آنها وجود دارد علاوه بر استتار مشخصه ای است برای تشخیص هر یک. ببرها معمولا” با قرار دادن علامتهایی توسط پنجه خود روی درختان، حدود قلمرو خود را مشخص می کنند. قدرت بینایی یک ببر در شب شش برابر بیشتر از یک انسان می باشد. ببرها می توانند تا 20 سال در باغ وحش و تا 15 سال در طبیعت زندگی کنند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله بازاریابی ویروسی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله بازاریابی ویروسی در pdf دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله بازاریابی ویروسی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله بازاریابی ویروسی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله بازاریابی ویروسی در pdf :

بازاریابی ویروسی

بازاریابی ویروسی یک استراتژی بازاریابی است که مردم را به بازگو کردن پیام بازاریابی شما به دیگران، بر می انگیزد. این امر می تواند باعث جلب توجه بسیار زیادی به خدماتی که ارائه می کنید و یا محصولاتی که تولید می کنید باشد. جلب توجهی تصاعدی!

یک نفر به دونفر می گوید ، آندو به چهار نفر می گویند، آن چهار نفر به هشت نفر می گویند و ; .
بعنوان مثال ، در بازاریابی توسط پست الکترونیک ،اگرeMail شما شامل عنصری باشد که دریافت کننده را به فرستادن آن پیام به دیگران ترغیب کند ، شما یک بازاریابی ویروسی ان

 

جام داده اید.

بازاریابی ویروسی به نرخ بالای تبادل بین اشخاص بستگی دارد. اگر درصد زیادی از دریافت کنندگان پیامی ، آنرا به تعداد زیادی از دوستان خود ارسال کنند ، رشد ارسال آن پیام بسیار قابل توجه خواهد بودو به طبع اگر تعداد تبادل کم شود ، رشد با شکست روبرو خواهد شد.

مسابقات ، رای گیری و نظر سنجی ، بازی و حتی لطیفه از فرم های دیگر بازاریابی ویروسی هستند.
اگر شما به 100 نفر eMail بفرستید و فقط 25% از آن افراد صرفا” به یک نفر از دوستان خود پیام شما را منتقل کنند ، شما براحتی پیام خود را به 25 نفر دیگر رسانده اید. 25 نفری که ممکن بود هیچ وقت پیام شما را دریافت نکنند. شما با استفاده از بازاریابی ویروسی مشتریان بیشتری جلب خواهید کرد.

 

ویروس، یک پوشش پروتئینی است که شامل مواد ژنتیک است. ویروس حمله کننده از پوشش پروتئینی خود برای اتصال به یک سلول سالم استفاده می کند. اولین بار که اتصال محکم و قابل اطمینانی صورت پذیرفت، ویروس مواد ژنتیک خود را وارد سلول سالم می کند و به صورت دائمی د.ان. ای (D.N.A ) سلول میزبان را تغییر می دهد. یک ویروس نسبتا مؤثر می تواند سلول میزبان را تبدیل به یک کارخانه تکثیر ویروس کند.

از همین خاصیت ویروس در بحث بازاریابی ویروسی استفاده می شود.بازار یابی ویروسی با تبدیل شبکه اینترنتی مشتریان و مشترکان به ماشین عظیمی که خبرها را دهان به دهان پخش می کنند، شرکت را در معرض دید همه قرار می دهد. پیام تبلیغی یک شرکت با استفاده از ترغیب مشتریان به معرفی آن شرکت به دوستان و آشنایان می‌تواند به طور چشمگیری افزایش یابد. در واقع شرکت از مشتریان خود برای انجام کار استفاده می کند و مشتری با هر بار استفاده‌، بی اختیار فروشنده محصول شرکت می‌شود. اگر درصد زیادی از دریافت کنن

دگان پیام، آن را به تعداد زیادی از دوستان خود ارسال کنند، رشد ارسال آن پیام بسیار قابل توجه خواهد بود و به طبع اگر تعداد تبادل کم شود، رشد با شکست مواجه خواهد شد.
شرکتهایی از جمله یاهو، هات میل و آ.او.ال از این روش استفاده می کنند . این شرکتها از طریق پیامهایی در برنامه های پست ا لکترونیک برای خود تبلیغ می کنند. بر اس

اس این

روش هر نامه ای که توسط خدمات پست ا لکترونیک این شرکتها صادر می شود، حاوی پیام تبلیغاتی مختصر و مفیدی است، یعنی به تعداد نامه هایی که مردم با استفاده از خدمات این شرکتها بین هم مبادله می کنند، این پیامها هم توزیع می‌شود. از آنجا که این پیامها بدون فعالیت و دخالت مستقیم این شرکتها توزیع می شود و در تمام مکاتبات بین افرادی که نشانی الکترونیک خود را از این شرکتها اخذ کرده اند، منتشر می شود، به این شیوه بازاریابی، ویر

وسی راهبردی می گویند.
به عبارت دیگر ، بازار یابی ویروسی ، استراتژی است که افراد را به انتقال پیام بازاریابی به دیگران تشویق می کند و ایجادکننده امکان رشد ترویجی در نمایش و نفوذ پیام است.
بازار یابی ویروسی دو بینش ارائه می‌دهد:
ـ اول اینکه: دنیایی که در آن بازاریابان می توانند با هزینه های تقریبا معادل صفر مشتری ایجادکنند.
ـ دوم: پیشنهاد می کند که ارتباطات ازحالت ” بازاریاب- مصرف کننده” به

طرف” مصرف کننده- مصرف کننده” جا به جا شود.در واقع، بیشترین قدرت در فروش محصولات و ایده ها از طریق بازاریاب به مشتری صورت نمی گیرد، بلکه از طریق مشتری به مشتری انجام می شود.
این نوع بازاریابی به سه دلیل این روزها محبوبیت یافته است:
1) شبکه های اجتماعی کاملا به سمت وب حرکت کرده اند. اکنون بخش بزرگی از دوستان و اعضای خانواده هر شخص روی خط است یا به زودی به آن متصل می شود.
2) تماس شخصی بر روی وب تقریبا به صورت رایگان است. هر شخص می تواند در عرض کمتر از یک روز با صد نفر ارتباط برقرار کند و هر کدام از این صد نفر نیز به نوبه خود می توانند با بیش از صد نفر دیگر ارتباط برقرار سازند. در واقع هرم ارتباطی می تواند در مدت یک روز سا

خته شود.
3) تأثیر شبکه نقش مهمی را ایفا می کند. همانطور که افراد بیشتری ثبت نام می کنند، آنها می توانند با گروه بزرگتری ارتباط برقرار کنند و به زودی تعداد کل به صورت تصاعدی افزایش می یابد.
شرکتها می توانند از راههای زیر، مشتریان خود را برای انجام کارهای شرکت برانگیزند:
ـ خدمات یا مفاهیم ارزشمند
ـ تشویق مالی ( درشکل رقابت و مسابقه یا برنامه های حق و حساب)؛
ـ احساس تشخص به علت همراه بودن با نام و نشان تجاری شرکت؛
ـ سرگرمی ( انیمیشن، کارت پستال و …. ).
انواع بازاریابی ویروسی
انواع بازاریابی ویروسی به شرح زیر است:
ویروسی ارزشی: در این حالت افراد تجربیات با کیفیت خود را با دیگران سهیم می شوند.
فرد الف محصولی را امتحان می کند و آن را خوب می‌یابد. پس او به فرد ب می گوید که او نیز این محصول را امتحان کند. سایتهای هات میل، آمازون، یاهو و کتابهای هری پاترهمگی مثا لهایی از این نوع بازاریابی هستند. در این حالت محصولات باید به اندازه کافی خوب باشند تا منجر به ترغیب افراد شوند. در واقع استفاده از این جمله که ” این موضوع را برای دوستان خود به‌صورت رایگان ارسال کنید” یک محصول را ویروسی نمی کند، بلکه آنها فقط به استفادهنند گان اجازه می دهد تا درباره محصولات خوب با دیگران صحبت کنند.
ویروسی حیله ای : افراد به دلایل زیادی‌، ازطریق تشویق دیگران سعی در فروش محصول می کنند.
فرد الف سعی می کند تا فرد ب را متقاعد کند که محصول را امتحان کن

د، زیرا ممکن است در صورت استفاده فرد ب از آ ن محصول، فرد الف پاداشی دریافت کند. در این حا لت استفاده کننده بایستی احساس کند که پاداش ارزشمند است و اینکه محصولات به اندازه کافی خوب باشند که برای نارضایتی احتمالی دیگران بتوان ریسک کرد. به عبارت ساده ، زمانی که محصولات به اندازه کافی با کیفیت نیستند ، افزودن پاداش ممکن است منجر به واکنش شدید استفاده کننده در برابر فروش شود.
ویروسی حیاتی : افراد می خواهند تا در تجربیات خود با کسانی شریک شوند که به محصولات معین و ویژه ای نیاز دارند. فرد الف می خواهد در تجربه یک محصول با فرد ب شریک شود و فرد ب نیاز به محصول دیگر دارد و الی آخر. نرم افزارآکروبا ت و سا یت ای بی (eBay) مثالهایی از این دسته اند. در این حالت استفاده کننده است که بایستی احساس کند که آن تجربه و محصول ارزشمند است تا علاوه بر ایجاد تغییر در خود شخص ، دلیلی برای ارسال آن به دیگران نیزداشته باشد.
ویروسی مار پیچی: افراد می خواهند تا در تجربیات شاد، و یا جالب با دیگران شریک شوند.
فرد الف می خواهد تجربه خود را با فرد ب در میان بگذارد، به خاطر اینکه او فکر می کند که فرد ب نیز آن موضوع را مثل خودش شاد ، و یا جالب می داند. ذکر این موضوع
ویروسی نا خوشایند: افراد به دیگران درباره تجربیات منفی خود هشد

ار می‌دهند.
فرد الف محصول را امتحان می کند و در می یابد که محصول خیلی بدی است‌. سپس او مانع استفاده فرد ب از این محصول می شود. کسی که محصولاتی با کیفیت پایین ایجاد می‌کند که مطابق با نظر و سلیقه استفاده کننده نیست. یا محصولاتی که استفاده

کننده حالت مزورانه‌ای را در آن محصول مشاهده می‌کند، این نوع ویر

وس را ایجاد می‌کند_
مطابق با آ نچه ذکر شد برای ویروسی ساختن بایستی نوع آن را در نظرداشت. شرکتها باید سعی کنند تا نیازها و خواسته های استفاده کنندگان خود را شناسایی و برا

ی برآورده ساختن و ارضای آ ن نیازها و خواسته ها، محصولاتی را ایجاد کنند که منجربه یک تجربه مثبت دراستفاده کننده شود. مطابق با بررسیهای صورت گرفته به طور متوسط استفاده کنندگان بر خط، دوازده نفر دیگر را از تجربه خرید خود آگاه می‌کنند و این پویایی، قدرت بازاریابی ویروسی است.
مشکلات بازاریابی ویروسی
در اینجا لازم است تا به مشکلات اساسی و کلیدی که در بازاریابی ویروسی مطرح می شود، نیز اشاره ای داشته باشیم :
کنترل نام و نشان تجاری: یکی از مشکلاتی که در بازاریابی ویروسی وجود دارد این است که شرکت کنترلی بر روی نام و نشان تجاری خود ندارد. شرکت نمی‌داند که در آینده چه کسی قصد برقراری ارتباط را دارد. در نتیجه، بسیاری از پیامها ممکن است توسط افرادی غیر از مخاطبان هدف به پایان برسد.علاوه بر این، در بعضی موارد افراد ممکن است، پیام را تعدیل یا چیزی را به آن اضافه کنند که این باعث ادراک متفاوت افراد از نام ونشان تجاری شرکت شود، چیزی که مورد نظر شرکت نبوده است .
رشد بدون نمودار( نگاره) : بازاریابی ویروسی می تواند به مسیرهای رشد غیر قابل پیش بینی منجر شود. برای مثال، درسالهای اخیر هات میل یکی از تهیه کنندگان پیشروی پست الکترونیک در هندوستان است. این موضوع که چنین رشدی مورد انتظار

شرکت بوده یاخیرواینکه حتی اصلا شرکت خواستار این رشد بوده یا نه، بدرستی مشخص نمی شود. به‌هر حال بسیاری از افراد در هندوستان ارسال پست الکترونیک را به دوستان خود شروع کرده‌اند‌. چنین مسیرهای رشدی ممکن است منجر به تغییرات ناگهانی و غیر منتظره در مسیر استراتژیک شرکت شود که می تواند به صورت معمایی حل نشده در آید.
فقدان سنجش و اندازه گیری: شرکت همیشه نمی

تواند فردی را که پست های الکترونیک را دریافت می‌کند و آنچه را که وی انجام می دهد، پیگیری کند. در بسیاری از موارد مشخص کردن اینکه چه افرادی خدمات شرکت را انتخاب کرده‌اند، از طریق تکنیک‌های بازاریابی ویروسی امکان‌پذیر نیست. بنابراین پیگیری و اندازه گیری این موضوع دشوار است.
تهدید روابط شخصی: اگراین نوع بازاریابی به صورت ضعیفی عمل کند، این نوع بازار یابی می تواند درابعاد وسیع باعث خدشه دار کردن موقعیت بازاریاب شود. دریافت یک پست الکترونیک تجاری توسط یک دوست به طور نا خواسته، می‌تواند روابط فرد را با شخصی که این نامه را برایش ارسال کرده است، تضعیف کند که این موضوع ممکن است باعث از دست دادن یک دوست و عصبانیت از بازاریاب شود که این پیام نا خواسته را برای فرد ارسال کرده است.
شرکتهایی که قصد اجرای برنامه های بازاریابی ویروسی را دارند، بایستی این مشکلات را در نظر داشته باشند و برنامه هایی را برای غلبه بر آنها طراحی کنند.

