پروژه دانشجویی مقاله حقوق و جزای عمومی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله حقوق و جزای عمومی در pdf دارای 69 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله حقوق و جزای عمومی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله حقوق و جزای عمومی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله حقوق و جزای عمومی در pdf :

حقوق و جزای عمومی

مفاهیم حقوق وحقوق جزای عمومی:
حقوق:حقوق را معمولا به دو مجموعه قواعد ومقرراتی که نظم اجتماعی را تامین می کند تعریف کرده اند برای شناخت این تعریف که در عین ااقتصار مفید میرسد باید دید اولا نظم اجتماعی چیست و ثانیا منظور از قواعد و مقررات تامین کننده ی این نظم کدام است.

الف:نظم اجتماعی:
به اعتقادبسیاری از حقوقدانان نظم اجتماعی (مبین توقعات اساسی زندگی اجتماعی است) میدانیم که هر جامه ای با هر سیستم حکومتی وبا هر زبان آداب سنتها وبه طور کلی فرهنگ خاص خود نیازمند برخورداری از نظم وترتیب معین برای اداره خویش است حتی اگر جامعه ی پیچیده امروز را رها کنیم وبه جوامع ابتدایی نگاهی بیندازیم وجود این نظم اجتماعی را خواهیم دید که البته جنبه غالب آن قراردادی است اما این نظم را چگونه باید ایجاد کرد؟درست است که میتوان به شکل فادر(نوعی نظم اجتماعی خود به خودی)در برخی از جوامع ابتدایی دید لیکن با تنوع وپیچیدگی جوامع مختلف میتوان گفت که هر جامعه ای به قواعد ومقرراتی نیاز دارد که تامین کننده ی این نظم باشد.

ب:قواعد ومقررات تامین کننده ی نظم اجتماعی:
سنت های اجتماعی وآداب ورسوم قومی ودیگر عوامل مشترک بین افراد یک جامعه به تنهایی برای تامین نظم اجتماعی کافی نیستند .هرچند اهمیت هر یک بر حسب درجه وابستگی انها به جامعه غیر قابل تردید است وهر چند قوانین ومقررات حاکم به هر جامعه ای با توجه بین سنتها واداب ورسوم تنظیم میگردداماوجود یک نظم اجتماعی دقیق معین وقابل قبول بدون وجود قواعدومقرراتی که مجموعه ی آنها قوانین حاکم بر یک جامعه را در مفهوم کلی آن تشکیل می دهد میسر نیست حتی کشورهایی که سیستم حقوقی آنها بر مبنای عرف وسنت قرار گرفته نیز دور از تنظیم آنها در قالب قواعد ومقررات نیستند .بدیهیاست وجود این قواعد ومقررات ویا وجود (قانون )از ایرادهای اجتماعی ناشی از ضغف سستی ویا بی فایدگی آنها در مواردی جلوگیری نمی کند . ولی به هر هال بی قانون زیستن نه تنها منفعت اجتماعی ندارد بلکه متضمن نفع فردی هم نیست.پس قانون به عنوان نگهبان تا مین نظم اجتماعی وحافظ آن حاکم به روابط افراد می شود.وهمچنین رابطه ی آنها دستگاههای مختلف وسازمان های گوناگون اجتماعی مشخص می سازد عناوین متعددقوانین مختلف نتیجه توجه به این ابزار کادر ساز اجتماعی است که قانون نام دارد.
قانون مدنی قانون تجارت قانون کار و; بسیاریاز قوانین دیگر برای ایجاد نظم دقیق در جامعه ایجاد شده اند که موفقیت یا عدم موفقیت آنها بستگی به دقت در تنظیم وتدوین آنها دارد.البته این بحث یک بحث گسترده وخارج از حوصله این مجله است که در این مورد به همین مقدار بسنده می کنیم.

مفهوم حقوق جزای عمومی:
در یک تعریف کلی حقوق جزای عمومی به تفسیر وبررسی مجموعه ی قوانین مقررات وقوانین اطلاق میشود که نظم عمومی را تامین میکند. لذا دراینجا ما با قانون مجازات و( حقوق مربوط به مجازات)روبرو هستیم.
قانون مجازات مسائل را درارتباط با جرم وکیفر آن عنوان می سازد وحقوق جزا به بررسی وتفسیر این مسائل می پردازد.تفاوت عمده یاین شاخه از حقوق در واکنش غالبا شدید اجتماعی جامعه علیه نظم عمومی اشکار میشود .
با مثالی مطالب روشن میشود :انعقاد یک قرارداد در حقوق مدنی و منطبق با قانون مدنی نه تنها برای حفظ منافع طرفین قرارداد است.بلکه نظم عمومی نیز حفظ اجرای این قرار داد برای بقای جامعه ومصونیت آن از تخلفات منعقد کنندگان قرار داد طلب می کند.اما اگر طر فین یا یکی از آنها تخلفی از قرار داد نشان دهند واکنش اجتماعی به شکل ساده ی فسخ قراردادتوسط طر فین یا اقاله طرفین ظاهر می شود و به فرض وجود شکل طرفین می توانند به دادگاه صالح مراجعه کنند و با رای دادگاهبه اختلاف خود پا یان دهند بی آنکه برای تخلفات و ضمانت اجراهای مدنی واکنش نشان داده می شود.
اما نکته مهم در فرق جزا در(واکنش جامعه ) در قبال تخلف از نظم اجتماعی است که قانون آن را مشخص می کند واین واکنش به صورت شدید مجازات ویا به شکل خفیف اقدامات تا مینی ظاهر می شود .پس چون ضمانت اجرای تخلفات مجازات در وهله ی اول و بر خی اقدامات تامین در مرحله ی دوم است به سادگی می توان گفت حقوق جزای عمومی به بررسی مجموعه قوانین قواعد و مقرراتی می پر دازد که نظم اجتماعی را تا مین میکند وتخلف از این نظم را به عنوان جرم می شناسد وبا مجازات تا مین و تربیتی بدان پاسخ می گو یند.
1- جرم:
به صورت کلی :دکتررضا نور بها ذر کتاب زمینه حقوق جزای خمومی در بخش مر بوط به جرم جرم را اینگونه تعریف کرده است :
کنشهای مثبت یا منفی مخالف نظم اجتماعی افراد در جامعه که به موجب قا نون برای ان مجاز است یا اقدامات تامینی تعین شده با شد . جرم نام دارد . بین جرم عمل یا ترک عملی قابل مجازات یااقدامات تامینی است که قانون آن را مشخص می کند
.
2- مجازات:
اعمالی که انسان انجام می دهد اگر مخالف اخلاق وجدان عدالت و قانون باشد پاداشهای آن با ارزش نکوهش تنبیه، تادیب و مجازات همراه واحد بود به کار بردن کلمات به شکل مترادف ومتعارف مورد قبول اشت اما وقتی عملی مخالف قانون باشد باید فقط کلمه ی مجازات را به کار برد .
در اینجا مجازات به معنای پاداش نکوهش کننده ، رنج آور و تر ساننده است که در مقابل افعال یا ترک افعالی ایجاد شده تا مرتکب یا مرتکبان آن اعمال را تنبیه کند .

3- مسئولیت جزایی :
وجود جرم به تنهایی نمی تواند موجب مجازات یا اقدامات تامینی گردد ، عامل یک عمل مجرمانه باید واجد مسئولیت جزایی شناخته شود تااجرای مجازات به او عادلانه باشد. کودکی که هنوز تکامل پیدانکرده بیمار روانی که عقل از کف نهاده وانسان مختاری که اختیارش را با اجباری شدید از دست داده است ، نمی تواند مورد سئوال قرار گیرد مجازات شوند،در آخر مسئولیت جزایی در حقیقت پلی ارطباطی بین جرم ومجازات را ایجاد ومجرم با عبور از این پل به عنوان (مسئول ) شناخته می شود وبه تنا سب عمل یا ترک عمل مجازات می گردد . البته در کتابهای دیگر حقوقی از انواع مسئولیتهای دیگر مانند مسئولیت اخلاقی ، مسئولیت قانونی، مسئولیت قراردادی و;.نیز نام برده شده است .

مجرم در برخورد با علل رافع مسئولیت:
ارتکاب جرم در شرایط عادی موجب مسئولیت جزایی است مگر اینکه جرم ،گاه به دلایلی بیشتر ذهنی تا عینی نتواند بار مسئو لیت را تحمل کند . در این صورت میگویند نمی توان جرم را به مجرم نسبت داد ولذا مسئولیت او زایل میگردد شخصی که حین ارتکاب جرم فاقد قوه ی تمیز است نمی تواند مسئول جرم انجام یافته باشد ، هم چنین کودکی که فعل مجرمانه ای مرتکب می شود به دلیل اینکه در محدوده ی سن مسئولیت پذیری قرار ندارد نمیتوان او را برای جرم انجام یا فته کیفر داد بعبارت دیگر نمیتوان تحمل بار مسئولیت و به تبع آن مجازات در این شرایط وجود ندارد.
در کلیه مواردی که مسئولیت جزایی یا عللی که زائل کننده آن هستند زیر سئول قرار میگیرد . مجرم قابل مجازات نخواهد بود تنها باید به این نکته توجه داشت که علل رافع مسئولیت گاه به طور کامل مسئولیت جزایی را از بین می برد وگاه فاقد آن چنان نیرویی هستند که زایل کننده ی تام مسئولیت جزایی باشند . ذیلا دو قسمت علل رافع مسئولیت مورد بررسی قرار می گیرند :
1- علل تام مسئولیت جزایی :1- کودکی(صغر) 2- جنون 3- اجبار
2- علل نسبی رافع مسئولیت جزایی:1- مستی 2- خواب وبی هوشی 3- اشتباه 4- مسئولیت مدنی در زمینه علل نسبی
که البته دکتر شامپیاتی در مولفه ی خود احیا را از چند جهت به احیا مادی و معنوی و هم چنین ااجبار مادی داخلی و خارجی و اجبار معنوی داخلی و خارجی تقسیم کرده که آ ن ها را در ادامه ی بحث به تفصیل بیان میکنیم :

اجبار و اکراه :
اجبار واکراه در معنای لغوی :
اجبار : اجبار در لغتنامه دهخدا اینگونه معنا شده است: به ستم کسی را بر کاری واداشتن ، جبر ، به مذهب جبر مسنوب کردن که البته معنای اول آن مورد نظر و مفید بحث ماست .
اکراه: در مورد اکراه مفاهیمی چون ، نا خوش داشتن ، نا پسند داشتن کسی را به زور وا داشتن به ستم کسی را بر کاری واداشتن ، و;. معنی شده است ، روشن است که هر دو واژه علیرغم تفاوت ظاهری هر دو تقریبا یک معنا و مفهوم را به شنونده منتقل میکنند

اجبار و اکراه در معنای حقوقی:
اجبار را در معنای حقوقی به همان اکراه معنا کرده اند .
ولی اکراه: علمی است تهدید آمیز از طرف کسی (خواه او طرف عقدی باشد یا نباشد)نسبت به دیگری به منظور تحقق بخشیدن علمی حقوقی یعنی فعل یا ترک فعل مورد نظر اکراه کننده.