 

برخی از راهکار های غلبه بر این مشکلات درزیر آمده است:
1) ایجاد نام و نشان تجاری بسیار قوی که تحمل تعبیر و تفسیر ها را داشته باشد و یا ابداع رهیافت و راهکاری که فاقد نام ونشان تجاری باشد.
2) ا نتخاب و استفاده کردن از ویروسی که دارای ارزش زیادی است و محدود ساختن روابط.
3) آشنایی و شناخت قوانین و مقررات وآموزش طرفداران شرکت.
4) گسترش، تنظیم و هدف گیری در مورد ویروس هایی که دارای ارزش هستند.
آنچه مسلم است بازاریابی ویروسی یک هدف نیست، بلکه بخشی از استراتژی جامع بازاریا بی شرکت است. در واقع، اگر هدف عمده فعالیتهای پست الکترونیک، ایجاد نام و نشان تجاری است به منظور تحقق این هدف، می توان از بازاریابی ویروسی استفاده کرد.
نتیجه گیری
سخن آخر، درک این موضوع ضروری است که اگر چه

ممکن است شرکتی مهارت و زبردستی خاصی در ارائه پیامهای مهم را داشته باشد و همه قوانین ومقررات مربوط به پست الکترونیک را نیز در نظر داشته باشد، ولی مهمترین مسئله این است که اگر مصرف کننده از سایت بازدید کند و چیزی کمتر از انتظار خود را مشاهده کند، شرکت در امر بازاریابی ویروسی موفق نخواهد شد و بایستی جدی تر به این قضیه نگاه کند. در واقع، شناسایی و بر آورده ساختن خواست مصرف کننده به عنوان مهمترین عامل موفقیت در این نوع بازاریابی محسوب می‌شود.

اینترنت رسانه ای خارق العاده

در کنار رادیو، تلویزیون و سینما باید قبول کنیم که اینترنت خارق العاده ترین رسانه در دهه اخیر است دریایی بیکران از اطلاعات به اشکال مختلف، از متن گرفته تا تصویر، صوت و فیلم. دستیابی و اتصال به آن سریع و راحت است و یادگیری و کار کردن با آن برای آنان که علاقمند و مستعد هستند، سهل است و آسان. اینترنت پنجره ای است گشوده رو به سوی دنیا، در تمام زوایا، چون دوربینی که می تواند 360 درجه و تمام جهات حرکت کند، اینترنت می تواند آنچه که در دورترین نقاط این گستره پهناور اتفاق افتاده و یا در حال روی دادن است را براحتی به نمایش گذارد. این «رسانه» قوی، اکنون نه تنها دریای عظیمی از اطلاعات است که اخیراً به بازاری فعال برای انواع و اقسام داد و ستدها، بین تجار (B2B) و یا بین تجار و مصرف کنندگان (B2C) تبدیل شده است. بازاریابی، اکنون فعالیتی است که بدون استفاده از امکان

ات و تسهیلات و خدماتی که اینترنت فراهم می آورد، قطعاً یک یا چند چرخَش لنگ می زند. بنابر این، در کنار سایر فعالیت هایی که تجار برای شناساندن، تبلیغ و در نهایت فروش محصول و یا خدمات خود در فضای واقعی دارند، حرفه ی تازه ای به نام بازاریابی اینترنتی Internet / Web Marketing می تواند افق های تازه ای را فراروی تجار تولیدکنندگان و فراهم آورندگان خدمات مختلف بگستراند. در اینجا نیز، هدف از بازاریابی ایتنرنتی، کشف و در اختیار گرفتن بازارهای جدید و بالا بردن فروش است.

اگر چه اصلا نمی خواهم از اهمیت و ارزش وجود تصاویر، صوت و یا ویدیو بر روی اینترنت ذره ای بکاهم، اما، اکنون باید بپذیریم که اینترنت، با توجه به تاریخچه و نجوه شکل گیری و پیدایش آن و همینطور روندتداوم، رشد و گسترش روزافزون فن آوری ها و فعالیت های آن – از آنجا که اطلاعات در ابتدا و اوایل شکل گیری اینترنت تنها به صورت متن (TEXT) عرضه می شد – کماکان رسانه ای متنی و نوشتاری است. بنابر این، در هنگام کار با اینترنت – چه به عنوان یک کاربر عادی مثلا در جستجوی اطلاعات و چه به عنوان تاجری که می خواهد محصول یا خدمات خود را بر روی اینترنت به فروش برساند و یا بازاریابی کند، بایستی اصول، قواعد و قوانین مرتبط با نگارش حرفه ای مورد تاکید قرار گیرد. در این راه، شناسایی و شناختن مخاطبین و مشتریان بالقوه و ارتباط برقرار کردن با آنان به شیوه ای درست و کاملا حرفه ای، اولین و مهمترین گام

ها در آغاز یک فعالیت بازاریابی اینترنتی به شمار می آید. اینجاست که برخورداری از یک سایت اینترنتی به خودی خود نمی تواند برای صاحب سایت موفقیت به همراه آورد. سایت، بدون بازدید کننده، یعنی سایت، بدون فروش و ناموفق. ایجاد ترافیک برای یک سایت، یعنی جلب مخاطبین هدف، یعنی حیات آن سایت، یعنی حرکت به سوی موفقیت، برای موفقیت. بدون شناخت هدف، تفکر عمیق، تعیین استراتژی و پیاده سازی استراتژی های موفق بازاریابی بر روی اینترنت، نمی توان جلب توجه کرد و نمی توان ترافیکی برای سایت ایجاد کرد،

 

نمی توان موفق شد.

پشت صحنه ی اینترنت همه آن چیزی که صاحبان صنایع می خواهند (چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی / چه خارج از اینترنت و چه بر روی اینترنت) تنها یک چیز است: «توجه». بر روی اینترنت، جلب توجه باید کرد تا باقی ماند. این امر، بیشترین انرژی را می طلبد که برای دستیابی به آن باید سخت کار کرد، حوصله به خرج داد، راه های مختلف را امتحان کرد و نهایتاً پیش به سوی اهداف از پیش تعیین شده گام برداشت. موفقیت یک سایت اینترنتی، امری اتفاقی نیست که یک شبه صورت گیرد. رسیدن به مشتریان هدف، ارتباط برقرار کردن با آنان و حفظ آن روابط ایجاد شده و توسعه شبکه فعال مشتریان بالقوه و بالفعل، کاری است که بیشترین انرژی را می طلبد. بر روی اینترنت، همه می خواهند توانایی نشر داشته باشند، چرا

که از این طریق، شاید بتوانند، طیف گسترده تری از مخاطبین هدف را به سمت و سوی خود بکشانند، چرا که «جلب توجه مردم و یا مخاطبین هدف» مقصود نهایی استراتژیست های اینترنتی و صاحبان سایت می باشد.

در اینترنت دست بالای دست بسیار است هزاران میلیارد

حرف و کلمه و جمله، تصویر، کلیپ های صوتی و تصویری، میلیاردها صفحه وب و میلیونها سایت اینترنتی فعال، هزاران هزار نفر بر روی اینترنت، این بازار مجازی پر سر و صدا، فریاد می زنند: «از ما بخرید به نفع شماست …» «سری هم به ما بزنید!»، «از سایت ما بازدید کنید!» «اینجا را کلیک کنید!» ، «به ما ملحق شوید!» … «همین حالا! فقط با یک کلیک!» – اما برای اینکه صدای شما در میان این همه سر و صدا شنیده شود، تنها بایستی خلاقیت داشت و نوآوری! داد و بیداد راه انداختن در این بازار مکاره بی در و پیکر و بی انتها، آنقدر ها خلاقانه نیست، همانطور که بی کار نشستن و منتظر ماندن هم سودی ندارد. بایستی کلیشه ها را شکست و ساختارهای تازه ای را خلق کرد و بر اساس استراتژی های نوین امکانات رشد و گسترش فعالیت های تجاری را فراهم آورد. ابتدا باید آموزش دید و سپس آموزش داد. باید آموخت و سپس پیاده سازی کرد. فکر باید کرد و استراتژی باید داد.

در پیش کاربران مبتدی و ساده اینترنت آنهایی که جز استفاده از خدمات ارتباطاتی آن (پست الکترونیک و اتاق های گفتگو و …) آنقدر ها سر و کاری با اینترنت ندارند، وقتی صحبت از بازاریابی ویروسی و استراتژی های آن می شود، باید انتظار این را هم داشت که کمی شوکه شوند، پوزخندی بزنند و یا شاید حتی قدمی عقب بگذارند و بگویند«یک بیماری اپیدمیک دیگر» یا اگر با کامپیوتر و برنامه های آن کمی بیشتر آشنا باشند با تعجب بگویند : «ویروس نویسی! استراتژی؟» – اما حرفه ای های اطلاعات و اینترنت، خیلی خوب این اصطلاح را می شناسند، شاید برخی از آنها بلافاصله بخواهند مثالهایی از Hotmail و Mirabilis (همان شرکت اسرائیلی که ICQ میان 12 میلیون کاربر اینترنتی از همه جا بی خبر رایج کرد!) بیاورند.

گفتیم که بر روی اینترنت «اقدام به جلب توجه مردم» کار ساده ای نیست. گفتیم که بر روی اینترنت «خلاقیت حرف اول را می زند.» و اشاره کردیم که در همه جا و

از جمله بر روی این فضای مجازی گسترده «فکر باید کرد، استراتژی باید داد» – حال سوال این است: با کسانی که می گویند «استراتژی یعنی کشک! کاری که من به تو می گویم را انجام بده» چه باید گفت و چه باید کرد؟ هفت سال پیش، در سال 1996، دو دوست، در شرکت JavaSoft, Inc.، شرکتی که ابزارهای بانک اطلاعاتی مبتنی بر وب ارائه می دادند، طرحی را در ذهن خود می پروراندند، همان چیزی که بسیاری از ما امروز آن را به عنوان «اولی

ن سرویس پست الکترونیک رایگان بر روی وب» – HotMail – می شناسیم. مدل کاری و حرفه ای که بخوبی بر روی اینترنت می نشست و با آن جفت و جور می

شد. تا اینجای کار می توان گفت HotMail کار چندانی انجام

نداده بود، یک سرویس رایگان، در میان سایر سوریس های رایگان و در کنار آنها، برای جلب توجه مردم راه اندازی شده بود و امیدوار بود که بتواند در میان کاربران اینترنت رایج شود. اما چنین چیزی به خودی خود، بدون تفکر و بدون تعیین استراتژی های تبلیغاتی

و بازاریابی نمی توانست موفق شود. تبلیغات و بازاریابی از جمله مواردی هستند که هزینه های بسیار و انرژی های بسیاری می طلبند که برای شرکت کوچک و جمع و جور JavaSoft امری ناممکن می نمود. برای همین، لازم بود که با یک استراتژی کارا، بازاریابی HotMail با هزینه ای به مراتب کمتر از سایر رقبا و به گونه ای سریع و گسترده آغاز شود. این

موضوع،آن دو دوست یعنی سابیر باتیا Sabeer Bhatia و جک اسمیت Jack Smith را به نزد فردی به نام تام دریپر Tom Draper کشاند. دریپر استراتژی موفقی را به آنها پیشنهاد کرد که بعدها به نام بازاریابی ویروسی Viral Marketing شناخته شد. بر اساس این استراتژی، دریپر به HotMail پیشنهاد کرد که در انتهای هر نامه ای که از سوی کاربران ارسال می شود یک جمله کوتاه اضافه شود : «پست الکترونیک رایگان خود را از HotMail بگیرید! – یا به عبارت بهتر با زبان خودشان Get your free email at HotMail P.S. – نام HotMail لینک است به سایت HotMail . این پیشنهاد، در آن زمان، یک موضوع بسیار بحث برانگیز بود چرا که معلوم نبود کاربران Hotmail آن عبارت یا جمله تبلیغی را در انتهای نامه های کاملا شخصی خود تحمل کنند یا نه. شخصا یادم هست وقتی که جزو اولین کاربران HotMail بود، اضافه شدن آن جمله را با کنجکاوی دنبال کردم و پس از مدتی طرح دقیقا کارا و استراتژیک و پشت صحنه آن را درک کردم. HotMail فقط آن عبارت P.S. (پی نوشت) را حذف کرد و با هر Email ارسالی از سوی کاربران، بازاریابی را به صندوق پستی گیرندگان می فرستاد. موفقیت HotMail در جلب توجه مردم و جذب سریع و انبوه مخاطبین و کاربران اینترنتی موجب شد که در ظرف کمتر از یک سال و نیم میلیونها مشترکی داشته باشد که با میل خود از خود اطلاعات با ارزشی در اختیار HotMail قرار داده است. این م

وفقیت، موفقیت دیگری برای آن دو دوست به ارمغان آورد: با ازدیاد روزافزون کاربران، مایکروسافت، هات میل را با مبلغ بسیار بالایی (به روایتی 400 میلیون دلار) خرید

اری کرد.

در حقیقت «بازاریابی ویروسی» به استراتژی های گفته می شود که افراد را به انتقال یک پیام بازاریابی به دیگران ترغیب و تشویق کند. امروز، هفت سال از زمان تولد «بازاریابی ویروسی» می گذرد، دیگر وقت آن است که «بازاریاب ویروسی» ما به مدرسه برود … باید دید که استراتژیست های اینترنتی چه راه یا راهها و استراتژی هایی برای موفقیت سایتهای اینترنتی می دهند. باید دید «جک»ها و «اسمیت»ها چه می گویند، ما اگر جایی بگوییم : «استراتژیستیم» میگویند «یک کمی از خودت تعریف کن!»

خرید و فروش جهانی بخشی از یک فرآیند اجتماعی است. این فرآیند نه تنها دربرگیرنده تعاملات تک به تک شرکت با مشتریانش است بلکه شامل تبادل گسترده اطلاعات بین افراد پیرامون مشتری است. این فرآیند اجتماعی می تواند با اقدامات سنجیده ی

یک مدیر بازاریابی تبدیل به گونه ای از بازاریابی به نام بازاریابی ویروسی شود.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله انقلاب اطلاعاتی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله انقلاب اطلاعاتی در pdf دارای 7 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله انقلاب اطلاعاتی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله انقلاب اطلاعاتی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله انقلاب اطلاعاتی در pdf :

انقلاب اطلاعاتی

در عصری که ما رندکی میکنیم به عصر انقلاب ارتباطات واطلاعات مشهور است
انقلاب اطلاعات محصول همکرایی در دو حوره

و جریان مهم فن اوری است .تحول در حوره ارتباطات واطلاعات به موارات هم بیش می روند که نماد فن اوری ارتباطات مخابرات تلویریون و برر کرا ههای اطلاعاتی ورسانه های کروهی است این دونماد تحول جشمکیری در جهان ایجاد کرده که رندکی تم اتم انسانها را تحت تاثیر قرار داده است تبدیل دهکده جهانی به د هنیت جهانی وانقلاب ارتبا طات به اطلاعات دلالت برتحول شکرف وعمیق در نطام ارتبا طات بشر ح ریر شده است :دوسویه بودن وتعاملی بودن وسرعت فوق العاده و جند رسانه بو دن و در دسترس بودن وانحصار بدیر بودن و

جهان کرایی است

انقلاب اطلاعاتی بسیاری از مفاهیم را متفاوت کرده است. در این منظومه حتی عده‌ای معتقد هستند که باید واقعیت را هم به گونه‌ای دیگر تعریف کرد و از چیزی به نام واقعیت مجازی سخن به میان می‌آورند. کار و اشتغال هم در این بستر تفاوت مفهومی مهمی را به خود دیده است.
فرایند کار در مرکز ساختار اجتماعی قرار دارد. دگرگونی تگنولوژیک و مدیریتی نیروی کار و روابط تولید، در درون و پیرامون بنگاه شبکه‌ای اصلی ترین اهرمی است که الگوی اطلاعاتی و روند جهانی‌شدن به وسیله آن بر جامعه تأثیر می‌گذارند.
در هر فرایند تحول تاریخی، یکی از بارزترین جلوه‌های تغییر نظام‌مند، دکرگونی اشتغال و ساختار اشتغال است.

در واقع نظریه‌های فرا- صنعتی و اطلاعات‌گرایی، ظهور یک ساختار اجتماعی نوین را که گرایش به خدمات به جای کالا، افزایش مشاغل مدیریتی و حرفه ای، از میان رفتن مشاغل کشاورزی و تولیدی، و افزایش محتوای اطلاعاتی پیشرفته‌ترین اقتصادها از ویژگیهای بارز آن است

، قوی‌ترین دلیل تجربی تغییر مسیر تاریخ می‌دانند. در بیشتر این فرمول‌بندیها، نوعی قانون طبیعی اقتصادها و جوامع نهفته است که حرکت در مسیر مدرنیته را که جامعه امریکا پیشتاز آن بوده است ، تنها راه ممکن به شمار می‌آورد.
اگر چه اقتصادهای اواخر قرن بیستم آشکارا با اقتصادهای پیش از جنگ جهانی دوم تفاوت دارند، به نظر نمی رسد خصوصیتی که این دو نوع اقتصاد را از یکدیگر جدا می کند عمدتاً در منبع رشد بهره وری آنها نهفته باشد. تمایز اصلی تمایز میان اقتصاد صنعتی و فرا- صنعتی نیست بلکه بین دو شکل مختلف از تولید صنعتی ، کشاورزی و خدماتی است که بر مبنای دانش بنا شده‌اند.
خدمات اجتماعی در برگیرنده کل قلمرو فعالیتهای دولتی، و همچنین مشاغلی است که

به مصرف جمعی مربوط می‌شوند خدمات فردی خدماتی هستند که به مصرف فردی ارتباط دارند و از سرگرمی و تفریحات گرفته تا مکانهای خوردن و نوشیدن را شامل می‌شوند. اگر چه

باید پذیرفت که این تمایزها وسیع هستند ، ولی به ما اجازه می‌دهند که درباره تحول ساختار اشتغال در کشورهای مختلف به‌گونه‌های متفاوتی بیندیشیم و تحلیلهایمان دست کم عمیق تر از شرحهای آماری متعارف باشد.
وقتی جوامع به جای تغییر تدریجی مسیر صنعتی، در دوره کوتاهی به نابودی گسترده مشاغل تولیدی می پر دازند، این مسأله لزوماً به دلیل پیشرفته بودن آنها نیست بلکه بدین دلیل است که آنها از سیاستها و راهبردهای ویژه‌ای پیروی می‌کنند که بر مبنای زیر بنای فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی آنان استوار است. راههایی که برای هدایت دگرگونی اقتصاد ملی و نیروی کار اتخاذ می‌شود تأثیرات شگرفی بر دگرگونی ساختار استغال دارد که زیر بنای نظام نوین طبقاتی جامعه اطلاعاتی را شکل می دهد.
باید پذیرفت که اکثریت نیروی کار در اقتصادهای پیشرفته حقوق بگیر هستند. ولی تفاوت سطح، ناهمگونی فرایند، و روند معکوس در برخی از موارد دیدگاهی متفاوت با الگوهای دگر گونی ساختار اشتغال را ضروری می‌سازد. حتی می‌توان این فرضیه را مطرح ساخت که به موازات تبدیل شبکه و انعطاف‌پذیری به ویژگی بارز سازمان صنعتی جدید و دستیابی شرکتهای کوچک به جای

گاهی مناسب در بازار که از طریق تکنولوژیهای جدید میسر گشته است، شاهد احیای خود اشتغالی و وضعیت شغتی ترکیبی هستیم.
بنابراین وضعیت مشاغل در جوامع اطلاعاتی – که در این مرحله تاریخی در حال پدیدار شدن هستند- متنوع‌تر از آن چیزی است که در دیدگاه شبه طبیعت گرایانه موجود در نظریه فرا- صنعتی تصور می شود. در واقع این نظریه‌ها تحت تأثیر قوم گرایی امریکایی هستند که حتی از تجربه امریکا نیز تصویر دقیقی عرضه نمی‌کند.

 

شکل‌گیری کشورهای مجازی که از قابلیت تولیدات وابسته به زمین در آن کاسته شده، نتیجه منطقی این رهایی از قید سرزمین است. با توجه به اینکه اطلاعات از ابتدا دارای اهمیت ویژه‌ای بوده، این سؤال مطرح می‌شود که تفاوت دوران جدید با دوران‌های پیشین چیست؟ با اوصاف یاد شده است که باید گفت دغدغه مطلب حاضر توصیف چگونگی تاثیر این انقلاب اطلاعاتی – رسانه‌ای بر مفهوم دولت – ملت است.
از ابتدای شکل‌گیری واحدهایی به نام دولت- ملت، اطلاعات برای آنها دارای اهمیت حیاتی بوده است، پس چه تفاوتی میان دوره‌ فعلی و دوران پیشین وجود دارد؟ پاسخ این سؤالات در اصطلاح «انقلاب اطلاعات» نهفته است. انقلاب اطلاعات به مجموعه‌ای از دگرگونی‌های اساسی در حوزه اطلاعات و اطلاع‌رسانی گفته می‌شود که سرعت فوق‌العاده، گستردگی و وسعت انتشار آزاد مطالب مهم‌ترین ویژگی‌های آن است.
سرعت فوق‌العاده پردازش اطلاعات و ایجاد ارتباط منطقی میان میلیون‌ها داده اطلاعاتی در گستره وسیع جهانی در حوزه‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و

در دسترس قرار دادن آزاد این نوع اطلاعات از طریق شبکه‌های اطلاع‌رسانی جهانی به انقلاب اطلاعات شکل داده‌اند.

مردم و ملل در دهه‌های پیش رو قادر خواهند بود رقابتی سودمند در فناوری اطلاعات داشته باشند. یک فضای الکترونیکی فراملی ایجاد شده و سلطه حکومت‌ها و شرکت‌ها در زمینه اطلاعات [به‌دلیل هزینه رو به افزایش آن] در حال رقیق‌تر شدن است.
بازارها و حتی جوامع در قالب شبکه‌های اطلاعاتی تغییر شکل می‌دهند و در حال خارج شدن از قالب موجودیت‌های مکانی و فضایی تعریف شده هستند. توسعه و گسترش اطلاعات میان مردم و به حاشیه رانده شدن دولت به‌عنوان تسهیل‌کننده امور فقط به‌علت قابلیت فناوریک صورت نگرفته بلکه بر این درک نیز مبتنی است که اطلاعات به همان اندازه که ایجاد رقابت می‌کند، باعث همکاری نیز می‌شود. اطلاعات تبدیل به واسطه تولید شده و هزینه‌ها را کاهش داده است. استانداردها و عملکردها بیشتر جهانی شده و مردم بدون محدودیت‌های وجود مرزهای سیاسی با یکدیگر ارتباط داشته و مبادله اطلاعات می‌کنند.
اینترنت و دیگر اشکال ارتباطات منجر به تضعیف سل

سله مراتب علمی شده و کشورهایی که ممانعت کمتری برای جریان آزاد اطلاعات ایجاد می‌کنند سریع‌تر پیشرفت می‌کنند؛ اما نباید این تصور را داشت که انقلاب اطلاعات صرفا به‌عنوان فرآیندی خنثی یا مثبت در جهت اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی عمل می‌کند بلکه واقعه مزبور یک واقعه تک‌بعدی نیست. همان طور که اشاره شد حکومت‌ها و شرکت‌ها سلطه کامل بر کنترل اطلاعات ندارند، لیکن جلوگیری از د

سترسی به اطلاعات نیز برای آنها نمی‌تواند انتخاب

مناسبی باشد. اطلاعات نگرش‌ها را تغییر می‌دهد و مقایسه را چه در قالب ملی و چه در قالب بین‌المللی تحریک می‌کند. بهترین انتخاب برای حکومت‌ها رقابت در بازار اطلاعات برای تحت‌تأثیر قرار دادن بینندگان، شنوندگان و خوانندگان است.تر است که بسیار دشوار، خلاقانه و فناوری محور است. دولت- ملت‌ها و در راس آن دولت- ملت‌های پست مدرن با ارزشگذاری بر نقش اطلاعات به منزله یک سرمایه اصیل و ارزیابی فناوری‌های پردازش و گسترش اطلاعات، مجموعه‌ای از توانایی‌های متفاوت را برای افراد، گروه‌ها، سازمان‌ها و واحدهای سیاسی- اقتصادی به وجود می‌آورند. این ویژگی‌ها خود موجب به بار آوردن پیامدهای جدی در حوزه‌های متفاوت تفکر و تمدن بشری می‌شوند. بهره‌برداری از این ابزار نوین، ورود به

 

عرصه‌ای جدید از جنگ میان ارتش‌های مدرن و پست مدرن را با یکدیگر و با گروه‌ها، سازمان‌ها و افراد به وجود آورده است که امروزه تحت عنوان جنگ اطلاعاتی شناخته می‌شود.
جنگ اطلاعاتی به نوعی از جنگ اطلاق می‌شود که در آن هدف از بین بردن اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی دشمن با حفظ اطلاعات و سیستم اطلاعاتی خودی است و به‌طور دقیق‌تر گفته شده است که جنگ اطلاعاتی مجموعه‌ای از عملیات برای دستیابی به برتری اطلاعاتی و شبکه‌های کامپیوتری است و نیز حفظ سیستم و فرآیندهای اطلاعاتی خودی. در این جنگ اطلاعات و تهاجم فراگیر شبکه‌ای و هجوم اطلاعات انبوه، خطر شکل‌دهی اذهان تصمیم‌گیرندگان و دخالت دشمن در تصمیم‌سازی‌ها و نیز افکار مردم تحت حکومت تصمیم‌گیرندگان براساس عنصر اطلاعات بسیار قابل توجه است و مدیریت اندیشه بیش از پیش مطرح می‌شود. مدیریت اندیشه یک عامل مهم امنیتی است و برای تنظیم و حفظ حمایت‌های داخلی درخصوص عملکردهایی که سیاستگذاران انجام می‌دهند و برای شکل دادن به عقاید درباره

حقانیت یک قضیه و برنامه‌ریزی درخصوص تصور از قدرت و سلطه لازم و ضروری است.
تبلیغ، سانسور و فریب به خدمت گرفته شدند و قدرت کنترل جراید جهانی و خبررسانی آنها نفوذ در عمق شیوه تفکر جهانیان را آسان کرده است که شاهد عملکرد آنها در بسیاری از مناطق از جمله سومالی، گرانادا، هائیتی، بوسنی و بوده‌ایم. جراید و نیروهای سازمان یافته اطلاعاتی به‌صورت جهانی در حال شکل دادن به تصورات، ارزش‌ها و ع

قاید در سطح جهانی هستند. تجربه و تمایلات به‌طور مداوم بیشتر به هم شبیه می‌شوند و فاصله جغرافیایی در شکل دادن به هویت و; منافع اهمیت پیشین خود را از دست داده است.
پیش از اقناع در داخل، مرزها در انحصار دولت بود؛ لیکن جراید جهانی و ماهواره‌ها که بنیان پارادایم جراید جهانی را متحول کرده‌اند این انحصار را با چالش مواجه ساخته‌اند. با توجه به مسائل یاد شده صرفا دسترسی به اطلاعات کافی نخواهد بود بلکه تولید اطلاعات جایگاه بسیار مهمی را به‌خود اختصاص می‌دهد. لذا در رقابت برای اطلاعات، برنده طرفی خواهد بود که بیشترین هزینه را صرف تولید اطلاعات می‌کند. در این حوزه، اطلاعات صرفا شامل اخبار علمی، سیاسی و; نمی‌شوند بلکه شامل بسیاری از موارد چون فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی، داستان‌های رادیویی و دیگر موارد می‌شود.
در این چارچوب اتاق‌های خبر جهانی به یک واقعیت قابل لمس