شرایط صحت اکراه به شرح زیر است:
اکراه عبارت است از :
الف: علم آمیخته به تهدید از طرف شخص حقیقی یا حقوقی در تحقق بخشیدن یک علم حقوقی اعم ازعقد یا ایقاع یا غیره (مانند اقرار و شهادت) خواه علم مذکوربسیط باشد یا مرکب از چند عمل باشد .
ب: وعید به آن عمل موثر بر شخص با شعور باشد، با شعور یعنی عاقل و رشید . تاثیر مذکور تاثیر نوعی است و از ماذه ی202قانون میگوید به طوری عادتا قابل تحمل نباشد .( نوعی در مقابل است .)
ج: تاثیر نوعی اکراه به شرح بالا به حسب اصناف مختلف تهدیه شونده ، از جهت سن و شخصیت واخلاق وجنس فرق میکند . ماده ی 202 قانون مدنی.
د: نتیجه ی اکراه باید به صورت وجود بیم خطر و ضرر در جان یا مال یا عرض خود یا خویشا وندان نزدیک باشد و نزدیکی خویشاوند به مفهوم عرفی ملا ک است و تردید در احراز از عرف مذکور مرجعش بتردید در تحقق اکراه است در این صورت اصل صحت عمل حقوقی است .
ح: لازم نیست اکراه کننده و شونده طرفین یک عقد باشند ( در موارد دیگر موضوع اکراه عقد است ) ماده 203 قانون مدنی
و:میزان تهدید باید به قدری باشد که در عقود وایقاعات قصد انشا را سلب نکند و در امثال ااقرار شهادت مقصد را سلب ننماید والا اجبار محقق می شودو زیرا عقد مکره غیر ناقد است . ماده203-1070 قا نون مد نی و عقدی که در ان قصد انشا
نبا شد با طل است .
ز. شخص تهد ید شده علم به عدم توا نا یی تهدیدکننده در اجرا تهدید نباید داشته باشد اگر این علم را داشته باشد تهدید محقق نمی شود ماده205 قانون مدنی.
ح.تهدید کننده با وجود شرایط بالا نباید از مقامات قانونی ( در مورد اختیار) باشد (ماده207 قانون مدنی)

اکراه واجبار از نظر دکترین حقوقی
در کتاب حقوق جزای عمومی دکتر شامبیاتی در بارهء اجبار اینگونه امده است اجبار به حالتی اطلاق می شودکه مجرم علیرغم برخورداری از عقل و هوش متعارفدر شرایطی قرار می گیرد که راهی برای او به جز اجرای جرم باقی نمی ماند .
اکراه:در لغت به معنی وادار کردن ودر اصطلاح فقهی عبارت از وادار کردن دیگری به انجام یا ترک عملی که از آن کراهت دارد حمل الغیر علی ما یکرهه )همچنین بنا به تعریفی دیگر اکراه عبارتست از عملیاتی که علیه یک نفر اعمال می شود تا رضای او که نمی خواهد طو عا بدهد جدا گرفته شود .

سابقه ی تا ریخی اجبار در قوانین جزایی ایران
ماده ی 41 قانون مجازات عمومی 23 دی 1304 کسی را که به واسطه ی اجبار و بر خلاف میل او مجبور به ارتکاب جرم کرده بودند واحتراز از آن هم توسط مجبور ، ممکن نبود ه غیر قابل مجازات میدانست مگر در مورد قتل ، که مجازات مرتکب را سه درجه تخفیف می داد.
طبق ماده ی 39 قانون مجازات عمومی اصلا حی 1352 : (هر گاه کسی بر اثر اجبار مادی یا معنوی که عادتا قابل تحمل نباشد مرتکب جرم محکوم می گردد.

با نگاهی گذرا و اجمالی به معانی اکراه ،واجبار چه از نظر حقوقی ،چه از نظر لغوی و;. در می یابیم که معانی از نظر معنا کاملا به هم نزدیک وشبیه هم هستند .ودر کل یک معنا را می رسانند .
وا داشتن شخصی به انجام فعل تا ترک فعلی که در حالت عادی وبه میل طبیعی خود راضی به انجام یا ترک آ ن نیست.
با این وجود این استاد ارجمند اعمال ارتکابی را چنانچه با آزار و صدمه ی بدنی همراه باشند به نام (اکراه مادی) برای اینکه اکراه موجب عدم نفوذ معامله شود صفات خاصی را احصا ئ می کند:بنا بر این یک نوع فشار نا مشروع مادی یا معنوی غیر عادی است که در آن اکراه شوند ه فاقد رضای باطنی است.
ازهمین جا تفاوت بین اکراه و احیار مشخص میشود چرا که رضا در شخص مکره وجود ندارد زیرا در فشار نا مشروع مادی و معنوی غیر عادی باعث شده که این رکن از او ساقط شود ولی شخص مکره با وصف رضای درونی((قصه عمل مجرمانه یا ترک فعلی )) که جرم است را دارد . در حالی که اجبار علاوه بر ساقط شدن حد رضا در شخص مجبور در قصد ارتکاب بزه و قصد ترک فعلی که جرم است نیز در شخص مرتکب وجود ندارد و تهدید و ارعاب و وسایل مادی و معنوی شخص مهیرا و متهدا و به زور او را تسلیم عمل جابرانه میکند . به همین جهت به نظر می رسد که متعارف قرار دادن ((اجبار ))و ((اکراه))در آثار برخی از مولفین مقبول نبوده و اجبار شدید تر از اکراه است .
و اما اضطرار عبارت از پیش آمدن وضعی است بین دو امر حادث ناگذیر به انتخاب یکی ارآن دو هست که جرم می با شد زیرا هر چند که با میل و اراده ی دست به چنین کاری میزند ولی به علت وجود تنگنا و فشار ی که از درون وبرون وارد می شود بر سر دو راهی واقع شده را انتخاب میکند به اینکه یا مقاومت وایثار کند ویا برای فرار از مهلکه و مخمصه خطری که او را تهدید می نماید ** فعل مجرمانه روی می آورد . بنا براین در (اضطرار ) از مرز رضای عادی و سالم رو میشود لیکن به مرز(اکراه )نمی رسد واکراه ما فوق اضطرار است . جالب اینکه در برخی از فرهنگهای حقوقی بین اضطرار و ضرورت تفاوت قائل شده و اضطرار را معادل اجبار compulstion obli gation و ضرورت را به معنی necessity گرفته اند.