ت

بدیل می‌شوند، اما موضوعی که اهمیت بیشتری دارد شاید ظهور شرکت‌های خبری جهانی با منافع وسیع فراملی باشد که از دهه 1980 شکل گرفتند. تهیه بر

نامه‌های تلویزیونی، خبرها و فیلم‌ها به همراه سی‌دی‌ها و دیگر ابزار دیجیتالی، خانه‌ها و مراکز تجاری را به مراکز اطلاعات متصل می‌کنند به‌طوری که مکان

و زمان اهمیت خود را از دست می‌دهند. مصرف‌کنندگان خبرها بیشتر به مندرجات جراید خبری بین‌المللی توجه می‌کنند نه به صاحبانشان. ظهور ماهواره و کانال‌های خبری، اخبار و اطلاعات را تب

دیل به کالاهای در دسترس عموم کرده‌اند.
به عبارت دیگر محتویات جراید جهانی شده منعکس‌کننده منافع، ارزش‌ها و حافظ امنیت سردمداران جهان اول که در راس آنها دولت- ملت‌های پست‌مدرن قرار دارند

، است. کوتاه سخن «مانوئل کاستلز» به منطق مسلط جهان تحت عنوان «اطلاعات گرایی» اشاره می‌کند. همین منطق مسلط است که این دوره را از دوره‌های پیشین جدا می‌کند. در این دوره امنیت برای دولت- ملت‌های پست مدرن درصورتی به بالاترین میزان خود می‌رسد که بیشترین اطلاعات را تولید و صادر کنند. همانگونه که اشاره شد درکنار تولید اطلاعات، صدور آن نیز اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا اطلاعاتی که در داخل مرزها محصور ب

ماند قادر نخواهد بود در خارج از مرزها ایجاد امنیت کند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن در pdf دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن در pdf :

اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن

مقدمه‏
رنه دکارت ( René Descartes = Renatus Cartesius; 1596-1650 ) در کتاب معروف خود به نام «تأملات در فلسفه ی اولی» ، که مشتمل بر شش تأمل ( Meditation ) است، می کوشد تا با عقل نظری به اثبات وجود خدا بپردازد. وی نخست در تأمل اول به وجود همه چیز شک می کند، سپس در تأمل دوم به وجود خود بعنوان «من» شک کننده و اندیشنده پی می برد و تأمل سوم و پنجم کتاب خود را به اثبات وجود خدا اختصاص می دهد.
در اثبات وجود خدا دو راه کاملاً متمایز از هم وجود دارد:

1- اثبات پسینی خدا ( Gottesbeweis a posteriori )
2- اثبات پیشینی یا اوّلی خدا ( Gottesbeweis a priori )
در نوع اول، خدا از طریق برهان نظم و برهان علّی یا جهان شناختی اثبات می شود، بدین معنی که چون نظم در جهان وجود دارد، پس این نظم نیازمند ناظم است، یا اگر سلسه ی حوادث جهان را از جهت علت و معلولی آنها دنبال کنیم، به ناچار باید به وجود علت العلل یا علت اولی معترف شویم. آشکار است که پایه ی هر دوی این استدلال بر یقین داشتن به وجود جهان خارج متکی است، امری که با روش دکارت در تأملات ناسازگار است. هرآینه شکی در این بنیان بیفتد، این شک به وجود صانع و ناظم و علت العلل نیز سرایت خواهد کرد.
از همین روست که دکارت به نوع دوم اثبات خدا روی می آورد و آن اثبات خدا از طریق برهان وجودی ( ontologischer Gottesbeweis , ontologischer Argument ) است که در تأمل سوم و پنجم بازتاب یافته است.

لازم به یادآوری است که آنسلم پیش از دکارت از این برهان اس

تفاده کرده بود. اما دکارت به آن صورتی نوین داد و از آن در تأسیس متافیزیک نوین خود سود برد. مزیت این دلیل بر دلائل دیگر این است که بر هیج عامل خارجی مانند جهان عینی بیرونی یا علوم طبیعی متکی نیست که اگر تردیدی در وجود یا درستی آنها باشد، اثبات وجود خدا نیز با مشکل روبرو شود. استدلال دکارت بر وجود خدا در تأمل سوم و پنجم را می توان به صورت گزاره های زیر خلاصه کرد:
مقدمات:
1- من می اندیشم، پس من هستم.

2- من موجودی متناهی و ناکاملم (ص 50 تأملات در فلسفه ی اولی)
3- هر چیزی را که با وضوح و تمایز کامل ادراک کنم، کاملاً حقیقت دارد (ص62 )
4- علت فاعلی و علت تامه دست کم باید به اندازه ی معلولش مشتمل بر واقعیت باشد. (ص70 )
5- من مفهوم خدا را به عنوان جوهری نامتناهی و کامل با و

ضوح و بطور متمایز در خود می یابم (ص76 )
استدلال و نتیجه:
– پس من که متناهی ام نمی توانم علت ایده ی خدا باشم و لزوماً باید خدائی وجود داشته باشد که این ایده را در من نهاده است. پس خدا وجود دارد. (تأمل سوم)
– ضرورت کمال مطلق آن است که وجود هم داشته باشد چه اگر چیزی وجود نداشته باشد کامل نیست. پس خدا وجود دارد.(تأمل پنجم)
بررسی دلایل دکارت‏
1- در گزاره‌ی «می اندیشم، پس هستم» این پرسش مطرح می شود که چگونه می توان از «منِ» سوبژکتیو (یا شناسا و اندیشنده) به «منِ» انتولوژیک (یا وجودی) گذر کرد. برخی نیز این ایراد را وارد کرده اند که منظور از «من»، وحدت نفس و بدن است و کسی که می گوید «می اندیشم» پیشتر به وجود بدن و هستی خود اعتراف کرده است، از این رو «می اندیشم، پس هستم» تاتولوژی یا تکرار معلوم است.
2- گزاره‌ی «می اندیشم، پس هستم»، متکی بر اصل علیت است. دکارت که مدعی است در همه چیز شک کرده است، چگونه توانسته است به چنین حکمی دست یابد؟ آشکار است که اگر او در هر چیز شک کرده باشد، در اصل علیت کوچکترین تردیدی نداشته است. اما این پرسش پیش می آید که یقین به اصل علیت و درستی آن از کجا بر خواسته است؟

3- ظاهراً از مقدمه ی سوم و چهارم چنین بر می آید که اصل علیت امری بدیهی است و هر چه بدیهی باشد درست و حقیقی است. این که ما در خود برخی امور را بدیهی می یابیم، البته محل بحث است. زیرا معانی بداهت و وضوح و تمایز برای افراد مختلف متفاوت است و ممکن است کسی چیزی را بدیهی بداند و دیگری آن را بدیهی نداند. اما مهمتر از همه، از کجا معلوم است که آنچه واضح و بدیهی است، درست و صادق هم هست؟ با هیچ دل

یل عقلی نمی توان گزاره ی «بداهت نشانه ی صدق است» را اثبات کرد و دکارت که می کوشد خدا را از طریق عقلی اثبات کند، خود پایه را بر امری غی

ر عقلی نهاده است.
4- بحث در ناممکن بودن اثبات گزاره ی «بداهت نشانه ی صدق است» را به اختصار در این جا می آوریم.
نخستین پرسش این است که دلیل درستی این گزاره چیست؟ از دو حال خارج نیس

ت:
الف- یا این گزاره متکی به مقدمات پیش از خود است و نتیجه ی آن ها می باشد. در این صورت اثبات آن یا به تسلسل بی فرجام خواهد کشید، زیرا هر مقدمه ای را باید از مقدمات دیگر استنتاج کرد و این رشته را پایانی نیست و یا مجبور خواهیم بود که رشته ی تسلسل را در جائی قطع کنیم و بگوئیم این گزاره دیگر بدیهی است. در این صورت به همان فرضی متوسل خواهیم شد که خود مورد مناقشه هست یعنی بداهت را نشانه صدق گرفته ایم.
ب- یا این که قائل به بداهت این گزاره باشیم. یعنی بگوئیم گزاره ی «بداهت نشانه ی صدق است» خود یک گزاره ی بدیهی است. آشکار است که در این جا بداهت را با تمسک به بداهت توجیه کرده ایم و در این جا دوری واقع شده است.
اما موضوع دیگر این است که از کجا معلوم است که آن چه به نظر بدیهی می آید در نفس الامر خود بدیهی باشد. این فرض در واقع مبتنی بر این گزاره است که «هر چه بدیهی به نظر آید، بدیهی است» نادرستی این گزاره را می توان با استفاده از پارادوکسهای راسل نشان داد.
5- اما مهمترین موضوعی که در اثبات خدای دکارت مورد بحث است، همانا مسله ی وجود و ماهیت است.
دکارت در تأمل پنجم چنین می نویسد:
«زیرا من که عادت کرده ام که در تمام اشیاءِ دیگر میان وجود و ماهیت فرق بگذارم آسان معتقد می شوم که در مورد خداوند هم ممکن است وجود از ماهیت جدا باشد و بنابراین می توان تصور کرد که خداوند وجود خارجی نداشته باشد. اما با این همه وقتی دقیق تر فکر می

کنم، با وضوح می بینم که وجود از ماهیت خداوند به همان اندازه انفکاک ناپذیر است که تساوی مجموع سه زاویه با دوقائمه از ماهیت مثلث راست گوشه، و یا مفهوم کوه از مفهوم دره غیر قابل انفکاک است. بنابراین تصور خدائی (یعنی ذات کامل مطلقی) که فاقد وجود (یعنی فاقد کمالی) باشد همان قدر مطرود ذهن است که بخواهیم کوهی را بدون دره تصور کنیم.» ن پرسشی که در این جا مطرح است این است که منظور از آوردن مثال های مثلث و کوه و دره آیا از باب تمثیل منطقی است یا از جهت تقرب ذهن؟ اگر از باب نزدیک کردن ذهن به موضوع ایراد شده است، پس همچنان دلیل عدم جداانگاری ماهیت و وجود در نزد خدا باقی است. و این دو مثال جای استدلال ننشسته است. اما اگر این دو مثال بعنوان دلیل یاد شده اند، باید گفت که تمثیل در زنجیره ی استدلال ضعیف ترین حلقه است و برای اثبات امری چنین مهم نمی توان از تمثیل و شباهت سود جست. زیرا این که کوه و دره را نمی توان از هم جدا تصور کرد دلیل نمی شود که وجود و ماهیت را در خدا نتوان از هم جدا تصور کرد.
مثال مثلث نیز با پدید آمدن هندسه های غیراقلیدسی بی اعتبار شده است، زیرا اکنون می توان مثلثی را تصور کرد که مجموع زاویای آن کمتر (در هندسه ی هذلولوی) و یا بیشتر (در هندسه ی بیضوی) از 180 درجه یا دوقائمه باشد. کافی است که کره ای را فرض کنید و بر خط استوای آن دو خط عمود کنید. این دو خط همدیگر را در قطب کره قطع می کنند و مثلثی که پدید می آید مجموع زوایایش بیش از 180 درجه خواهد بود.
حتی اگر مثال مثلث را به شکلی که کانت در کتاب سنجش خرد ناب آورده است تصحیح کنیم و عدم تفکیک وجود از ماهیت خدا را شبیه عدم تصور مثلث از سه زاویه بدانیم و بدین سان وجود را از لوازم ذاتی ماهیت خدا بدانیم و قضیه ی «خدا وجود دارد» را یک قضیه ی ذاتی

به حساب آوریم، آن گاه این ایراد وارد است که در این نوع قضایا وجود از آن جهت که وجود است، در موضوع قضیه ملحوظ نیست و می توان موضوع قضیه را عاری از وجود و عدم فرض کرد. یعنی این که اگر مثلثی بخواهد وجود داشته باشد، باید حتماً دارای سه گوشه باش

د، اما می توان در این نوع قضایا فرض را بر این نهاد که اصلاً مثلثی وجود ندارد. در این صورت چیزی که فرض وجود و عدم را بتوان برای آن قائل شد دیگر واجب الوجود یا خدا نخواهد بود. این استدلال، ما را به سوی بحث کانت می کشاند، زیرا همو بود که محکم ترین دلایل را علیه برهان وجودی آورده است. از این رو نظر کانت را در این جا با شرح بیشتری می آوریم‏.

نقد کانت بر برهان وجودی دکارت‏
6- کانت در کتاب معروف خود «سنجش خرد ناب» یا نقد عقل محض ( Kritik der reinen Vernunft ) در کتاب دوم، فصل سوم، بهره ی چهارم ( B620 به بعد) تحت عنوان در باره ی عدم امکان برهان هستی شناختی وجود خداوند، به طور مفصل به نقد استدلال برهان وجودی آنسلم و دکارت می پردازد. وی پیشتر متذکر می شود که دلایل وجود خدا را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
1- برهان غائی یا گیتی یزدانشناختی‏ 2- برهان کیهان شناختی‏ 3- برهان هستی شناختی یا وجودی یا انتولوژیگ‏ و اضافه می کند که «بیش از این برهانی وجود ندارد و هم نمی تواند وجود داشته باشد» (ص656 ). همین نوع برهان وجودی است که آنسلم و دکارت در اثبات خدا پیش گرفته اند.
نخستین پرسشی که کانت مطرح می کند این است که آیا می توان خدا را اندیشید؟ یعنی موجودی نامشروط و مطلقاً ضروری را به اندیشه در آورد؟
مردمان در همه ی زمانها از هستومند[یا ذات‏] مطلقاً ضروری سخن گفته اند اما چندان به خود زحمت نداده اند فهم کنند که: آیا اصلاً شیئ [چیزی‏] از این دست را می توان به اندیشه آورد و چگونه؟ به عکس ایشان بیشتر متوجه ی استوار کردن برجاهستی [یا وجو

د] او بوده اند. (ص‏657 )
Man hat zu aller Zeit von dem absolutnotwendigen Wesen geredet, und sich nicht so wohl Mühe gegeben, zu verstehen, ob und wie man sich ein Ding dieser Art auch nur denken ِ knne, als vielmehr, dessen Dasein zu beweisen. (B620 )
وی سپس اضافه می کند که بدست دادن تعریف اسمی (Namenerklrung) از این ماهیت مطلقاً ضروری، البته کار ساده ای است، یعنی بگوئیم که «این مفهوم چنان چیزی است که عدمش ناممکن است» اما آیا ما با این کار از آن شرط هائی که یک امر را ضرور

 

ی می سازند تا عدمش را ناممکن بدانیم اطلاعی بدست می آوریم؟ نظر کانت بر این است که ما آگاهی بیشتری در این رابطه بدست نمی‌آوریم و از قضا این شرط ها همان هائی هستند که می خواهیم در باره ی آنها چیزی بدانیم. کانت پرسش خود را به نحوی دیگر مطرح می کند و می پرسد که آیا ما بوسیله ی این مفهوم، یعنی مفهوم ماهیت یا هستومندِ مطلقاًِ واجب، که فیلسوفان اسلامی از آن با عنوان «واجب الوجود» نام می برند، و کانت این مفهوم را یک مفهوم خرد ناب ( ein reiner Vernunftbegriff ) یا یک ایده ی محض می داند، اصلاً چیزی را می اندیشیم یا نه؟ این که خرد به این ایده ی محض نیاز دارد، به هیچ وجه دلیلی بر این نیست که این ایده، یعنی ایده ی خدا واقعیت عینی هم دارد. اگر من همه ی شرط هائی را که فهم ( Verstand ) برای فهمیدن این که وجود یک چیز ضروری است به آنها نیاز دارد، بدور افکنم تا به یک امر نامشروط یا باصطلاح قدیم لابشرط برسم و نام آن را خدا بگذارم، آیا اصلاً چیزی را می اندیشم؟ اصل سخن کانت چنین است:
زیرا این که : به میانجی واژه ی نامشروط، همه ی شرط هائی را که فهم همواره بدان ها نیاز دارد تا چیزی را همچون ضروری بنگرد، به دور افکنیم، باز به هیچ روی برای من فهم پذیر نمی‌سازد که سپس: آیا من از راه مفهوم یک عنصر ضروری نامشروط باز چیزی را می اندیشم، یا شاید اصلاً هیچ چیز را نمی‌اندیشم؟
Denn alle Bedingungen, die der Verstand jederzeit bedarf, um etwas als notwendig anzusehen, vermittelst des Wortes: Unbedingt, wegwerfen, macht mir noch lange nicht verstndlich, ob ich alsdenn durch einen Begriff eines Unbedingnotwendigen noch etwas, oder vielleicht gar nichts denke (B621 )
کانت با این مقدمات به نقادی سخن دکارت می پردازد. او این کار را در سه گام عملی میکند:
گام نخست:
جان سخن کانت در این مرحله چنین است: باید میان وجودِ داوری ها یا احکام ( Dasein von Urteilen ) و وجود اشیاء ( Dasein von Dingen ) تفاوت گذارد. مثال مثلث که کانت از دکارت وام گرفته است، بقدر کافی روشنگر است: این که یک مثلث لزوماً باید دارای سه زاویه باشد (یا بقول دکارت باید مجموع زوایایش‏ 180 درجه باشد) یک داوری یا حکم ضروری است، یا بقول فیلسوفان ما قضیه ای است که دارای ضرورت ذاتی است. اما و صد اما این ضرو

رت ذاتی هیچ ضرورتی برای وجود مثلث ایجاد نمی کند. تنها زمانی که یک مثلث وجود داشته باشد، آن گاه داشتن سه زاویه برای آن ضروری است. اما این که اصولاً مثلثی (با سه زاویه ی ضروری برای آن) وجود دارد، به هیچ وجه امری ضروری نیست. این نوع قضایای ضروری به قضایای شرطی تحویل می شوند و گویا صدرالدین شیرازی نیز در کتاب اسفار خود متذکر این موضوع شده است و از این رو اثبات خدا را از این طریق ناممکن دانسته است. اگر من وجود مثلثی را فرض کنم، اما داشتن سه زاویه را برای آن نفی کنم، دچار تناقض شده ام. اما اگر وجود مثلث را به همراه سه زاویه ی آن یک جا نفی کنم، به هیچ وجه دچار تناقض نشده ام. کانت چنین می نویسد:
همه ی نمونه های ادعائی بی استثناء فقط از داوری ها [ یا حکم ها] گرفته شده اند، نه از شئ ها و برجاهستی [یا وجود] شئ ها. ولی ضرورت نامشروط داوری ها یکی نیست با ضرورت مطلق چیزها. زیرا ضرورت مطلق داوری، فقط عبارت است از ضرورت مشروط یک چیز ‏[یا یک موضوع] یا ضرورت مشروط محمول در داوری. گزاره ی: مثلث سه زاویه دارد، نمی گوید که سه زاویه مطلقاً ضروری اند، بلکه: بر پایه ی این شرط که یک مثلث برجا باشد (داده شده باشد) سه زاویه نیز (در آن مثلث) به سانی ضروری برجایند. (ص 685) [به زبانی دیگر گزاره ی یاد شده نمی گوید که که سه زاویه ضروری اند بلکه می گوید که بشرط این که مثلثی وجود داشته باشد وجود سه زاویه برای آن ضروری است‏]
Alle vorgegebene Beispiele sind ohne Ausnahme nur von Urteilen, aber nicht von Dingen und deren Dasein hergenommen. Die unbedingte Notwendigkeit der Urteile aber ist nicht eine absolute Notwendigkeit der Sachen. Denn die absolute Notwendigkeit des Urteils ist nur eine bedingte Notwendigkeit der Sache oder des Prdikats im Urteile. Der Satz sagt nicht, dass ‏ drei Winkel schlechterdings notwendig sein, sondern, unter der Beding

ung, dass ein Triangel da ist (gegeben ist), sind auch drei Winkel (in ihm) notwendiger Weise da. (B622 )
کانت ادامه می دهد که اگر کسی در یک قضیه که متشکل از موضوع و محمول است، مانند قضیه ی «مثلث دارای سه زاویه است»، که در آن مثلث موضوع و سه زاویه محمول قضیه و بر موضوع حمل شده است، موضوع را نگاه دارد ولی محمول را حذف کند، آن گاه دچار تناقض خواهد شد. اما اگر موضوع و محمول را با هم نفی کند از این کار تناقضی پدید نخواهد آمد. سخن کانت چنین است: وع و محمول آن اتحاد و این همانی حاکم است، مانند قضیه ی مثلث دارای سه زاویه است‏] محمول را [وجود سه زاویه را] رفع کنم و موضوع را[وجود مثلث را] نگه دارم از این کار یک آخشیج ‏[= پادگوئی = تناقض] پدید خواهد آمد. از این رو می گوئیم: محمول ضرورتاً به موضوع تعلق دارد. ولی اگر موضوع را همراه با محمول یکجا از میان بردارم، دیگر هیچ گونه تناقض ایجاد نخواهد شد، زیرا دیگر چیزی برجا نیست که پاد گفته آید [تناقض گوئی شده باشد]. اگر مثلثی را وضع کنیم ولی همهنگام سه زاویه ی آن را وازنیم ‏[برداریم] این متناقض است. ولی اگر مثلث را همراه با سه زاویه ی آن یک جا منکر شویم، این دیگر به هیج روی تناقض نیست. درست همین امر در باره ی مفهوم یک هستومندِ [یا ذاتِ‏] مطلقاً ضروری نیز صدق می کند. اگر شما برجاهستی چنین هستومندی ‏[یا وجود چنین ذاتی] را رفع کنید، آنگاه شما این شئ [یا چیز] را همراه با همه ی محمول هایش از میان بر می‌دارید. پس دیگر تناقض از کجا زاده خواهد شد؟ (ص‏659)
Wenn ich das Prdikat in einem identischen Urteile aufhebe und behalte das Subjekt, so entspringt ein Widerspruch; und daher sage ich: jenes kommt diesem notwendiger Weise zu. Hebe ich aber das Subjekt zusamt dem Prdikat auf, so entspringt kein Widerspruch; denn es ist nichts mehr, welchem widersprochen werden knnte. Einen Triangel setzen und doch die drei Winkel desselben aufheben, ist widersprechend; aber den Triangel samt seinen drei Winkel aufheben; ist kein Widerspruch. Gerade ebenso ist mit dem Begriff eines absolut notwendigen Wesen bewandt. Wenn ihr das Dasein desselben aufhebt, so hebt ihr das Dasein selbst mit allen seinen Prdikaten auf; wo soll alsdenn der Widerspruch herkommen
اگر کسی وجود خدا را، که به حسب تعریف کامل ترین موجود است، بپذیرد اما در کمال او شک کند، آن گاه به تناقض گوئی گرفتار خواهد شد. اما اگر صفات و ذات خدا را به همراه وجود او نفی کند، آن گاه چیزی باقی نمانده است که بخواهیم او را متهم ب

ه تناقض گوئی کنیم. در بیرون چیزی وجود ندارد که بگوئیم او متناقض سخن گفته است و در درون او نیز چیزی وجود ندارد که به اتکای آن وی را تناقض گو بخوانیم. اگر شما بگوئید که

خداوند قادر مطلق است و بر هر چیز داناست و کمالش نیز مطلق است، این سخن شما تنها یک داوری و حکم ضروری است. زیرا اگر شما به خدا که کمال و همه دانی و همه توانی در مفهومش مندرج است، معتقد باشید آن گاه قادر نخواهید بود منکر این صفات

خدا شوید، و اگر چنین کنید البته دچار تناقض شده اید. اما اگر بگوئید « خدا ن

یست» در این حال نه صفت همه دانی در او مندرج است و نه صفت کمال و نه هیچ یک از دیگر صفات و محمول هایش. زیرا همه ی آنها همراه موضوع رفع شده اند و در این کار کوچکترین تناقضی روی نداده است. اگر من محمول یک قضیه را همراه موضوع آن یک جا منکر شوم، هیچ تناقضی روی نخواهد داد، حال محمول هر چه می خواهد باشد. شاید مدعی بگوید که موضوع هائی مانند خدا وجود دارند که هرگز رفع نمی توانند شد و همواره باقی اند. معنای این سخن این است که «موضوع هائی وجود دارند که مطلقاً ضروری اند» (همانجا ص 660 ). اما این دقیقاً همان فرض پیشین است که در درستی اش شک کرده ایم و مدعی می خواهد امکان و درستی آن را به ما نشان دهد.
گام دوم:
در این مرحله کانت ادعای بالا را مورد بررسی نقادانه خود قرار می دهد: مدعی می گوید که اگر دلایل یادشده در باره ی همه چیز صادق باشد، تنها در یک مورد صادق نیست. فقط یک مفهوم و در حقیقت همین یک مفهوم وجود دارد که رفع ( Aufhebung ) و عدم برابرایستای آن موجب تناقض می شود و آن مفهوم حقیقی ترین ذات (به زبان فلاسفه ی اسلامی) و یا «مفهوم واقعی ترین هستومند» ( der Begriff des allerrealsten Wesen ) (به زبان کانت)، یعنی مفهوم خداست که اگر ما وجود او را منکر شویم دچار تناقض گوئی شده ایم. مدعی می گوید این مفهوم و تنها این مفهوم «همه ی واقعیت» ( alle Realitt ) یا به زبان فلسفه‌ی اس

لامی همه ی حقیقت را داراست‏. منظور مدعی از این که این مفهوم همه ی حقیقت را داراست، این است که وجود یا برجاهستی ( Dasein ) نیز درون آن گنجانیده شده است. به زبان دیگر در مفهوم خدا مفهوم وجود نیز نهفته است و انکار وجود خدا چیزی جز تناقض گوئی نیست. دکارت در تأمل پنجم این موضوع را با صراحت مطرح می سازد:

«مگر چیزی هم واضح تر و بدیهی تر از این فکر هست که: خدائی یعنی ذات متعال و کاملی وجود دارد که وجود واجب یا سرمدی در همان مفهومش ‏[یا ماهیتش] مندرج است و بنابراین او وجود دارد؟»
به نظر می رسد که حریف بازی را برده است اما این برد از نظر کانت فریبی بیش نیست. کانت پاسخ می دهد که اگر شما در مفهوم چیزی، حال این چیز ( Ding ) هر چه می خواهد باشد، مفهوم وجود را نیز بگنجانید، در واقع این شما هستید که به تناقض گوئی افتاده اید، زیرا در واقع چیزی نگفته اید و مرتکب یک همانگوئی محض شده اید. اگر بگوئید مفهوم وجود در مفهوم خدا موجود است، آن گاه این جمله ی شما که می گوئید «خدا وجود دارد» یک همانگوئی محض و تکرارکردن معلوم است و چیز جدیدی نگفته اید. کانت نقادی خود را این گونه ادامه می دهد. می پرسد: من از شما می پرسم گزاره ی فلان یا بهمان چیز ; وجود دارد ; آیا یک گزاره ی آناکاوی ‏[=تحلیلی] است یا یک گزاره ی همنهادی ‏[= ترکیبی]؟
Ich frage euch, ist der Satz: dieses oder jenes Ding ; existiert, ist ; dieser Satz ein analytischer oder synthetischer Satz (B625 )
از جهت یادآوری اضافه می شود که گزاره ی تحلیلی گزاره ای است که «محمول ب چنان به موضوع الف تعلق دارد که ب در مفهوم الف به طور مستتر گنجانیده شده است» ( B11 ) مثلاً گزاره ی «همه ی جسم ها دارای بُعدند»، یگ گزاره ی تحلیلی است، مفهوم جسم مفهوم بعد را در درون خود نهفته دارد و مفهوم بعد از تحلیل خود مفهوم جسم حاصل می شود. پس در واقع این گزاره چیزی نمی گوید. از سوی دیگر حفظ موضوع و نفی محمول عین تناقض است. یعنی اگر بگوئیم «جسم بُعد ندارد» دچار تناقض شده ایم، زیرا جسم یعنی چیزی که دارای بعد باشد، نمی تواند بدون بعد باشد.
گزاره ی ترکیبی گزاره ای است که محمول «ب سراسر بیرون از مفهوم الف» قرار گرفته باشد. وقتی می گوئیم که «چمدان سنگین است» سنگینی در مفهو