حقوق جزای عمومی در اسلام

مقدمه- حقوق- که واژه ای است عربی- جمع حق است. حق در لغت به معانی متعددی است که چه بسا جامع بین آن معانی به اعتبار معنای مصدری آن, ثبوت , یعنی وجود حقیقی, و به اعتبار معنای وصفی آن, ثابت, یعنی موجود حقیقی, می باشد.
حق در اصطلاح حقوق اسلامی: توانائی خاصی است که برای کس یا کسانی نسبت به چیز یا کسی اعتبار شده و بمقتضای آن توانائی می تواند در آن چیز یا کس تصرفی نموده و یا بهره ای برگیرد. کسی که این تونائی برای او اعتبار شده صاحب حق ( یا ذوالحق یا من له الحق), و کسی که صاحب حق این توانائی را نسبت به او دارد من علیه الحق نامیده می شود.
مثلاً حق قصاص توانائی ولی دم است نسبت به قاتل , می تواند اعدام او را از دادگاه بخواهد. همینطور: حق قذف حق تعزیر, حق دیه و غیره.
حق پیوسته با تکلیف و وظیفه توام است, بدیهی است چنانچه کسی به گردن دیگری حقی دارد من علیه الحق موظف است به رعایت حق او کار یا کارهائی را انجام دهد, ملاحظه حق و الدین بر فرزند, حق فرزند و بر والدین, حق همسایه بر همسایه و سایر حقوق این حقیقت را بخوبی آشکار می سازد. بلکه نه تنها من علیه الحق است که در مقابل صاحب حق وظائفی دارد, خود صاحب حق هم بپاس توانائی که دارد وظائفی را که اجتماع و احیاناً قانون به عهده او گذاشته است باید انجام دهد, والدین باید در حضانت, تعلیم و تربیت, تهذیب اخلاق, تهیه و سائل معیشت و بطور کلی در تحویل یک فرد سالم و مفید به جامعه بکوشند, و حتی همه افراد جامعه وظیفه دارند حق صاحب حق را محترم بشمارند.
و چون بین حق و احکام ترخیصی جامع قریبی وجود دارد که احیاناً ممکن است موجب اشتباه و عدم تمیز این دو از یکدیگر گردد, چنانکه در مورد حقوق, صاحبان حق می توانند کاری را انجام دهند و می توانند انجام ندهند د رمورد این احکام نیز انسان می تواند کاری را انجام دهد یا انجام ندهد, لذا در مقام فرق بین این دو, مناسب است در آغاز بطور مختصر حکم و احکام ترخیصی شناخته شود انگاه به فرق بین این دو اشاره می گردد.
حکم چیست؟
هر یک از مقرراتی را که شارع مقدس برای موضوعات مختلف وضع کرده است حکم شرعی گویند و جمع ان احکام شرعیه است مانند: لزوم اقامه حدود و تعزیرات نسبت به مجرمان و وجوب اجراء قصاص درباره جانیان.
حکم تکلیفی و حکم وضعی
حکم شرعی چنانچه مستقیماً به فعل یا ترک مکلفان تعلق گرفته باشد حکم تکلیفی نامیده می شوند مانند: وجوب نعقه عیال واجب النفقه و وجوب اجراء حدود و قصاص و حرمت تعطیل آنها. و چنانچه مستقیماً به فعل یا ترک مکلفان تعلق نگرفته باشد بلکه به شیء یا شخص تعلق گرفته باشد حکم وضعی نامیده می شود مانند: مالکیت شیء یا زوجیت شخص.
اقسام حکم تکلیفی
حکم تکلیفی بر پنج قسم است که احکتم پنجگانه تکلیفی ( احکام خمسه تکلیفیه) نامیده می شود. این احکام عبارت است از:
وجوب- خواستن شارع مقدس کار یا ترک کاری را به نحوی که به هیچوجه به خودداری از آن کار یا انجام کاری که ترک آن خواسته شده است راضی نباشد وجوب نامیده می شود مانند: وجوب اجراء حدود
حرمت- تنفر شدید شارع مقدس از کار و یا ترک کاری به نحوی که به هیچوجه به انجام آن کار و یا ترک راضی نباشد حرمت نامیده می شود مانند: حرمت غصب و دزدی و خودداری از اداء شهادت.
استحجاب- خواستن شارع مقدس کار و یا ترک کاری را لیکن نه به اندازه وجوب بلکه به اندازه ای که از خود داری از ان نیز اراضی باشد استحجاب نامیده می شود مانند: خواستن دستگیری از بینوایان و توسعه بر عیال و غیر ذلک.
گراهت- ناپسند داشتن شارع کار و یا ترک کاری را لیکن نه به اندازه حرمت بلکه به اندازه ای که از انجام کار و یا ترک نیز راضی باشد کراهت نامیده می شود مانند: کراهت کارهای جلف و سبک و خوردن گوشت برخی از حیوانات مانند : اسب و الاغ.
اباحه- اذن شارع مقدس در فعل و ترک عملی را بطور متساوی بطوری که هیچیک را بر دیگری ترجیحی نباشد اباحه نامند مانند: خوردن, آشامیدن, رفت و آمد کردن و نشیت و برخواست نمودن در مواردی که شارع مقدس هیچیک از فعل و ترک این اعمال را بردیگری مزیت ننهاده است.
دو حکم اول را از این جهت که در مورد انها از ناحیه شارع الزام به فعل یا ترک است حکمهای الزامی گویند و سه حکم دیگر را از این جهت که شارع مقدس در مورد آنها در فعل و ترک عمل رخصت داده است احکام ترخیصیه گویند. و به همین مناسب این سه حکم را اباحه بمعنای اعم گویند چنانکه قسم اخیر را که مورد آن, فعل و ترک کاملاً متساوی است اباحه بمعنای اخص گویند.
موضوعاتی را که به آنها این احکام تعلق گرفته است به ترتیب: واجب, حرام, مستحب, مکروه و مباح گویند.
فرق میان حق و حکم
در احکام الزامیه گرچه از این جهت که اختیار وضع و رفع انها در دست شارع مقدس است می توان انها را حق الله نامید ولی از این جهت که مکلف در مورد آنها هیچگونه اختیاری ندارد: اگر حکم, وجوب است ملزم است متعلق آنرا انجام دهد و اگر حرمت است ملزم است آنرا انجام ندهد به هیچوجه بین آنها و حق اشتباهی رخ نخواهد داد.
اما در مورد احکام ترخیصیه ( استحجاب, کراهت و اباحه) ممکن است گفته شود: اگر در مورد این احکام مکلف می تواند عمل را انجام دهد و می تواند ترک کند پس چه فرق است بین این احکام و حقوق, چنانکه در مورد ماکول مباح مثلاً مکلف می تواند انرا بخورد و یا نخورد در مورد حقوق, مثلاً: حق قصاص, ولی دم می تواند اعدام قاتل را از دادگاه بخواهد و یا نخواهد پس چرا یکی را اباحه و دیگری را حق می نامیم؟ آیا نمی توان هر دو را اباحه و یا هر دو را حق بنامیم؟ فرق بین آن دو چیست؟
ممکن است در پاسخ گفته شود: درست است که حکم و حق دارای دو مفهوم متفاوتند ولی مصداق هر دو یکی است: اباحه مباحات را از این جهت که یکی از مقررات شرعیه است حکم و از این جهت که مکلف در مورد ان می تواند عملی را انجام دهد و می تواند ترک کند حق می نامیم همینطور حق القصاص را مثلا از این جهت که از مقررات شرعیه است حکم و از این جهت که ولی دم در مورد آن میتواند مطالبه قصاص کند و می تواند نکند حق می نامیم.
دکتر عبدالرزاق سنهوری در مقام فرق بین حق و رخصت از فقه غربی ( حقوق غریبیان) نقل می کند: حق مصلحتی است دارای ارزش مالی که قانون از آن حمایت می کند ولی رخصت: توانائی واقعی بکاربردن یکی از آزادیهای عمومی است ( و بعبارت دیگر رخصت اباحه قانونی است درباره یکی از آزادیهای عمومی) وی معتقد است: بین این دو, مرحله متوسطی است که از رخصت بالاتر و از حق پائین تر است مثلاً: حق تملک, رخصت است و حق ملک, حق است و بین این دو, مرحله متوسطی است که آن حق شخص است که تملک کند (ملک لان یملک) مثلاً: اگر کسی به خریدن خانه ای تمایل پیدا کرد پیش از آن که از ناحیه بایع, ایجاب بیع صادر شود دارای حق عمومی تملک است نسبت به خانه یا چیز دیگر و این رخصت است. پس از آن که بایع, ایجاب بیع کرد و او هم قبول کرد ملکیت خانه تحقق می یابد, و این حق است ولی اگر بایع, ایجاب کرد اما او هنوز قبول نکرده است این مرحله , مرحله متوسط است(1).
صرف نظر از صحت این فرق, شک نیست در این که در راه وصول به حقوق ناشی از عقود مراحلی وجود دارد که در سیر صعودی روبه کمال و در سیر نزولی روبه ضعف می رود ولی چرا حتی مرحله سوم را از این جهت که شارع انرا جعل کرده حکم ننامیم؟ و چرا مرحله اول را از این لحاظ که د رمورد آن , توانائی وصول به مرحله بالاتر حق ننامیم؟ جعل این اصطلاح چه تاثیر حقوقی دارد؟
گروهی از دانشمندان حقوق اسلامی در مقام فرق بین حق و حکم گفته اند: حق یک نوع توانائی است که زمام اختیار آن در دست صاحب حق است: می تواند انرا ساقط کند, و احیاناً آنرا به دیگری منتقل کند, و چه بسا پس از فوت صاحب حق, خود به خود به ورثه او منتقل می شود. برخلاف حکم که جز حاکم کسی نم یتواند در آن دخل و تصرفی بنماید و به هیچ وجه قابل نقل و انتقال نمی باشد. مثلاً: ولی دم حق قصاص دارد یعنی می تواند از دادگاه, اعدام قاتل را بخواهد و می تواند نخواهد, علاوه بر این توانائی , توانائی دیگری هم دارد, می تواند از این توانائی خود صرف نظر کند یعنی قاتل را عفو کند, در این صورت حق او ساقط شده و دیگر نمی تواند از دادگاه اعدام قاتل را بخواهد. همینطور نسبت به نقل و انتقال این حق و بعضی از حقوق دیگر. اما اباحه مباحات که حکم شرعی است بر اینگونه نیست, زیرا درست است که انسان می تواند عمل مباح را انجام دهد یا ندهد ولی بدون شک نم یتواند اباحه آنرا از بین ببرد, تنها شارع مقدس است که می تواند حکم را ساقط کند و یا در او دخل و تصرفی بنماید, بنابراین در مورد حق, دو توانائی وجود دارد: یکی توانائی مکلف بر عملی که متعلق حق است مثلاً: قصاص , چه ولی دم می تواند اعدام قاتل را بخواهد یا نخواهد. دوم توانائی او بر اسقاط توانائی اول و یا احیاناً نقل و انتقال آن به دیگری , می تواند حق قصاص را ساقط کند, و یا احیاناً به دیگری نقل کند, و چنانچه فوت کند به وارثش منتقل خواهد شد. اما در مورد حکم, مثلاً اباحه مباح تنها, مکلف می تواند عمل مباح چون خوردن و آشامیدنی شیء مباح را انجام دهد یا ترک کند اما اسقاط یا نقل و انتقال آن به هیچوجه تحت قدرت مکلف نمی باشد تنها شارع مقدس است که میتواند چنین کند(1).
در این نوع توانائی وجود دارد جای هیچگونه شبهه نیست ولی آیا هر دو, مجهول شارع نیست؟ پس چرا هر دو را حکم ننامیم؟ و آیا در مورد هر دو, مکلف نمی تواند عملی را انجام دهد یا ترک کند؟ پس چرا هر دو را حق ننامیم؟
بنابراین- چنانکه قبلاً هم اشاره شد- حق و حکم دو مفهوم متغایرند ولی مصداق هر دو یکی است: هر چیز که مصداق یکی از این دو مفهوم است به یقین مصداق دیگری نیز هست. بلکه می توان گفت: اساساً حق از مفهوم لغوی خود (شیء ثابت) به معنای دیگر منتقل نشده است, در این صورت بیم مفهوم حق و حکم , عموم و خصوص مطلق است, هر چیز که حکم بر آن صادق است از این جهت که دارای ثبوت اعتباری است می توان آنرا حق هم نامید, ولی هر چیز که حق بر آن صادق است نمی توان آنرا حکم نامید چرا که ممکن است ثبوت آن واقعی باشد نه اعتباری , لیکن در موارد اجتماع, هر دو مفهوم بدون هیچگونه اختلاف صادق است: هر یک از مقررات سرعیه را به اعتبار ثبوت اعتباری آن می توان حق نامید, و هر چیز که دارای ثبوت اعتباری شرعی است می توان آنرا به اعتبار این که از مقررات شرعیه است حکم نامید. و این که شابع است توانائی قابل اسقاط را حق و توانائی غیر قابل اسقاط را حکم گویند اصطلاح شرعی نیست, اصطلاحی است از ناحیه حقوقدانان اسلامی و هیچگونه ثمره عملی شرعی بر آن مترتب نمی باشد, مثلاً اگر شک شود در این که تونائی خاصی قابل اسقاط است یا خیر؟ گرچه دانشمندان حقوق اسلامی مساله را به این نحو طرح کرده اند که آیا این تونائی حق است یا حکم؟ و چنانچه دلیل معتبری بر سقوط آن به اسقاط دلالت کند آنرا حق گویند و الا حکم, لیکن این نام گذاری هیچگونه تاثیر حقوقی ندارد و می توان مساله را به این نحو طرح کرد که این توانائی که به اعتبار مجعول بودن ان می توان آنرا حکم نامید و به اعتبار اصل توانائی می توان آنرا حق نامید آیا قابل اسقاط است یا خیر؟ و چنانچه دللی معتبری بر سقوط آن به اسقاط دلالت کند آنرا قابل اسقاط بدانیم و در غیر این صورت بموجب اطلاق دلیل ثبوت آن و در صورت عدم وجود اطلاق بموجب استحساب بقاء بعدم قابلیت اسقاط آن, حکم کنیم. پس از بیان مقدمه گذشته گوئیم:
حقوق جزای اسلامی
مقررات کیفری اسلام را که شارع مقدس در این جهان برای گنهکاران یا جنایتکاران تعیین نموده است اعم از آن که مربوط باشد به گناهانی که دارای کیفر خاصی می باشند و یا به گناهان دیگر, و اعم از این که کیفر جنایت, بدنی باشد یا مالی, حقوق جزای اسلامی می نامیم. در گذشته این نوع مقررات را سیاسات می نامیدند.
این مقررات از لحاظ این که به کلی جزائم و مجازاتها مربوط باشد, یا به جرائم و مجازاتهای خاص , و یا به جنبه های اجرائی , به حقوق جزای عمومی, حقوق جزای اختصاص و آئین دادرسی کیفری تقسیم می شود که در این نوشته به قسم اول می پردازد.
حقوق جزای عمومی اسلامی
تعریف- با توجه حقوق جزای روز, مقصود از حقوق جزای عمومی اسلامی مقررات کلی کیفری اسلام است در باب شرائط جرم بطور کلی (گناه), اجزای مجازاتها, مسئولیت جزائی, انواع مجازاتها و موضوعات کلی دیگر.
موضوع- با توجه به تعریف بالا موضوعات مورد بحث در حقوق جزای عمومی عبارت است از: جرم (یا گناه) کیفر, مسئولیت و مانند اینها, امید است در این مقاله بتوانیم بطور مختصر درباره: جرم, مسئولیت و انواع مجازاتها به گفتگو بپردازیم.
هدف کیفر در اسلام- با مطالعه دقیق در منابع کیفری اسلام بخوبی بدست می آید که هدف اسلام از کیفر گناهکار و جنایتکار, زجر و تعذیب آنها و مجرد تشقی خاطر اولیاء دم و مانند این امور نیست, غرض, تادیبو تهذیب اخلاق مجرم, بوجود آوردن جامعه سالم و بطور کلی حفظ و حمایت مردم از شرو و رو مفاسد اجتماعی و سقوط در پرتگاههای زذائل اخلاقی است. بقول بعضی از بزرگان, هدف کبفر: حفظ دین, نفس, نسل, عقل و مال است که ضروریات خمس نامیده می شود.
انواع کیفرهای اسلامی- برای کیفرهای اسلامی در کتب فقهی چند نوع کیفر ذکر شده است. این کیفرها عبارت است از:
1- حدود. و آن کیفرهائی است که شارع مقدس در کتاب و سنت, در مقابل برخی از گناهان, کما بلکه احیاناً کیفاً تعیین نموده است. گناهانی که کیفر آن از طرف شارع مقدس تعیین شده است عبارت است از: زنا. سحق- قیاده. قذف. نوشیدن مسکر. دزدی. محاربه. ارتداد و چندگناه دیگر.
2- تعزیرات. و آن کیفرهائی است که کم و کیف آن از طرف شارع مقدس تعیین نشده است, و همین مقدار به حاکم شرع اجازه داده است که هر مقدار که صلاح می بیند مرتکب گناه را تادیب کند.
3- قصاص. انتقام بدنی از کسی که جنایتی را بصورت عمد و عدوان مرتکب شده است قصاص نامیده می شود. بدیهی است عملی که بعنوان قصاص انجام می گیرد باید با عملی که جانی نسبت به مجنی علیه مرتکب شده است تساوی کامل داشته باشد.
4- دیات. غرامتهای مالی را که شخص جانی در جنایتهای غیر عمدی باید بپردازد دیات (جمع دیه)گویند. همینطور در جنایتهای عمدی در صورتی که مجنی علیه یا اولیاء او بجای قصاص به دریافت غرامت مالی صلح کنند. مقدار این غرامتها در شریعت اسلام غالباً تعیین شده است ولی مجنی علیه یا اولیاء او می توانند ار لحاظ مقدار با جانی صلح کنند.
چناچه اشاره شد مسائل مطروحه در این اوراق عبارت است از مسائل مربوط به:
جرم, مجرم, مسئلیت مسئولیت و انواع مجازتها.
جرم یا گناه
دانشمندان حقوق جزاء عرفی جرم را به فعل یا ترکی اطلاق می کنند که از شخص مسئول سرزده و قانونگذار برای آن, مجازاتی در نظر گرفته است. از سخنان حقوقدانان درباب جرم و مسئولیت بدست میآید که اولاً – مقصود از جرم تنها فعل یا ترکی است گه به جان, مال, ناموس و حیثیت دیگران لطمه ای وارد آورد. ثانیاً – شامل همه جرائم حتی مثل جنایات عمدی و خطائی نیز می گردد. بنابراین جرم به این معنی با معصیت (گناه) که موضوع حدود و تعزیرات است اختلاف دارد و به اصطلاح اهل منطق بین آنها عموم و خصوص من وجه است: گناه که موضوع حدود و تعزیرات اسلامی است شامل هرگناهی می شود و لو آن که تنها جنبه شخصی داشته باشد یعنی مفسده آن عائده خصوص مرتکب گردد مانند: زده, شرب خمر, کذب , ترک و اجبات و غیره در حالی که موضوع حقوق جزاء عرفی شامل اینگونه گناهان نمی باشد, نهایت, مجازات دنیوی اینگوه گناهان غالباص تعزیر است نه حد. از آن طرف جرم که موضوع حقوق جزاء عرفی است شامل جنایات عمدی و خطائی نیز می گردد در حالی که گناه که موضوع حدود و تعزیرات شرعی است شامل اینگونه گناهان نمی باشد. اینگونه گناهان موضوع قصاص و دیات است که دو قسمت دیگر از 4 قسمت موضوع حقوق جزای اسلامی می باشد. آری اگر به موضوع کلی حقوق جزای اسلامی که اعم به اصطلاح اهل منطق عموم و خصوص مطلق است: موضوع حقوق جزای شرعی اعم از موضوع حقوق جزای عرفی است زیرا علاوه بر این که شامل گناهانی که دارای مفاسد اجتماعی هستند و نیز جنایات عمدی و خطائی می باشد شامل گناهانی که دارای مفاسد شخصی هستند نیز می باشد برخلاف موضوع حقوق جزای عرفی که شامل این نوع اخیر از گناهان نمی باشد.
عناصر جرم یا گناه
حقوقدانان برای جرم بطور کلی سه عنصر عمومی ذکر کرده اند: عنصر قانونی, عنصر مادی و عنصر روانی. این عناصر برای کلیه جرائم ضرورت دارد, و اگر عناصر دیگری هم برای برخی از جرائم خاص ضرورت داشته باشد جای بحث در انی عناصر خصوصی حقوق جزای اختصاصی است نه حقوق جزای عمومی؛ اکنون به بحث در این عناصر عمومی و مقایسه حقو جزای عرفی و شرعی درباره آنها می پردازد:
اول- عنصر قانونی. یعنی جرم باید از طرف قانون گذار بعنوان جرم معرفی و برای آن مجازات خاصی در نظر گرفته شده باشد. عمل هر چقدر زننده, غیر اخلاقی, مضرو خطرناک باشد مادام که قانون آنرا بعنوان جرم معرفی نکرده باشد و برای آن مجازاتی در نظر نگرفته باشد جرم محسوب نخواهد شد ومرتکب آنرا نمی توان مجازات نمود.
در حقوق اسلام هم به یقین این عنصر یکی از عناصر گناه بلکه از عناصر تکلیف است که مخالفت با آن گناه محسوب می گردد. در این باره دلیلهائی وجود دارد که به برخی از انها اشاره می گردد:
1- خداوند در قرآن می فرماید: لا یکلف الله نفسا الا ما ائها (1) خداوند هیچکس را تکلیف نمی کند مگر به آنچه داده است. لیکن استدلال به این آیه صحیح نیست زیرا ظاهر آیه عدم تکلیف به غیر مقدور است نه عدم تکلیف بدون بیان.
2- و نیز می فرماید: ما کنا معذبین حتی نبعث رسولاً (2) ما هیچکس را کیفر نمی کنیم تا این که پیامبری بفرستیم.
3- بلکه بموجب قاعده: قبح عقاب بلابیان, عقل هم بر عدم صحت کیفر بر مخالفت تکلیف بدون بیان تکلیف دلالت دارد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله حفاظت اطلاعات از دیدگاه اسلام در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله حفاظت اطلاعات از دیدگاه اسلام در pdf دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله حفاظت اطلاعات از دیدگاه اسلام در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله حفاظت اطلاعات از دیدگاه اسلام در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله حفاظت اطلاعات از دیدگاه اسلام در pdf :