م چمدان نیست، بلکه بر آن اضافه شده است. در این مورد اگر بگوئیم که چمدان سنگین نیست، دچار تناقض گوئی نشده ایم، هر چند که ممکن است گفته ی ما درست نباشد و چمدان سنگین باشد.
با این یادآوری به سخن اصلی کانت باز می گردیم. باید پرسید که مثلاً قضیه ی «کتاب وجود دارد» چه نوع گزاره ای است؟ تحلیلی است یا ترکیبی؟
حالت اول این است که این گزاره تحلیلی است. اگر تحلیلی باشد پس شما با این جمله و از طریق نسبت دادن وجود به کتاب به اندیشه ی خود از کتاب چیزی نی

فزوده اید. در این حال یا باید اندیشه ای که در شماست خود کتاب باشد و یا شما وجود را متعلق به کتاب فرض کرده اید «و این چیزی نیست جز یک همانگوئی رقت انگیز» ( eine elende Tautologie ) زیرا یک معلوم را تکرار کرده اید. اکنون آن سخن کانت در گام نخست بهتر درک می شود که گفته بود، باید میان وجود داوری ها و وجود چیزها فرق گذارد و این وجود را با آن وجود برابر نگرفت. اگر گزاره ی «خدا قادر مطلق است» یک داوری یا حکم تحلیلی باشد، زیرا در مفهوم خدا قدرت مطلق نهفته است من هرگز نخواهم توانست از این داوری به حکمی تحلیلی در مورد وجود و هستی رئال خدا فرا روم.
حالت دوم این است که این گزاره ترکیبی است یعنی «بپذیرید – همچنان که منصفانه هر انسان بخرد اذعان می باید کرد- که هر گزاره ی وجودی»، مانند خدا وجود دارد، ترکیبی است. پس چگونه حکم می کنید که اگر ما محمول وجود را حذف کنیم آنگاه مرتکب تناقض شده ایم حال آن که این امتیاز تنها متعلق به گزاره های تحلیلی است.
کانت این پندار فریب آمیز را نتیجه ی «در هم آمیختن محمول منطقی با محمول واقعی، یعنی با تعیین یک شئ» (ص 662 ) می‌داند. همه چیز می تواند به منزله ی محمول منطقی در آید، حتی خود موضوع می تواند عیناً محمول خویش قرار داده شود، زیرا در منطق همه چیز منتزع می شوند، اما تعین ( Bestimmung ) محمولی است که به مفهوم موضوع افزوده می شود و آن را بزرگتر می‌سازد. بنابر این نباید در خود مفهوم موضوع گنجانیده شده باشد. کانت با این سخن گام سوم و پایانی خود را بر می دارد.
گام سوم:
حرف اصلی کانت در این بخش، که مبتنی بر دو بخش پیشین است، این است که هستی یا وجود اصلاً محمول رئال نیست، یعنی مفهوم شئ دیگری نیست که بتواند به مفهوم یک شئ افزوده شود. مثلاً اگر بگوئید که «این میوه شیرین است»، محمول شیرینی را که ممکن است از شکر گرفته باشید، بر مفهوم میوه حمل کرده اید. اما آیا محمول «هستی» یا «وجود» مانند محمول های دیگر است؟ یعنی شما هستی را از چیزی دیگر گرفته اید و بر م

فهوم موضوع افزده اید و یا این که غیر از این است؟ پاسخ کانت روشن است:
استن/ هستن/ بودن آشکارا هیچ گونه محمول واقعی نیست، یعنی مفهومی از چیزی نیست که بتواند به مفهوم یک شئ افزوده شود. (662)
Sein ist offenbar kein reales Prdikat, d.i. ein Begriff von irgend etwas, was zu dem Begriffe eines Dinges hinzukommen knne. (B626 )

شاید بهتر باشد که در این جا real را به واقعی ترجمه نکنیم. کانت توضیح می دهد که‏ sein در کاربرد منطقی در حکم یک ربط ( Kopula ) است. مثلاً وقتی می گوئیم «خدا همه توان است» یا قادر مطلق است ( Gott ist allmchtig ) این گزاره دو مفهوم «خدا» و «همه توانی» را در درون خود جمع دارد. واژه ی کوچک است یا هست ( ist ) محمول اضافه نیست، بلکه رابط است، یعنی همه توانی را به خدا ربط می دهد. اکنون اگر من موضوع خدا را با همه ی صفات و محمول هایش، که قادر مطلق بودن نیز در شمار آنهاست، با هم جمع کنم و بگویم «خدا هست« یا «خدا وجود دارد»، در این حال من هیچ محمول تازه ای به مفهوم خدا نیفزوده ام. بلکه فقط موضوع یعنی خدا را با همه ی صفات و محمول هایش یکجا وضع کرده ام. کانت سپس نتیجه می گیرد که امر واقعی ( das Wirkliche ) هیچ چیزی بیشتر از امر صرفاً ممکن ( das blo Mgliche ) در بر ندارد. وی مثالی می زند که شاید در نگاه نخست نادرست به نظر آید. می گوید صد تالر واقعی پشیزی هم بیش از صد تالر ممکن در خود نمی گنجاند (تالر پول قدیمی آلمان است). منظور کانت از این سخن چیست؟ فرض کنیم من یک اسکناس‏ 100 یورویی را در ذهن تصور کنم که با آن می توان یک رادیوی کوچک خرید. 100 یوروی واقعی نیز چیزی غیر از این نیست، زیرا اگر غیر از این بود، پس آن‏ 100 یوروی تصوری من غیر از این برابرایستا می بود و من در واقع چیز دیگری را اندیشیده بودم. کانت اضافه می کند که البته وضع دارائی من بر اثر صد تالر واقعی دیگر سان خواهد بود تا بر اثر مفهوم محض صد تالر(یعنی امکان صد تالر). اما چرا؟ زیرا که یک شئ یا برابرایستا در بودن خود به شکل تحلیلی در مفهومش مندرج نیست، بلکه بصورت ترکیبی به مفهوم آن ا

ضافه می شود. به عبارت دیگر برای این که‏ 100 یوروی تصوری من به‏ 100 یوروی واقعی تبدیل شود، به چیزی بیشتر نیاز است که این چیز بیشتر از عهده ی “برهان وجودی دکارت” بر نم

ی آید. بنا براین وقتی من بگویم «100 یورو وجود دارد»، کمترین چیزی به‏ 100 یورو اضافه نمی شود. به زبان دیگر هستی یا وجود همانند محمول های دیگری به شئ افزدوه نمی شود. تصورِ مفهومی من از یک اسکناس‏ 100 یورویی، وقتی که آن را در جیب داشته باشم، باصطلاح برایم موجود باشد، با وقتی که تنها در باره‌ی آن بیندیشم اساساً فرق

 

ی نمی کند. یعنی اگر من این پول را نداشته باشم و بعداً بدست آورم به تصور مفهومی من از یک اسکناس‏ 100 یورویی چیزی اضافه نشده است، بلکه تنها به موجودی جیبم افزوده شده است.

به زبان فلسفی وجود، محمول یا صفتی نیست که بتواند جزء تعریف یک مفهوم باشد. اگر من به وجود چیزی اقرار کنم به مفهوم آن چیزی اضافه نکرده ام، بلکه آن چیز را با همه‌ی صفات و محمول هایش تصدیق کرده ام. و اگر کسی بگوید که وجود خدا در مفهوم او نهفته است، همان طور که گفته شد همانگوئی کرده است، یعنی اول وجود را داخل مفهوم موضوع قرار داده است و سپس می گوید که آن موضوع وجود دارد. این عین مصادره به مطلوب و بقول کانت یک همانگوئی رقت انگیز است و جز فریفتن خود معنائی ندارد. معنای سخن کانت که می گوید وجو

د برای موضوع محمول رئال نیست، این است که اگر کسی وجود خدا را نفی کند، محمولی از موضوع را نفی نکرده است که با توجه به تعریف خدا دچار تناقض شود، بلکه کل موضوع را با همه ی محمول هایش نفی کرده است و از این کار او هیچ تناقضی حاصل نخ

واهد شد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله تعریف فرآیند در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله تعریف فرآیند در pdf دارای 37 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تعریف فرآیند در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله تعریف فرآیند در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله تعریف فرآیند در pdf :

تعریف فرآیند

فهرست مطالب

عنوان صفحه

مقدمه 1
تعریف فرآیند 2
بهبود اساسی فرایندها 4
ضرورت بهبود فرایندها 6
مفهوم شش سیگما 7
سرآغاز شش سیگما 9
روند اجرایی شش سیگما 12
موفقیت شش سیگما 20
کاربرد شش سیگما در صنعت خدمات 21
اصلاح و بهبود فرآیندهای سازمان 27
کایزن چیست 28
چکیده 30

مراجع 32

مقدمه
شرایط خاص اقتصادی که امروزه شرکت های فعال در آنها رقابت مشغولند، نیاز مبرمی را جهت استفاده از ابزارهایی برای بهبود کیفیت و تطبیق با شرایط اقتصادی، ایجاب می کند. توجه به مقوله کیفیت در چنین جوی، در راس تفکر نظریه پردازان و مدیران برجسته جهانی قرار گرفته است. مدیران با شرایطی از قبیل عدم وجود سرمایه، نیاز به کاهش هزینه ها و فروش بیشتر محصولاتشان مواجه هستند و لازم است در شرایط متغیر و ناپایدار اقتصادی سازمان خود را به نحوی راهبری نمایند که قادر به پاسخگویی به تمامی نیازها باشد. متدولوژی شش سیگما به عنوان یکی از روش های کیفی است که اجرای آن تاثیرات مثبت قابل ملاحظه ای در افزایش سطح کیفیت، کاهش هزینه و ارتقای رضایت مشتری داشته است، همچنین این روش به عنوان یکی از پیشرفته ترین مباحثی است که در حال حاضر سرآمد اهداف سازمان های بزرگ دنیا قرار گرفته است.
واقعیت اینست که سازمان ها نیاز مبرمی به راه های اندازه گیری برای آنچه که به عنوان ارزش در نظر می شود، دارند. اندازه ها یا مشخصه ها به هر عضو و هر فعالیت در سازمان بر می گردد. آنچه که نمی توان اندازه گیری کرد، قابل تغییر نیز نمی باشد. اساس شش سیگما مشخصه هایی را به کار می گیرد که میزان موفقیت هر آنچه را که سازمان انجام می دهد، اندازه گیری می کند. به عبارت دیگر، بدون اندازه گیری فرایندهای یک شرکت و تغییرات این فرایندها، دانستن این امر که سازمان در چه موقعیتی است و به کجا خواهد رفت، غیرممکن می باشد ]6[. به طور کلی، شش سیگما فرایندی از پرسش هایی است که منجر به ایجاد جوابهای ملموس و کمی می شود که در نهایت نتایج سود آوری تولید می کند. در این مقاله متدولوژی شش سیگما به صورت اجمالی مورد بررسی قرار می گیرد و مراحل اجرایی این مقوله تشریح می گردد. در نهایت نمونه ای از اجرای متدولوژی مذکور در یک شرکت خودروسازی بزرگ و سودهای حاصله از اجرای این متدولوژی ارایه می گردد.

تعریف فرآیند
فرآیند، معرف یک یا دسته ای از فعل و انفعالات است که به منظور تبدیل داده ها به باز داده ها انجام می گیرد. به عنوان مثال در مدرسه، تمام داده ها مانند دانش آموز، آموزگار، بودجه و تجهیزات به خاطر عمل آموزش به کار می‌رود. فرآیند همان تغییراتی است که در دانش آموزان انجام می شود و به موجب آن، آن چه را که قبلاً نمی‌دانستند یاد می گیرند.

در یک تعریف معادل می‌توان گفت فرآیند، یک‌سری منطقی از تراکنش‌های مرتبط با یکدیگر که ورودی را به نتایج و خروجی‌ها تبدیل می‌کند.گاهی فرآیند را جعبه تبدیل transformation یا جعبه سیاه black box می نامند، زیرا در این مرحله یا در داخل این قسمت، عملیاتی انجام می شود که ممکن است قسمت یا حتی همه آن برای انسان یا بیننده، ناشناخته باشد.

پس در کل فرایند به مجموعه فعالیت‌های به هم پیوسته‌ای اطلاق می‌شود که برای ایجاد یک یا چند تغییر تعریف شده طراحی و پیاده شده است. در ضمن هر فرایند با یک فعالیت مشخص آغاز و با یک فعالیت مشخص نیز پایان می‌یابد. تشخیص این فعالیت‌ها از اهمیت ویژه‌ای برای شناسایی فرایند برخوردار است. به منظور تأکید بر ضرورت تشخیص فعالیت‌های آغاز کننده و خاتمه دهنده، فرایند را به عنوان مجموعه فعالیت‌های به هم پیوسته‌ای که با یک فعالیت مشخص آغاز می‌شود و با یک فعالیت مشخص پایان می‌یابد، نیز تعریف کرده‌اند.

در سازمان‌ها معمولاً اجرای یک فرایند با چند تغییر همراه است و تشخیص تمامی موارد ایجاد تغییر برای رسیدن به درک کاملی از فرایند الزامی است. تغییرات ایجاد شده در اثر وقوع یک فرایند را باید در موضوعات زیر جست و جو کرد:
1 فرد انجام دهنده‌ فعالیت: در فرایندهایی که به منظور شناسایی و کسب آگاهی انجام می‌پذیرد، هدف اصلی از انجام فرایند ایجاد تغییر در دانسته‌های فرد انجام دهنده‌ فعالیت است. برای مثال انجام یک معاینه بالینی منجر به ایجاد آگاهی‌های جدید در فرد انجام دهنده معاینات می‌شود.

2 عامل A (فرد یا شیئی که تحث تأثیر فعالیت‌ها قرار می‌گیرد): برای مثال در خدمات تندرستی گیرنده خدمت از نظر دانش و آگاهی و یا از نظر بیولوژیک تغییر می‌کند و در فرایندهای تعمیر و نگهداری، تجهیزات از نظر فیزیکی تغییر داده می‌شوند.
3 اسناد: تقریبا در تمامی فرایندهای طراحی شده در سازمان شیوه انجام فعالیت‌ها و نتایج به دست آمده از آن‌ها در فرم‌های از پیش طراحی شده ثبت می‌شود. به واسطه اهمیت تکمیل اسناد، که مهم‌ترین تغییری است که در برخی از فرایندها رخ می‌دهد، شناسایی این تغییر را باید مورد توجه خاص قرار داد.

در جریان شناسایی یک فرایند اولین تغییری که جلب توجه می‌کند تغییر در فرد یا چیزی است که تحت تأثیر فعالیت‌ها قرار می‌گیرد. توجه نکردن به تغییراتی که باید در فرد ارایه کننده خدمت ایجاد گردد و همچنین اسنادی که باید تولید شوند، منجر به شناسایی ناقص فرایند می‌شود. از آنجا که هدف از طراحی و اجرای یک فرایند ایجاد این تغییرات است، تشخیص ندادن کامل آن‌ها طراحی یا اصلاح نامناسب فرایند را به همراه خواهد داشت.

با اندکی تأمل بر فعالیت‌های تشکیل دهنده یک فرایند می‌توان تشخیص داد که یک فعالیت، تعامل (تأثیر و تأثر متقابل) بین انسان و ابزار از یک سو، و عامل A و مواد از سوی دیگر با یک روش خاص است. به هر یک از این عوامل (انسان، ابزار، مواد، و عامل A) درونداد فرایند اطلاق می‌شود. از انسان، ابزار و مواد به کار گرفته شده در فرایند به منابع یا ساختار تعبیر می‌شود. ابزار و مواد به منابع غیر انسانی معروف است. ابزار را اصطلاحاً منابع سرمایه‌ای و مواد را منابع مصرفی می‌نامند. بنابراین اجرای یک فرایند مستلزم گرد آمدن منابع مورد نیاز و عامل A و در اختیار داشتن روش انجام فعالیت است. پس از خاتمه فعالیت‌ها دروندادهای فرایند حکم بروندادهای آن را خواهند یافت. برخی از این بروندادها دستخوش تغییر شده‌اند و برخی دیگر نیز بدون تغییر باقی مانده‌اند.

هر فرایند قابل تقسیم به فرایندهای کوچک‌تر است و خود نیز می‌تواند جزیی از یک فرایند بزرگ‌تر باشد. این بدان معناست که تعیین محدوده فعالیت‌های تشکیل دهنده یک فرایند امری نسبتاً اختیاری است و به هدف از تمرکز بر روی فرایندها بستگی دارد. به منظور دست‌یابی به یک برداشت کلی از سازمان نیازی به پرداختن به جزییات نیست و می‌توان فرایندها را بزرگ و در برگیرنده تعداد نسبتاً زیادی از فعالیت‌ها اختیار کرد. ولی برای تحلیل عملکرد یک واحد و ریشه‌یابی مشکلات، باید با تمرکز بر فرایندهای کوچک، فعالیت‌های تشکیل دهنده آن‌ها را به دقت مورد شناسایی و ارزیابی قرار داد.

بهبود اساسی فرایندها
در طول حیات صنعتی، ابزارها / راهکارهای مختلفی به منظور بهبود وضعیت تولید از نظر کمی و کیفی مورد نظر بوده است. کمیت تولیدات صنعتی در ابتدای روند گسترش صنعت، به عنوان پارامتر اساسی جهت ادامه حیات سازمان ها بوده است در حالیکه با گذر از زمان، اهمیت کیفیت محصولات برای حفظ بازار فروش به عنوان پارامتر تعیین کننده ای در سرنوشت سازمان ها شناخته شده است. در این راستا، ابزارهای متعددی جهت بهبود این پارامتر اساسی توسط بشر استفاده شده است. در این برهه از زمان که دنیای رقابتی نیاز به برترین ها جهت باقی ماندن در شرایط رقابتی دارد، متدولوژی شش سیگما (6d) به عنوان روشی سیستماتیک جهت به کارگیری منسجم از ابزارهای مختلف کیفی مطرح گردید. در این متدولوژی سعی بر کاهش انحرافات فرایندها می باشد که اهداف اساسی در به کارگیری آن را می توان در مواردی شامل کاهش تغییرات، کاهش عیوب، بهبود بازدهی، بالا بردن رضایت مشتری و بهبود در مسائل مالی خلاصه نمود. شش سیگما زمانی در صنعت به عنوان یک ابزار قوی و مؤثر کاربرد خواهد داشت که اقدامات اصلاحی و پیشگیرانه کوتاه مدت یا بلند مدت قادر به بهبود فرایند نباشند. در صورت نیاز به شناخت علل اساسی و مزمن ایجاد انحراف ذاتی در فرایند، استفاده از این روش بسیار مفید است.
در این مقاله، متدولوژی شش سیگما و تجزیه و تحلیل بدست آمده از هریک از ابزارها تشریح می گردد. سپس پایه ریزی شش سیگما به صورت کاربردی در یکی از صنایع خودروسازی مد نظر قرار می گیرد که منجر به بهبود شامل کاهش هزینه، ضایعات، دوباره کاری ها و غیره می شود. تاکنون تصور مدیران از روش های بهبود کیفیت تنها افزایش هزینه جهت دستیابی به این هدف بوده است. ولی مطرح شدن متدولوژی شش سیگما بر این باور مدیران خط بطلانی می کشد و نشان می دهد که افزایش سطح کیفیت منجر به کاهش هزینه و سرعت تولید می گردد. این پارادایم ذهنی برخلاف نظریات قبلی که افزایش سرعت و کاهش هزینه را عامل بهبود کیفیت می دانستند، در نظریه جدید هدف افزایش سطح کیفیت می باشد که اثراتی مانند افزایش سرعت و کاهش هزینه های تولید را به دنبال دارد. این تغییر الگوی ذهنی، موتور محرکی است که مدیران را به استفاده از این ابزار جهت بالا بردن سرعت و کاهش هزینه تولید سوق می دهد.

ضرورت بهبود فرایندها
در بازار کنونی، عوامل متعددی اعم از داخلی و خارجی موجب ضرورت بهبود فرایندهای کاری شده‌اند که عبارت‌اند از:
– سطح عملکرد بسیاری از فرایندها، روند کاهشی مداوم را نشان می‌دهد مگر اینکه نیروهایی برای حفظ آنها اعمال شود. به بیانی دیگر برای سهولت حفظ استانداردهای جاری می‌بایستی سطح مشخصی از نگهداری را اجرا کرد. اگر اضافه بر حفظ شرایط جاری، بهبود و نوسازی نیز مدنظر باشد، لازم است تلاشی بیش از نگهداری روزمره صورت پذیرد.
– اگر فرایندهای یک سازمان بهبود نیابند، شرایط سازمان همواره مشابه شرایط رقبا خواهد بود. این وضعیت اگر به طور محض رخ دهد، به این معنا که نه سازمان و نه رقبا بهبود نیابند، در این صورت همواره سازمان‌های فعال دیگر این شانس را دارند که به این بخش از بازار وارد شوند.
– مشتریان امروزی، به‌طور مداوم پرتوقع‌تر و رک‌تر می‌شوند. میزان کیفیت تأمین هر روزه بهبود می‌یابد و موجب رشد تدریجی توقعات می‌شود. اگر همواره این امکان وجود ندارد که فراتر از توقعات عمل شود که حالت ایده‌آل است، اما حداقل می‌بایستی توقعات را پوشش داد. در صورتی که این اتفاق نیفتد، بی‌گمان مشتری از دست خواهد رفت.

مفهوم شش سیگما
آنچه در مفهوم شش سیگما مستتر است را می توان در اصول ذیل خلاصه نمود:
• هوشمندانه کارکردن نه فقط سخت کارکردن.
• بهبود کیفیت و کاهش هزینه ها.
• ابزاری برای کاهش نوسانات (تغییرات).
• روشی بر اساس فرایند حل مساله.
• چشم اندازی برای محصولات و خدمات عالی.
• ارج نهادن به مشتریان.
• مقایسی برای مقایسه سازمانهای جهان شمول.
• هدفی برای تقویت بنیه رقابتی سازمان.
شش سیگما تلفیقی از مدیریت کیفیت و مهندسی سیستم ها می باشد که اصول فوق را پوشش می دهد. آن زمان که سازمان با استفاده از ابزارهای مختلف کیفیتی مانند، کایزن، کنترل کیفیت، اقدامات اصلاحی و پیشگیرانه مشکلاتی را در سطوح پایین (از نظر امکان شناسایی و قابلیت برطرف نمودن و غیره) شناسایی و رفع نمود، برای حل مشکلات ریشه ای و مزمن از متدولوژی شش سیگما، استفاده می گردد. هرچه که سطح سیگما بالاتر می رود لازم است یک افزایش نمایی در کاهش نقص ها ایجاد شود، به طوریکه با رفع مشکلات محدود و ریشه ای که با ابزارهای ساده کیفی قابل شناسایی و حل نمی باشند، سطح سیگما افزایش می یابد.
رسیدن به سطح شش سیگما یک چشم انداز است و هنوز شرکتهای مطرح در استفاده از این روش، قادر به دستیابی به سطح شش سیگما نبوده اند. در هر حال افزایش سطح سیگما منجر به ایجاد بهبودهای چشمگیر در افزایش کیفیت و کاهش هزینه های سازمان شده و بهبود مستمر را به نحوی مطمئن پایه ریزی کرده است. سیگما به عنوان معیاری جهت محک زدن میزان پراکندگی جامعه شناخته شده است و فلسفه شش سیگما بر اساس کاهش نوسانات و تغییرات پایه گذاری شده است. همانطور که در شکل شماره 1 مشاهده می شود، شش سیگما بیان کننده محدوده ای از مقادیر متغیر های تصادفی با توزیع نرمال می باشد که انتظار می رود 73/99% از کلیه مقادیر در محدوده سه سیگما از دو طرف مقدار میانگین جامعه آماری قرار گیرد. ایرادات کیفی از طریق یک علت ریشه ای به نام نوسان بروز می کنند. برای بهبود کیفیت لازمست نوسانات اندازه گیری شوند، کاهش یابند و پیشگیری شوند. کلیه مراحل اجرای پروژه های شش سیگما به دنبال این هدف تبیین یافته اند ]6[.

همانطور که در شکل شماره 2 نشان داده شده است، در صورتیکه فرایند در سطح 3 سیگما انجام شود نرخ ایرادات برابر با 27/0% (2700 ایراد در هر میلیون واحد تولید شده) خواهد بود. در این حالت با تغییر میانگین فرایند به اندازه 5/1 سیگما که جزئ ماهیت هر فرایند می باشد، تنها 32/93% از سطح زیر منحنی در حدود مشخصه محصول قرار خواهدگرفت و این به معنی وجود 66000 عیب در هر میلیون است. بنابراین باقی ماندن درسطح 3 سیگما، ایجاد محصول بدون ایراد را تضمین نمی نماید.

حال مطابق شکل شماره 3 با کاهش نوسانات به اندازه ای که متوسط تعداد ایرادات 002/0 ppm شود قابلیت فرایند به اندازه ای افزایش می یابد که در صورت انتقال میانگین فرایند در طول زمان بر اساس شرایط تولید، به اندازه 5/1 سیگما از مقدار اولیه میانگین، تنها 4/3 عیب در هر میلیون واحد تولید شده ایجاد می شود و به این ترتیب فلسفه تولید بدون ایراد تحقق می یابد ]1[ و ]17[.
سرآغاز شش سیگما
تولد شش سیگما در سال 1979 در موتورلا صورت گرفت. در این زمان بود که ارتباط و وابستگی بین کیفیت بالاتر و هزینه های توسعه پایین تر در تولید محصولات، شناخته شد و مورد توجه قرار گرفت. در زمانیکه اکثر شرکتهای آمریکایی بر این باور بودند که کیفیت هزینه ایجاد می کند، موتورلا این واقعیت را به درستی درک کرد که بهبود کیفیت ، هزینه ها را کاهش خواهد داد و و تثبیت این پارادایم ذهنی، اساس به کارگیری متدولوژی شش سیگما را قوت بخشید.
موتورلا 5 الی 10 درصد از درآمد سالیانه خود را و در برخی شرایط 20 درصد از درآمد فروش را صرف برطرف نمودن کیفیت پایین نمود. این دگرگونی موجب برگرداندن 800 تا 900 میلیون دلار در هر سال، به دلیل وجود فرایندهایی با کیفیت بالاتر گردید. بعد از 4 سال، شش سیگما 2/2 بیلیون دلار برای شرکت موتورلا ذخیره نمود. پایه گذاران شش سیگما در موتورلا کاری را انجام دادند که در اکثر شرکتها غیر ممکن بود. در سال 1993 موتورلا شش سیگما را در بسیاری از فرایندهای تولیدی خود به کار گرفت و در اندک زمانی، شش سیگما در کلیه صنایع دیگر بسط یافت ]10 .[
آنچه که بیش از هر چیز موجب استقبال مدیران از به کارگیری این متدلوژی شده است، ایجاد یک انتقال الگوی ذهنی در مورد افزایش کیفیت محصولات/ خدمات سازمان می باشد. برخلاف نظریات قبلی که کاهش سرعت تولید و افزایش هزینه را عامل بهبود کیفیت می دانستند، همانطورکه در شکل شماره 4 نشان داده شده است، در نظریه جدید بهبود کیفیت موجب افزایش سرعت تولید و کاهش هزینه های تولید می گردد. بنابراین بر این اساس می توان گفت که کیفیت علت است نه اثر.