حفاظت اطلاعات از دیدگاه اسلام

حفاظت اطلاعات در اسلام از دیدگاه امیرالمومنین
نام حضرت على(ع) تداعى کننده عدالت, شجاعت, عبادت, مظلومیت, جوانمردى و; است. اما کمتر کسى است که حضرت على(ع) را به انجام کارهاى اطلاعاتى و جمع آورى خبر از دشمن و سازماندهى تشکیلات حفاظتى و اطلاعاتى بشناسد.
در بررسى تاریخ اسلام و سیره آن حضرت به واژه هایى برمى خوریم که به روشنى حکایت از توجه خاص ایشان به رعایت مسایل و نکات حفاظتى و اطلاعاتى دارد, واژه هایى مانند عین (چشم), عیون, مطلع, رقیب, مراقب, طلایه و;

طلایه داران صدراسلام
در صدر اسلام طلایه داران به افرادى اطلاق مى شد که نقش آن ها روشن ساختن اطلاعات و به دست آوردن آن بوده است, در صدر اسلام و گذشته هاى دور طلایه افرادى بودند که از نقل و انتقالات مواضع و عقبه دشمن و نیز انتخاب مناطق عملیاتى براى نیروهاى خودى خبر مىآوردند. همچنین براى شناسایى مواضع و موقعیت هاى جغرافیایى دشمن از وجود آن ها استفاده مى شد.
پیغمبر اکرم(ص) به اسامه فرزند زید, هنگامى که او را به عنوان فرمانده لشکر به جنگ با رومیان فرستاد, چنین فرمود:
((جاسوسان و طلایه خود را جلوتر از خود و لشکرت بفرست))

در نامه امیرالمومنین به شریح فرزند هانى و زیاد فرزند نضر چنین آمده است:
; پس وقتى که از سرزمین خود بیرون رفتید پس از راهنمایى کردن طلایه و پیش گامان لشکر خود, مراقب علفزارها و بوته زارها, درختان و چیزهایى که در هر طرف براى مخفى شدن دیگران وجود دارد, باشید.
وجوب دادن خبر به حکومت اسلامى

ابوالاسود دولى, در نامه اى حضرت على(ع) را از خیانت مخفیانه کار گزارش در بیت المال مسلمین آگاه کرد.
حضرت على(ع) خطاب به وى نامه اى به این شرح نوشتند:

اما بعد, از محتواى نامه ات و منظورى که داشتى آگاه شدم مثل تو مثل کسى است که خیرخواه و مصلحت اندیش امام و امت خود باشد و به حق همراه و مإنوس بوده و از جور و ستم به دور است. نامه اى را به همکار و رفیق تو نوشته ام و از اطلاعات و اخبارى که به من داده بودى, او را آگاه کردم اما از مضمون نامه او را با خبر نکردم و از موضوع مهمى که وجود داشت, به او چیزى نگفتم. پس مراقب اوضاع باش و از آنچه که در اطراف تو مى گذرد غافل مشو و آنچه را که به خیر و صلاح مردم مى بینى به اطلاع من برسان, چون که این موضوع حقى است بر عهده تو و واجب و الزامى است. خدانگهدار(2).
از گزارش ابوالاسود دولى و نامه حضرت على(ع) این مطالب به دست مىآید:

1) حضرت على(ع) گزارش ابوالاسود دولى را امرى خیرخواهانه دانسته و آن را عملى جهت منافع امام و امت به حساب آورده است.

2) حضرت على(ع) در نامه مبارک خویش مسوولیت ابوالاسود را امرى مهم شمرده و اخبار خیانت ها را از او خواسته است چنانکه حضرت على(ع) مى فرماید:

((هر اتفاقى و یا حادثه اى که در مقابل دیدگانت رخ مى دهد و فکر مى کنى که در جهت منافع عمومى است به اطلاع من برسان و از هیچ چیزى فروگذار نباش))

در واقع حضرت على(ع) گزارش دادن ابوالاسود دولى به ایشان را که جهت استحکام حکومت مى باشد, امرى واجب و الزامى مى داند.
3) کسى که گزارش به دست او مى رسد, نباید به گونه اى برخورد کند که گزارش و گزارشگر افشا شود و افراد دیگر هم از آن اطلاع یابند.
روش هاى حضرت على(ع) در کسب خبر از دشمن
پاره اى از شیوه هاى آن حضرت در آگاهى از مواضع دشمن و همچنین اطلاع از عملکرد کارگزاران داخلى به این قرار است:
گماردن جاسوس در منطقه دشمن
گماردن جاسوس به شکل هاى مختلف در سرزمین دشمن و جمعآورى اخبار از آنان براى دریافت نقاط ضعف و قوت آنان یکى از روش هاى آن حضرت بوده است.
در نامه حضرت امیر(ع) به قثم بن عباس کارگزار خود در مکه آمده است:
((; اما بعد, جاسوس من در شام براى من نوشته است: مردمى از اهل شام به حج فرستاده شده اند که قلب هایشان کور, گوش هایشان کر, و دیده هایشان کور مادر زاد مى باشد;)) .
این بیان امام(ع) حاکى از آن است که جاسوس آن حضرت در شام ماندگار است تا هرگونه حرکت سیاسى و نظامى حاکم (معاویه) را گزارش کند.
فرستادن جاسوس در مإموریت فورى و آنى
دست یابى به اطلاعات دشمن و جمعآورى اخبار از آنان بویژه در زمان جنگ از روش هاى آن حضرت بوده است. در جنگ صفین حضرت امیر(ع) به منظور جلوگیرى از دستیابى معاویه به اخبار و اطلاعات, گروهى را روانه کرد. معاویه نیز گروهى را به فرماندهى ضحاک بن قیس فهرى به سمت گروه حضرت امیر(ع) فرستاد و گروه امیر(ع) را از بین بردند. جاسوسان حضرت خبر واقعه را براى حضرت (ع) آوردند.
به کارگیرى عناصر داخلى دشمن
همسر هیثم بن الاسودالعریان (هیثم از نزدیکان معاویه بود) زنى علویه (شیعه) و از علاقه مندان حضرت امیر(ع) بود. اخبار مربوط به معاویه را مى نوشت و در افسار اسب قرار مى داد و آن را به سوى سپاه حضرت على(ع) در منطقه صفین روانه مى کرد و سپاهیان حضرت, آن را به نزد حضرت على(ع) مى بردند.
تقسیم جاسوسان در مناطق
امیرالمومنین على(ع) در نامه اى که به یکى از کارگزاران خود مى نویسد در زمانى که ابن راشد و یارانش از کوفه گریخته بودند مى فرماید:
((;این نامه اى است از بنده خدا امیرالمومنین على(ع) به کسى که نامه من خطاب به او است (یعنى کارگزار من); اما بعد, عده اى از افراد و نیروهاى ما که از زیر دستان و تابعین حکومت ما بودند, از آنجا گریخته اند و به گمان مى رسد که به سمت شهر بصره رفته باشند, پس درباره آن ها از شهروندان خود تحقیق و پرسش به عمل آور و براى دستگیرى آن ها به تمام نواحى و بخش هاى تحت قلمرو حکومت خود جاسوسانى را گسیل بدار;))
از این نامه برمىآید که وظیفه کارگزاران حکومتى این است که از اخبار تمامى عملیات و حرکت هاى سیاسى و نظامى افراد در حیطه مسوولیت خویش با خبر باشند.
علل کسب خبر توسط حضرت على(ع)
1) کسب خبر براى نظارت بر مإمورین و کارگزاران
در دستور حضرت على(ع) به مالک اشتر مى بینیم:
((بازرسان مخفى راستگو رابه نزد مردم بفرست تا در پنهانى و به طور مخفیانه در باره آنان نظارت و بازرسى کنند. این کار به جهت انگیزه دادن به آنان است تا در مسوولیت خود به خوبى رعایت امانت را کرده و با زیردستان خود به نرمى رفتار کنند. ))
حضرت على(ع) کسب خبر از کارگزاران را براى حفظ خود آنان از لغزش ها, امرى لازم بر مى شمارد. همچنین از نامه هاى حضرت على(ع) بر مىآید که حضرت على(ع) کارگزاران خود را به نحو شایسته اى کنترل مى کرده است, تا جایى که مهمانى ها, خرید و فروش هاى آنان در بازار, استفاده از نوع لباس, آمد و شدها و نشست و بر خاست هاى آنان را کنترل مى کرده است. نامه ایشان به اشعت بن قیس, کارگزار ایشان در آذربایجان, نامه ایشان به نعمان عجلان, کارگزار وى در بحرین, نامه به عبدالله بن عباس, کارگزار ایشان در بصره و نامه ایشان به عثمان بن حنیف انصارى در بصره و; همه نشان از زیرکى و احاطه اطلاعاتى حضرت درباره کارگزاران است. نامه ایشان به عثمان بن حنیف در بصره نشان از احاطه کامل اطلاعاتى آن بزرگوار بر کارگزار خویش دارد.
((اما پس از حمد و درود بر پیامبر اسلام(ص) اى پسر حنیف, به من خبر رسیده است که یکى از جوانان بصره تو را به طعام دعوت کرده است و به سوى آن شتابان و با عجله رفته اى و خورشت رنگارنگ گوارا و لذیذ براى تو آورده اند, پس بنگر به آن غذایى که دندان هایت را بر آن فشرده اى و آن را مى جوى و;))
2) کسب خبر براى حفظ بیت المال
همچنان که در تاریخ آمده, اهمیت حفظ بیت المال از سوى حضرت على(ع) بیش از هر چیزى بوده است.
حضرت على(ع) در یکى از نامه هاى عبرتآمیز خود به مصقله فرزند هبیره, کارگزار ایشان در ناحیه خره مى نویسند:
((اما بعد درباره کار تو به من خبر داده اند و براى من بسیار سنگین و گران است که باور کنم تو بیت المال مسلمین را میان مردم تقسیم کرده و از بیت المال به چاپلوسان و دروغ گویان از جمله شاعران بخشیده اى, قسم به کسى که دانه را در زمین شکافت و جانداران را آفرید من در ارتباط به این موضوع بررسى کامل را به عمل خواهم آورد و راجع به آن تحقیق خواهم کرد. و چنانچه این موضوع حقیقت داشته باشد, مطمئن باش که تو را به خاک ذلت خواهم نشاند))
3) کسب خبر براى حفظ آمادگى
حرکت خصمانه و تهدید دایم دشمن براى صلح و امنیت عمومى, هوشیارى و احتیاط دائم حکومت اسلامى را ایجاب مى کند. براى هوشیارى و خوب عمل کردن در مقابل دشمن, اطلاع از برنامه آنان امرى لازم و ضرورى است.
حضرت على(ع) در نامه اى به عامل خود در مکه مى نویسد که آماده و مهیا براى مقابله با شبیخون هاى معاویه که در موسم حج رو به سوى مکه نموده بشود تا مبادا با ورود او غافلگیر شده و بدون آمادگى قبلى شکست خورد, مى فرماید:
((جاسوس من در مغرب با نامه اى مرا آگاه کرده است که مردمى از دیار شام به مکه گسیل شده اند و;))
در نوشته منور بالا مشخص است که آن بزرگوار براى حفظ حکومت خود و کارگزارانش افرادى را جهت کسب خبر در تمامى مناطق داشته است.
نقش زنان در جاسوسى و عملیات اطلاعاتى در زمان حضرت على(ع)
زنان زمان حضرت على(ع) همانند عصر پیامبر(ص) براى احیاى اسلام فداکارى زیادى انجام دادند. بعضى از آنان در زمان امامان معصوم(علیهم السلام) فرزندان و شوهران خود را روانه جنگ مى کردند. و خود در پشت جبهه هاى نبرد علیه دشمن به انجام کارهاى مربوط به رزمندگان مى پرداختند. شیعیان على(ع) نیز به تبعیت از فرمان حضرت رسول(ص) و گردن نهادن به امر ولایت در حمایت از حضرت على(ع) کمک شایانى را انجام دادند. ام سلمه, ام الفضل دختر حارث, همسر هیثم بن اسود العریان, اسمإ دختر حارث و مادر محمدبن ابى بکر و; کسانى بودند که در زمان بحران و سختى ها به کمک حضرت على(ع) شتافتند و از وقایع اتفاقیه گزارش نمودند. نمونه هایى را دراینجا مىآوریم:

1) زمانى که عده اى براى کشتن حضرت على(ع) متحد شده بودند و علیه حضرت(ع) هواى توطئه در سر داشتند, اسمإ دختر عمیس, مادر محمدبن ابى بکر, خادمه اش را به خدمت حضرت زهرا(س) فرستاد و به او چنین گفت:

((به خدمت حضرت فاطمه(س) برو و سلام مرا به او برسان و زمانى که به درب خانه او رسیدى آیه 20 سوره قصص را بخوان ((عده اى هستند که مى خواهند علیه تو توطئه کنند و تو را بکشند پس از خانه خارج شو که من تو را نصیحت کننده اى بیش نیستم.)) پس اگر حضرت زهرا(س) متوجه شد برگرد و گرنه دو باره آن را تکرار کن.