فواید اجرای شش سیگما برای سازمان
سازمانی که فعالیت های آن روی سطح 3 سیگما انجام می شود و منابع سازمان در جهت نیل به شش سیگما مورد برنامه ریزی قرار می گیرند، می توان توقع داشت که هر سال یک سیگما بهبود (افزایش) حاصل شود. در راستای رسیدن به این افق، تجارب ذیل کسب خواهد شد: ]6[
• 20% بهبود هزینه.
• 12 الی 18 درصد افزایش ظرفیت.
• 12 درصد کاهش تعداد کارکنان.
• 10 الی 30 درصد کاهش سرمایه گذاری.

در بطن استراتژی حل و برطرف نمودن مشکلات بر اساس متدولوژی شش سیگما ، که در طول 15 سال اخیر توسعه یافته است، مجموعه ای از مراحلی وجود دارد که الف) مشخص می کند که محصولات تا چه اندازه خوب هستند و خدمات چقدر مناسب تحویل می شوند و ب) به سازمان نشان می دهد که چگونه فرایندهایش را بهبود دهد و فوائد حاصله را حفظ نماید. بهبود فرایند از طریق به کارگیری اندازه گیری های ریاضی برای کاهش سیستماتیک خطاها/نوساناتی که در تولید محصول یا خدمت، به وجود می آید، ایجاد می شود.

مفهوم سیگما از اندازه گیری ایرادات، در اوایل 1980 به عنوان راهی برای توسعه یک اندازه واحد کیفیت که بدون توجه به پیچیدگی محصول یا تمایز بین محصولات مختلف قابل کاربرد باشد، بیان گردید. به طور خلاصه سطح بالای سیگما، به معنی تعداد ایرادات کمتر در واحد محصول یا خدمت و سطح پایین سیگما نشان دهنده تعداد ایراد بیشتر در هر واحد است. محصولاتی که در سطح شش سیگما تولید می شوند به طور عینی بدون ایراد می باشند به طوریکه طبق تعریف دارای تنها 4/3 ایراد در هر میلیون موقعیت بروز ایراد dpmo)) می باشند. هر زمان که ایرادی را در یک فرایند، زمان، کار، تجهیزات سرمایه ای و مواد ایجاد می شود لازمست که شناسایی، آنالیز و برطرف گردد. این سیکل شناسایی، آنالیز و بهبود مستقیما به 3 عنصر رضایت مشتری به شرح ذیل بر می گرددکه استراتژی حل مسئله را پوشش می دهد:

1) تحویل با کیفیت ترین محصول (محصولات و خدمات بدون ایراد)،
2) تحویل به موقع ( کاهش سیکل زمانی)
3) قیمت مناسب (که متاثر از هزینه های تولید می باشد).
هنگامیکه احتمال ایجاد ایراد بسیار کاهش یابد و سازمان ندرتا با یکی از آنها مواجه شود، اجرای سیستم شناسایی، آنالیز و بهبود ایراد غیر ضروری می شود، در این حالت هزینه های و مخارج به شدت سقوط می کند و این هدف نهایی شش سیگما می باشد. کاربرد آمار در متدولوژی شش سیگما این امکان را فراهم می سازد که سازمان قادر به اندازه گیری، بهبود و نمایش فرایندها باشد. آمار ابزاریست که دلایل بر پایه احساس را از دلایل غیر معمول متمایز می سازد. به عبارت دیگر آنچه که بر اساس تجربه و آگاهی تصورمی کنیم ریشه و علت مشکلات و بروز ایرادات در فرایند می باشد، از طریق کاربرد آمار صحه گذاری یا رد می گردد و با روشی سیستماتیک علل اساسی بروز ایرادات فرایند شناسایی می شود.
بازار امروز نیاز به فرایندهایی در سطح حداقل 3 تا 4 سیگما دارد. شرکت هایی که زیر 3 سیگما هستند در واقع زنده نیستند. در سطح 3 سیگما، هزینه کیفیت به طور خام 25 تا 40 درصد از درآمد فروش می باشد. درصورتیکه در سطح شش سیگما، هزینه کیفیت کمتر از 1 درصد از درآمد فروش است. افزایش سود به اندازه 20 تا 30 درصد از درآمد فروش موجب ایجاد پس انداز بسیار انبوهی برای سازمان می شود. تاثیر شش سیگما بر هزینه کیفیت بر اساس شکل شماره 5 مشخص شده است به طور تقریبی هر انتقال سیگما به سطوح بالاتر 10 درصد بهبود درآمد خالص را در بر دارد.
هزینه های کیفی را می توان در 4 دسته تقسیم نمود. به طور کلی هزینه کیفیت شامل هزینه های خرابی، پیشگیری، دوباره کاری و ارزیابی می باشد. در سطح 5 و 6 سیگما هزینه های ارزیابی و تعیین قیمت و پیشگیری کاهش می یابد. مطالعات بسیاری نشان داده است که در حدود 70% هزینه کل محصول در طراحی آن تعیین می شود. هر چه که در طراحی محصول کیفیت بالاتری در نظرگرفته شود در مراحل بعدی هزینه کمتری ایجاد می شود ] 14[.

روند اجرایی شش سیگما
سازمانی که عقاید مشتری را اندازه گیری می کند و این اندازه گیری ها را در فرایندها لحاظ می نماید، می تواند محصولات و خدمات موفقتری را درکسب رضایت مشتری ایجاد نماید. همچنین در صورت اندازه گیری کیفیت و کارآیی فرایند قادرخواهد بود محصولاتی با کیفیت بالاتر و هزینه های کمتری ایجادکند. اندازه گیری رضایت کارکنان و اعمال اقدامات لازم، نرخ مشارکت کارکنان را افزایش می دهد. به این ترتیب سازمان می تواند بین فرایندهای کاری، رضایت مشتری و سوددهی ارتباط مناسب ایجاد نماید. از این رو بکارگیری شش سیگما منجر به ایجاد تحولی چشمگیر در آنچه سازمان اندازه گیری می نماید، می گردد ]6[.
شش سیگما بر اساس اهدافی که دنبال می کند سازمان را به سمت اندازه گیری پارامترهایی سوق می دهد که بر افزایش کیفیت، کاهش هزینه، افزایش رضایتمندی مشتری تمرکز دارند. شش سیگما سازمان ها را وادار می سازد که تعیین نمایند چه چیزی در مورد مشتریان شان ارزش می باشد و برای هر ارزش مشخصه اندازه گیری لحاظ کنند. سپس سازمان

باید مشخص کند که چه چیزی برای بدست آوردن رضایت مشتری حیاتی می باشد. این عوامل ”مشخصه های بحرانی برای کیفیت (critical to quality (ctq) ) هستند. مرحله بعد، تعیین چگونگی اندازه گیری و گزارش دهی مشخصه های بحرانی برای کیفیت می باشد. در نهایت لازم است سازمان بین اندازه گیری های ctq و متغیرهای کلیدی فرایند ارتباط و وابستگی ایجاد نماید و آنها را تحت کنترل در آورد. در اینصورت مشخص می شود که فرایند چگونه باید بهبود یابد. در این راستا سازمان باید مشخصه های قابل اندازه گیری فرایند را داشته باشد- اندازه های خروجی که مشخص می کنند فرایند در تا چه حد در

جهت تولید محصول یا خدمات، مناسب عمل می کند. زمانیکه سازمان بتواند حد مناسب بودن فرایندهای اجرایی و سطح رضایتمندی مشتریان را کمی نماید، می توانند آنها را به هم ارتباط داده و مشخص کند که کدامیک از فرایندهای تاثیر مهمی بر میزان رضایت مشتری دارند و کدامیک بی تاثیرند. به عبارت ساده سازمان می داند که برای رسیدن به عملکرد مناسب تر لازمست کدام دگمه را فشار دهد. زمانیکه این امر اتفاق افتاد می توان اقدامات متمرکز و معنی داری برای بهبود فرایندها ایجاد کند و بیش از آن که بر اساس احساس، مدیریت نماید بر اساس واقعیت، مدیریت کند.

هشت قدم یا مرحله اساسی در به کارگیری استراتژی بهبود اساسی فرایندها و حل مشکل برای رسیدن به عملکرد شش سیگما در یک فرایند، بخش یا شرکت وجود دارد. این 8 مرحله شامل: شناخت، تعریف، اندازه گیری، تجزیه و تحلیل، بهبود و نوآوری، کنترل، استانداردسازی و یکپارچه سازی می باشد. هر فاز به منظور اطمینان از موارد زیر تعریف شده اند:

1) اینکه سازمان استراتژی حل مشکل را به صورت متدیک و اصولی اجرا می کند.
2) پروژه های شش سیگما به صورت صحیح تعریف و اجرا شوند.
3) نتایج این پروژه ها برای پیشرفت کار مورد استفاده قرار گیرد.
5-1- معیارهای انتخاب پروژه های شش سیگما

یکی از مهمترین عوامل در نتیجه بخش بودن اجرای پروژه های شش سیگما انتخاب مناسب آنها می باشد. انتخاب پروژه های شش سیگما بر اساس ماهیت کاری سازمان ها متفاوت می باشد. از آنجائیکه هدف پروژه شش سیگما بهبود رضایت مشتری و سوددهی می باشد، برخی از پروژه ها بر فرایندهای صنعتی و برخی دیگر بر فرایندهای خدماتی تمرکز دارند. پروژه های شش سیگما باید به بالاترین سطوح استراتژی سازمان متصل و تحت حمایت اهداف تجاری سازمان باشند.

لازم است راهبر سازمان اهداف اولیه کلان شرکت، اهداف اولیه عملیاتی را برای هر واحد کاری و خط مبنای فرایندهای کلیدی را قبل از انتخاب پروژه ها تعیین نماید. منشا هر اتلاف و عدم کارایی باید شناسایی و مطرح گردد. اگرچه هر پروژه شش سیگما باید در نهایت به نفع مشتری و بهبود سوددهی سازمان باشد، اما در عین حال لازمست در بازده، کاهش ضایعات، زمان خرابی و اضافه ظرفیت بهبود ایجاد نماید. صنایع تولیدی باید بر خطوط تولید با حجم بالا و درآمد بالا تمرکز کنند و صنایع خدماتی بر فرایندهایی تمرکز کنند که دارای تاثیر مستقیم بر مشتری می باشد. پروژه های حل مسئله باید بر اساس پتانسیل برگشت سرمایه به شرکت، مقدار و نوع منابعی که نیاز خواهد بود و طول زمان مورد نیاز برای تکمیل پروژه انتخاب شوند. در این حالات سازمان ممکن است یک سری از پروژه های کوچکتر را به جای پروژه های کلان که از نظر هزینه و زمان برابر هستند ، جایگزین نماید.
انتخاب مناسب پروژه مشخصه هایی را بهبود می دهند که بیشترین تاثیر را بر موفقیت مالی سازمان و نظر مشتری داشته باشند. اساسی ترین معیارهای انتخاب پروژه های شش سیگما میتوانند شامل موارد ذیل باشند:
1- نرخ بازدهی پایین: هنگامیکه فرایندهای جاری سازمان بر اساس بازده پایین تولید می نماید که می تواند به صورت تعداد تولید کمتر از حد مورد انتظار یا سرعت تولید آهسته تر از حد برنامه ریزی شده مشخص شود.

2- هزینه کیفیت ضعیف: محصولات و فرایندهای که نیاز به سطح بالایی از بازرسی برای تحویل محصول خدمت رضایت بخش به مشتری دارند. هزینه کیفیت ضعیف بر مواردی مانند بازرسیهای داخلی، هزینه های ضایعات و دوباره کاری، وارانتی و تعمیرات تاثیر می گذارد. هزینه کیفیت ضعیف می تواند در مقایسه با در آمد سازمان بررسی گردد تا مشخص شود که آیا سازمان نیاز به اجرا ی پروژه های شش سیگما دارد یا خیر.

3- ظرفیت: تولید زیر ظرفیت به این معنی است که سازمان امکانات، ابزار و منابع انسانی مورد نیاز را جهت تولید به موقع محصولات ندارد.
4- رضایت مشتری: سازمان می تواند برای تعیین سطح رضایت مشتریان از محصولات و خدمات، نظارت نماید.
5- عملکرد داخلی: شامل ایراداتی که توسط فرایند به طور نامشهود ایجاد می شود. معیاری که برای تعیین عملکرد داخلی به کار می رود، بازده می باشد.

6- طراحی برای شش سیگما: انتخاب پروژه هایی که از طریق تغییر محصول یا فرایند موجب رسیدن به قابلیت شش سیگما می شوند، مناسب می باشد که در نتیجه سطح ایرادات کاهش می یابد.
7- کیفیت سازندگان: سازمان می تواند تعداد قطعات معیوب خریداری شده بر تعداد کل قطعات خریداری شده را مقایسه نماید. تامین کنندگانی که مطابق با برنامه زمانبندی عرضه نمی کنند می توانند نیازمند اجرای پروژه شش سیگما باشند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر
<   <<   106   107   108   109   110   >>   >