پس او حرکت کرده وارد خانه حضرت زهرا(س) گشته و آیه قرآن را براى حضرت زهرا(س) تلاوت کرد. وقتى که خواست از خانه حضرت زهرا(س) خارج شود دوباره همان آیه را تکرار نمود. حضرت على(ع) به خادمه اسمإ چنین فرمود:
((سلام مرا به بانوى خود برسان و به او چنین بگو, ((خداوند عز و جل میان آن ها و آنچه مى خواهند و قصد دارند مانع مى شود.ان شإالله.

2) ام سلمه که خدایش رحمت کند در نامه اش به حضرت على(ع) مى نویسد:
این نامه اى است به بنده خدا على امیرالمومنین(ع) از ام سلمه دختر ابى امیه, درود و رحمت خدا و برکاتش برتو باد.
اما بعد طلحه و زبیر همراه با عایشه و فرزندانش که فرزندان ناخلف و از رهروان ضلالت و گمراهى اند به همراه فرزند جزار عبدالله بن عامر به شهر بصره رفته اند. آن ها گمان مى کنند که عثمان بن عفان مظلومانه کشته شده است و مى خواهند به خون خواهى او برخیزند. خداوند شما را کفایت کند و تمام بدىها و زشتى ها را بر آنان احاطه گرداند. ان شإالله. به خدا قسم که اگر خداوند گرانقدر و گرامى, زنان را از خارج شدن از خانه هایشان منع نمى کرد, و اگر سفارش پیامبر خدا(ص) به هنگام وفاتش به من نمى بود, مطمئن باش که من همراه با تو به جنگ با آنان مىآمدم, لکن کسى را به سوى تو فرستادم که دوست داشتنى ترین افراد در نزد تو و رسول خدا(ص) است! یعنى فرزندم عمربن ابى سلمه, خدانگهدار(3)

3) ام الفضل دختر حارث نامه اى را به این مضمون به حضرت على(ع) نوشت:

به نام خداوند بخشنده مهربان, به بنده خدا امیرالمومنین على(ع) از ام الفضل دختر حارث. اما پس از حمد و ستایش پروردگار عالمیان و درود بر پیامبر آخرین او, بدان که طلحه, زبیر و عایشه از شهر مکه بیرون رفته و عازم بصره شده اند و مردم را یکى یکى براى جنگ با تو دعوت کرده اند و آن هایى که در دل شان بیمارى و مرض جاى گرفته است بى مهابا به آن ها پیوسته اند. دست خدا بالاترین دست ها است. خدانگهدار.
پس از نگارش نامه, آن را به مردى از اهل جهینه داد. او فردى عاقل و معروف و نامش ظفر بود. به وى گفت تا آن را به حضرت(ع) برساند, پس دستور داد به هر منزلى که رسیدى شترى را ذبح کن و براى خوراک خود از آن استفاده کن و هزینه آن با من است. همچنین صد دینار به وى داد تا خرج سفرش کند.
روش هاى انتقال اطلاعات در زمان حضرت على(ع)
1) انتقال اطلاعات به صورت شفاهى
روش هاى انتقال اطلاعات در زمان آن حضرت از طریق انتقال شفاهى و نامه نگارى و پیک و گزارش هاى رمزى بوده است.
در نبرد صفین آمده است: حضرت على(ع) گروهى را فرستاد تا عناصر و نیروهاى معاویه را بازداشت کنند, معاویه تا این خبر را شنید ضحاک بن قیس فهرى را با گروهى به سراغ آنان فرستاد تا آن ها را از بین ببرند, پس جاسوسان حضرت على(ع) برگشتند و اخبارى را که اتفاق افتاده بود براى ایشان به تفصیل گزارش دادند.
2) انتقال اطلاعات از طریق نامه نگارى
یکى از راههاى انتقال اطلاعات, روش نامه نگارى است که در زمان حضرت(ع) بسیار مرسوم بوده است ((;به همراه معاویه مردى بود حمیرى به نام حصین بن مالک که در دستگاه معاویه آمد و شد داشت; او به حضرت على(ع) از طریق نامه نگارى و مکاتبه کارهاى زشت و خلاف شئونات را گزارش مى داد)).
3) انتقال اطلاعات از طریق پیک و فرستاده
گاهى هم انتقال اطلاعات به وسیله پیک و پیغام رسان مورد اطمینان صورت مى گرفت. امیرالمومنین(ع) در سفارش خود به زیاد بن نضر و شریح بن هانى به هنگامى که آن ها را به عنوان فرماندهان تیم اطلاعاتى خود به صفین فرستاد, چنین فرمود:
((;اما خبرهایى از شما هر روز به وسیله پیکى که با شما فرستاده بودم به دست من مى رسد;))
4) بیان وانتقال اطلاعات به رمز

مانند آنچه در مورد پیغام رساندن خادمه اسمإ دختر عمیس مادر محمدبن ابى بکر که به خدمت حضرت زهرا(س) رسیده بود و با قرائت آیه قرآن مطلب خود را به رمز به سمع حضرت رساند.

آنچه از نظر گذشت تنها گوشه اى از زندگى سیاسى, اجتماعى و نظامى حضرت على(ع) در دوران کوتاه حکومت بوده است, آن هم گوشه اى از شگردهاى مربوط به جمعآورى اخبار از دشمن و حفظ اطلاعات. مقصود ما از بیان مطالب بالا ایجاد حساسیت در برادران و خواهران مسلمان, و رسیدن به مرحله اى از آگاهى و آمادگى براى توجه به آنچه در اطراف مى گذرد, بوده است.

1 در این نوشتار از کتاب هاى زندگانى امیرالمومنین نوشته دکتر سید جعفر شهیدى و میقات, ویژه نامه بسیج استفاده شده است.
2 تاریخ طبرى, ج 5 ص 141
3 کتاب الفتوح, ج 2 ص 282

رازداری و حفظ اسرار نظامی:
در هر جنگ اطلاع از موقعیت جغرافیایی ، وضعیت قرارگاهها، شمار نیروها و محل استقرار بسیار ارزشمند است.بنابراین وظیفه ی یک رزمنده در درجه اول حفظ اسرار نظامی نیروهای خودی و بدست آوردن اطلاعات از وضعیت نیروهای دشمن است. در بررسی جنگ های پیامبر اسلام (ص) با دشمنان به روشنی مشخص می شود که آن حضرت در سپاه خود افراد ورزیده ای به نام «عیون» داشتند که با تاکتیکهای خاص به درون سپاه دشمن می رفتند و از جنبه های گوناگون اطلاعات لازم را بدست آورده و به پیامبر(ص) گزارش می دادند. آن حضرت بر اساس آن اطلاعات، تشکر خود را هماهنگ می کردند. برای حفظ اسرار نظامی باید فکر کنید که دشمن از چه راههایی می تواند از شما اطلاعات کسب کند. ممکن است گروهی از افراد دشمن، با افراد کینه ظاهراً خودی هستند اما وابسته به دشمن اند میان شما نفوذ کنند. هدف این افراد جمع آوری اطلاعات برای دشمن است. به این افراد در اصطلاح «جاسوس» می گوئیم.
افراد جاسوس همه جا هستند. این افراد سعی می کنند خودشان را به شما نزدیک کنند تا از شما اطلاعات بدست آورند. پس اگر در جبهه های جنگ هستید، به افرادی که با شما تماس می گیرند فکر کنید و سعی کنید آنها را بشناسید . گفتیم ستون پنجم همه جا هست و چون کسی آنها را نمی شناسد، براحتی می توانند اخبار اطلاعات نظامی را جمع کرده و با روشهای مختلف برای دشمن بفرستند. مراقب باشید و به سادگی به دیگران اعتماد نکنید. مانند افراد ساده لوح نباشید که دشمن را کوچک می شمارند. افراد ساده لوح اسرار نظامی را برای همه فاش می کنند و دشمن که با هدف خاص با این افراد تماس می گیرد، اطلاعات مورد نظر خود را از آنها کسب می کند. در نتیجه عملیات نیروهای خودی «لو» می رود و ضربه های غیرقابل جبران به نیروهای خودی وارد می شود.
بنابراین:
دشمن را ضعیف تصور نکنید
پرحرفی همیشه بد است و در جنگ بدتر از همیشه . بعضی از افراد بی توجه به اطرافیان و بدون موقع شناسی هر حرفی را به زبان می آورند، برای این افراد زمان و مکان مناسب نیست. اما خطرناک ترین افراد در جنگ کسانی هستند که شخصیت ناسالم دارند. این افراد سعی دارند خود را بیش از آنچه هستند بزرگ جلوه دهند. آنها درکسب اطلاعات کنجکاور هستند زیرا می خواهند به همه بفهمانند که آدم مهمی هستند نو از خیلی چیزها، از جمله اسرار نظامی دست اول، خبردارند. آ» وقت است که شروع به بازگو کردن اسرار نظامی می کنند. جاسوس نیز از این فرصت استفاده می کنند و اطلاعات مورد نیاز خود را بدست می آورد.
در واقع منشأ بیشتر شکستها در هر عملیات، جاسوسی عوامل دشمن است
گفتیم جاسوس اولین وسیله دشمن در کسب اطلاعات است، آیا دشمن و … دیگری هم دارد؟ معمولاً دشمن گشتیهایی به خطوط نیروهای ما می فرستد، یکی از وظایف این گشتیها گرفتن اسیر است. سعی دشمن این است که از اسیران اسرار نظامی را بدست آورد. اگر شما در موقعیتی هستید که احساس می کنید به زودی اسیر می شوید باید هر چیزی را که اطلاعاتی به دشمن می دهد از بین ببرید. در جنگ هایی که طرفین یا یک طرف پای بند اصول انسانی نیستند، با شکنجه های روانی و جسمانی و وعده و وعید دادن سعی در کسب خبر می کنند. اینک به دوستانی از صدر اسلام در مورد اهمیت حفظ اسرار نظامی توجه کنید: در جنگ احزاب خبرهایی از جانب نیروهای سپاه اسلام به پیغمبر اکرم(ص) می رسید. از جمله این خبرها عهدشکنی یهودیان «بنی قرنطیه» بود که پیمان دفاعی خود را با مسلمانان زیر پا نهاده بودند و می خواستند همراه با سایر گروهها و احزاب مخالف پیامبر با مسلمین بجنگند.

این خبر پیامبر(ص) را بسیار نگران کرد ولی برای حفظ روحیه ی مسلمانا این خبر را مخفی نگهداشت و برای اطمینان از درستی خبر، تعدادی از یارانش را برای بررسی به سوی دیار بنی قرنطیه فرساد و به آنان سفارش کرد که این خبر را از سایرین پوشیده دارند. زیرا روحیه سپاه را متزلزل خواهد کرد. یکی از یاران رسول خدا نقل می کند که پیامبر فرمود : «بروید و بنگرید که آنچه برای ما از این قوم خبر آورده اند درست است یا نه ؟ اگر دوست بود آن طوری به من بگویید که فقط من بدانم، زیرا اگر مردم بفهمند و در بین آنها سستی ایجاد می شود. ولی اگر خبردروغ بود و میان ما و ایشان به عهدی که بسته ای وفا می شود، آن را بلند بگویید تا همه بشنوند» یاران رسول خدا چنان کردند و پس از کسب خبر قطعی پیمان شکنی بنی قرنطیه، واقعه را با پیامبر در میان گذاشتند توجه به این داستان، اهمیت حفظ اسرار نظامی را برای ما روشن می کند. در این واقعه رسول خدا

اولاً : به گفته های افراد عادی قانع نشدند و گروهی از افراد قابل اعتماد را برای کسب خبر به سوی بنی قرنطیه فرستادند.
ثانیاً : سفارش کردند که خبر را برای همگان فاش نکنید

ثالثاً : پس از آنکه اطمینان پیدا کردند که خبر درست است برای حفظ روحیه سربازان خبر دست را مخفی کردند
طبقه بندی اطلاعات : اسرار و اطلاعات نظامی فاش شده موجب خسارت و یا شکست می شود و برای دشمن اهمیت دارد. بنابراین باید برای حفظ اطلاعات نظامی اقداماتی کرد. اولین قدم در این زمینه طبقه بندی اطلاعات است. اطلاعاتی که بر اساس اهمیتی که دارند و تهدیدی که در اثر افشای آنها متوجه نیروهای خودی می شود. معمولاً به چهار دسته تقسیم می شوند:

– اطلاعات به کلی سری
سری
خیلی محرمانه
محرمانه
توجه داشته باشید که این تقسیم بندی اطلاعات به ترتیب اهمیت آنها صورت گرفته است. مثلاً برای دشمن اطلاعات سه نسبت به اطلاعات محرمانه اهمیت بیشتری دارد. گاهی تشخیص اینکه کدامیک از اطلاعات نظامی دارای اهمیت بیشتر است برای شما مشکل است. به همین دلیل طبقه بندی اطلاعات توسط افرادی که از موقعیت نیروهای خودی دشمن آگاه هستند صورت می گیرد. باید توجه داشت لزومی ندارد همه افراد به اطلاعات طبقه بندی شده دسترسی داشته باشند زیرا :
هر کس باید اطلاعاتی را در اختیار داشته باشد که به آن نیازمند است. برای دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده مسلماً محدودیتهایی وجود دارد به این محدودیتها در اصطلاح «حیطه بندی» می گویند. رعایت حیطه بندی احتمال افشای اطلاعات را کاهش دهد. زیرا تعداد خاصی را در اختیار دارند بسیار کم است. همچنین جاسوسان نیز امکان دسترسی به اطلاعات را نخواهند داشت.
حیطه بندی یکی از اصول مهم و مؤثر در حفظ اطلاعات است.
حال به بعضی از اصول حفاظتی توجه کنید و آنها را به یاد بسپارید.
– از بازگو کردن اطلاعات برای دیگران خودداری کنید
– از کنجکاوی به منظور کشف اطلاعاتی که در حیطه شما نیست خودداری کنید – اگر دوستان شما اسرار نظامی را برای سایرین بازگو می کنند، آنها را به رعایت اصول حفاظتی توصیه کنید.
– اگر دریافتید که اطلاعاتی بر خلاف اصول حیطه بندی فاش شده است به فرماندهان خود اطلاع دهید.
حفاظت اسناد:

برای حفظ اسرار نظامی و مقابله با فعالیت های جاسوسی دشمن باید از اسناد اطلاعاتی محافظت کنید.
سند اطلاعاتی بسیار است . از هر شیئی که به نحوی بازگو کننده اطلاعات طبقه بندی شده باشند.
این اسناد می تواند یک برگ گزارش عملیاتی یا حتی یک حلقه فیلم باشد. اما آنچه اینجا بیشترمورد نظر است، اسناد مکتوبی است که در بردارنده اسرار نظامی است و می تواند در مورد بهره برداری دشمن قرار گیرد. مثلاً یک نقشه عملیات اگر بدست دشمن نیفتد می تواند خسارت جبران ناپذیری بدنبال داشته باشد. همچنین یک قطعه کارت شناسایی می تواند مورد استفاده دشمن قرار گیرد.

 

این کارت شناسایی که در زمان جنگ بدست نیروهای رزمنده افتاده است، حاوی اطلاعاتی از موقعیت یک سرباز دشمن می باشد. این کارت می تواند اطلاعات زیادی در مورد فرد دشمن، یگانی که او در آنجا خدمت می کند و همچنین موقعیتی که نیروهای آن یگان در آن جا می باشند ارائه کند. پس یک رزمنده باید بکوشد تا کارت شناسایی خود را گم نکند.

اگر در مناطق جنگی کارت شناسایی از دشمن یا از نیروهای خودی پیدا کردیم باید به قسمتی به نام حفاظت اطلاعات مراجعه کرده و موضوع را با آنها در میان بگذاریم. در هر سازمان نظامی تشکیلاتی به نام «حفاظت اطلاعات» وجود دارد. در بعضی از موارد شما موظفید به مراجع حفاظتی مراجعه کرده و موضوع را با آنها در میان بگذارید. بعضی از این موارد عبارتند از :

– هنگامی که به افراد مشکوکی برخورد کردید که جهت کسب اسرار نظامی کنجکاوی می کنند.
– اگر کارت شناسایی خود را گم کردید

– اگر با عوامل دشمن مثل ستون پنجم برخورد کردید
– اگر با افرادی که شایعه پراکنی می کنند برخورد کردید
– در همه این موارد وظیفه ی شما این است که موضوع را به اطلاع مراجع حفاظتی برسانید. هدف از این کار جلوگیری از بروز خسارت به نیروهای خودی است.
پرسش
1 – تعیین اهمیت اطلاعات نظامی به عهده ی چه کسانی است؟
اهمیت وظیفه بندی اطلاعات نظامی توسط افرادی که از موقعیت نیروهای خودی و دشمن آگاه هستند صورت می گیرد.
2 – این اصل «اصطلاح» چه نامیده می شود؟ «هر کس باید فقط اطلاعاتی را در اختیار اشته باشد که به آن نیازمند است».
اصل طبقه بندی لازم به تذکر است که برای دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده مسلماً محدودیت هایی وجود دارد. به این محدودیت ها در اصطلاح حفاظتی «حیطه بندی» گفته می شود.
3 – چه هنگام به تشکیلات «حفاظت اطلاعات» مراجعه می کنید؟
در بعضی از موارد شما موظفید به مراجع حفاظتی مراجعه کرده و موضوع را با آنها در میان بگذارید . بعضی از این موارد عبارتند از :
الف.هنگامی که به افراد مشکوکی برخورد کردید که جهت کسب اسرار نظامی کنجکاوی می کنند.
ب – کارت شناسایی خود را گم کرده اید
ج – اگر با عوامل دشمن مثل ستون پنجم برخورد کردید
د) اگر با افرادی که شایعه پراکنی می کنند برخورد کردید
4 – رعایت اصل طبقه بندی چه نام دارد؟
رعایت اصل طبقه بندی احتمال افشای اطلاعات را کاهش می دهد. بدین صورت که از افشا شدن اسرار واطلاعات نظامی که موجب بروز خسارت با شکست می گردد و برای دشمن اهمیت دارد، جلوگیری می کند. زیرا تعداد افرادی که اطلاعات خاصی را در اختیار دارند بسیار کم است.

5 – «عیون» به چه کسانی گفته می شود؟
در بررسی جنگ های پیامبر اسلام با دشمنان به روشی مشخص می شود که حضرت در سپاه خود افراد ورزیده ای به نام «عیون» داشتند که با تاکتیهای خاص به درون سپاه دشمن می رفتند و از جنبه های گوناگون اطلاعات لازم را بدست آورده و به پیامبر گزارش می دادند. آن حضرت بر اساس آن اطلاعات لشکر خود را هماهنگ می کردند
جمع آوری و حفاظت اطلاعات یک بحث مهم بوده که از اول خلقت انسان همواره در زندگی
شخصی و اجتماعی انسان ها تاثیر گذار بوده است .به گونه ای که در بسیاری از موارد افراد

زیادی جان،مال و حتی موقعیت خود را به سبب رعایت نکردن مسائل حفاظتی و اطلاعاتی از
دست داده اند .و در بسیاری از موارد افرادی بوده اند که به سبب رعایت کردن نکات ایمنی و
امنیتی و حفاظتی توانسته اند خود را از افتادن در مهلکه نجات دهند.
با نگاهی عمیق و دقیق در آیات قران و سیره پیامبران الهی می توان نکات ارزشمندی در رابطه با
حفاظت اطلاعات را مشاهده نمود .

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله نوآوری و پوشش اسلامی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله نوآوری و پوشش اسلامی در pdf دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله نوآوری و پوشش اسلامی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله نوآوری و پوشش اسلامی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله نوآوری و پوشش اسلامی در pdf :

نوآوری و پوشش اسلامی

مقدمه
مقوله پوشش و لباس از جمله مسائلی است که همواره انسان در زندگی با آن در ارتباط بوده و بعنوان یک نیاز ضروری و جزء جدائی ناپذیر حیات خود، به آن نگریسته است. این تعلق و نیاز به پوشش و استتار بدن، در طول تاریخ بشری و در میان ملل و اقوام مختلف وجود داشته و امری کاملاً مشهود و بی نیاز از تعریف است. مسئله دیگر اینکه مقوله پوشش ولباس او ویژگیهای منحصر بفرد انسان است، لذا این امر در میان سایر موجودات و از جمله حیوانات وجود ندارد و حیوانات با استفاده از قابلیتهای فیزیکی اندام بدن خود از جمله پوست بدن، مو و پشم یا پر در پرندگان از خود در شرایط متنوع جوی و محیطی محافظت می کنند.

لباس در زندگی امروزه انسانها کارکردهای گسترده و متنوعی دارد. از جمله کارکردهای فردی این مقوله، پاسخگوئی به نیاز فطری خود استتاری است. براساس این نیاز، انسان در هر شرایطی حتی در محیطی که کسی نباشد، تمایل درونی به برخورداری از حداقل میزان پوشش دارد و از برهنگی می پرهیزد. همچنین تأمین امنیت فردی از جهت محافظت بدن از گرما و سرما و شرایط متنوع جوی (آفتاب شدید، باد و باران)، گزند حشرات موذی و جلوگیری از تحریک هوسبازان برای هرگونه اقدام احتمالی، عامل مهمی برای رعایت پوشش در محیط خارج از خانه

محسوب می شود.

پوشش و بهره گیری از لباس به نیاز طبیعی خودآرائی و زیبائی دوستی انسان نیز پاسخ می دهدتنوع الگوهای پوششی در میان افراد و نیز زیبائیها و جذابیتهای بکار رفته در لباسها مؤید این مسئله، می باشد. افراد با توجه به سلایق، انگیزه ها و فرهنگ حاکم بر محیط

، در انتخاب شکل، رنگ و جنس لباس مورد علاقه خود اعمال نظر می کنند و با جلوه گری از طریق آن به حس خودآرائی و زیبائی دوستی درونشان پاسخ می دهند. متأسفانه امروزه با زیاده روی در پرداختن به این امر، جنبه های منفی پوشش در قالب تجمل گرائی، مدپرستی و خودنم

ائی نمود بیشتری یافته است که می توان گفت علت اصلی آن غفلت از خودآرائی درونی و تهذیب نفس است. در سوره اعراف به این مهم اشاره شده است: «یا بنی آدم قد انزلنا الیکم لباسایواری سواتکم و ریشا و لباس التقوی ذلک خیر;» ای فرزندان آدم ما لباسی که ستر عورات شما کند و جامه های زیبا و نرم برای شما فرستادیم و بر شما باد به لباس تقوا که این تقوا که این نیکوترین جامه شماست

از سوی دیگر کارکردهای اجتماعی لباس را نمی توان نادیده گرفت. امروزه لباس هویت خاصی را به افراد و حتی جوامع بخشیده است الگوهای مختلف پوشش ضمن ایجاد شخصیت و منزلت فردی می توانند بیانگر سنتها، ارزشها و نوع فرهنگ حاکم بر جوامع باشند مهمتر از همه، لباس امروزه نماد فرهنگی جوامع و جزئی از پیکره آن محسوب می شود تا جائیکه با هنجارها و ارزشهای حاکم بر جوامع گره خورده و بعنوان یکی از ابزار مهم در جهت شناسائی فرهنگهای مختلف و حتی تحول در ساختار فرهنگی یک جامعه بکار گرفته می شود. از این رو بسیاری از قدرتهای استعماری، از این حربه برای نفوذ فرهنگی در ملتها و در نهایت سلطه همه جانبه بر آنها استفاده می کنند. واقعه کشف حجاب در دوران رضا خان پهلوی و تلاش اروپائیان برای ترویج فرهنگ ابتذال در ایران از طریق ارائه الگوهای ضداخلاقی پوشش غربی در پیش از انقلاب گواه بر این مدعاست.

پس از این توضیح باید گفت، تمام ادیان الهی بویژه دین مبین اسلام، به مسئله پوشش بعنوان یک نیاز طبیعی و ارزش، توجه خاصی نموده و ابعاد معنوی آن را نیز مطرح کرده اند که دیدگاه اسلام در این رابطه منحصر بفرد است. دین اسلام با توجه به امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات در همه احکام و تعالیم خود نیازهای مادی و معنوی و ویژگیهای متعالی او را در نظر گرفته است. بر این اساس احکام اسلام در پرهیز از اختلاط نامشروع میان زن و مرد و رعایت حدود شرعی در این رابطه مطابق با مصالحی است که در زندگی فردی و اجتماعی انسان وجود دارد و می تواند منجر به سعادت و تکامل مادی و معنوی او شود.

مسئله پوشش زنان در احکام و تعالیم دین اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است که در کنار مباجث و موضوعات مربوط به روابط میان زنان و مردان و مسائل شرعی آ

ن مطرح می شود. بطور کلی معیارهای مطلوب پوشش زن مسلمان در اسلام را می توان در کلمه «حجاب» خلاصه کرد. امروزه به زنی که در انجام وظایف شرعی خود کوتاهی کرده و پوشش اسلامی را رعایت نکند، بد حجاب یا بی حجاب گویند. کلمه حجاب، در لغت به معنای پرده افکندن و حائل قراردادن میان دو چیز است و امروزه به پوشش ظاهری زنان اطلاق می شود
البته در آیات و روایات به معنای نخست اشاره شده و کلمه حجاب در معنای دوم بکار نرفته است. در داستان حضرت سلیمان، غروب خورشید اینگونه توصیف می شود:« حتی توارث بالحجاب» یعنی تا آن وقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد همچنی

ن در سوره احزاب آمده است: « ; و اذا سالتموهن متاعا فسئلوهن من وراء الحجاب ;» اگر از آنها متاع و کالای مورد نیاز مطالبه کنید از پشت پرده از آنها بخواهید

البته لازم بذکر است علاوه بر معنای لغوی و اصطلاحی کلمه «حجاب» تعابیر مختلفی نسبت به آن ذکر شده است که به اختصار به برخی از آنها اشاره می کنیم:

الف – عفاف ذهن: نپروراندن ذهنیت گناه و معصیت در ذهن و پرهیز از فکر و خیالات باطل از توصیه های اسلام است. چرا که مقدمه و زمینه ساز سقوط انسان در ورطه گناه و ارتباط نامشروع، ذهنیت سازی آن است. همان طور که در احادیث آمده است، برخی افراد بدون آنکه مرتکب عمل زشت زنا شوند، در خود ذهنیت زنا را می پرورانند و در فضای روحی زنا بسر می برند.

ب- عفاف نگاه: از دستورات مؤکد اسلام رعایت نگاه و پرهیز از نظر کردن به نامحرم است. چرا که بیشترین تأثیر منفی را بر دل می گذارد. با توجه به اهمیت مسأله، خداوند در سوره نور می فرماید: «و قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون» به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند و دامان خود را حفظ کنند، این کار برای آنها پاکیزه تر است خداوند از آنچه انجام می دهند آگاه است. همچنین در حدیثی پیامبر فرمود: «النظره سهم مسموم من سهام ابلیس» نگاه به نامحرم همچون تیری است که شیطان به قلب انسان می زند

 

ج – عفاف گفتار: فقهای اسلامی تأکید د ارند که برای زن جایز نیست صدای خود را بگونه ای خوش آهنگ، نازک و ملایم جلوه دهد که موجب تحریک نامحرم شود. علاوه بر این در برخورد با نامجرم از بیان کلمات و الفاظ احساسی و تحریک کننده

بپرهیزد و در گفتار جدیت نشان دهد تا افراد ضعیف الایمان و بیماردلان سوءاستفاده نکنند. با توجه به اهمیت مسئله، قرآن کریم خطاب به همسران پیامبر فرمود: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا» با صدای نرم، بگونه هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع نکنند بلکه به خوبی و شایسته سخن بگوئید
د – عفاف در تعاملات رفتاری (در برخورد حسی): اسلام هر گونه ارتباط و برخورد حسی میان زن و مرد اجنبی را حرام کرده است. لذا مرد نمی تواند با هیچ عضوی از اعضاء خود با عضوی از اندام بدن زن نامحرم تماس حاصل نماید. از این رو مصافحه (دست دادن)، بوسیدن و لمس کردن اعضاء بدن زن نامحرم حرام است. امام صادق (ع) می‌فرماید: «ما من احد الا و یصیب خطا من الزنا، زنا العینین النظر و زنا الفم القبله و زنا الیدین اللمس» هیچکس نیست مگر اینکه دچار بهره ای از گناه زنا می شود. زنای چشمها نگاه به نامحرم است و زنای دهان بوسیدن نامشروع و زنای دستها تماس دستها با بدن نامحرم است

هـ‌- عفاف در رفتار و معاشرت: زن مسلمان علاوه بر پوشش ظاهری باید در نوع حرکات، برخوردها و حتی راه رفتن نیز زمینه سوءاستفاده افراد اجنبی و هوسباز را از میان ببرد. برخوردهای سنگین توأم با متانت، شرم و حیا، تواضع و وقار، کم گوئی و پرهیز از گشاده روئی مفرط، برخوردهای جلف، معاشرت دوستانه و اختلاط با مرد بیگانه بر یک زن مسلمان لازم است. در سوره نور آمده است: «و لا یضربن أرجلهن لیعلم ما یخضعن من زینتهن»‌نباید زنان هنگام راه رفتن پای خود را بر زمین بکوبند تا زینت پنهانشان دانسته شود

 

و – عفاف در زینت: زن مسلمان باید علاوه بر پوشش اعضاء و اندام خود، هر نوع زیور و زینت را از معرض دید نامحرمان پنهان سازد و از هرگونه آرایش

و خودنمائی در بابر افراد بیگانه و اجنبی بپرهیزد تا زمینه جلب توجه و تحریک آنان فراهم نشود. با توجه به اهمیت مسئله در سوره نور خداوند می فرماید: «و قل للمؤمنات یغضفن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها;» (ای رسول ما) زنان مؤمنه را بگو تا چشمها و فروج و اندامشان را محفوظ دارند و زینت و آرایش خود را جز آنچه قهراً ظاهر می‌شود، در برابر بیگانه آشکار نسازند

ی – عفاف در پوشش: حکم وجوب حجاب زن در برابر نامحرم یکی از احکام مسلم اسلام است که در باره آن تردیدی نیست . در قرآن کریم روایات و احکام فقهی به این مسئله و کیفیت آن اشاره شده است. لذا علاوه بر تعابیر ذکر شده در مقوله حجاب، زن مسلمان مهم تر از همه باید حدود شرعی را در پوشش ظاهری خود رعایت کند واندام بدن را از معرض دید دیگران پنهان سازد.

بطور کلی تمامی مباحث مطرح شده در باب حجاب و پوشش اسلامی زنان به دو محور اساسی باز می گردد: نخست رعیات حد پوشش به معنای حفظ عورت ودیگری پرهزی از خودآرائی نامشروع است.

اسلام از زنان خواسه است که حدود پوشش اسلامی را به منظور حفظ عورت خود رعایت کنند با توجه به روایات و تفاسیر آیات قرآن کریم، عورت زن، تمامی اعضاء بدن او بجز قرص صورت و دو کف دست می باشد و لذا الگوی پوششی مورداستفاده زنان باید بگونه ای باشد که بتواند این حدود را تأمین کند. در سوره نور آمده است: «و قل للمومنات یعضفن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها;»‌به زنان مؤمنه بگو چشمهای خود را فروبندند و عورتهای خود را پوشیده نگاه دارند و زینتهای خود را جز آن مقداری که ظاهر است آشکار ننمایند.

در تفسیر استثناء آیه «الا ما ظهر منها» یعنی آن مقداری که زنان در پوشش خود می توانند آشکارنمایند، به احادیث متعددی استناد شده است. از آن جمله در حدیثی پیامبر در برخورد با اسماء دختر ابوبکر می فرماید: «یا اسماء! ان المراه اذا بلغت الحیض لم تصلح ان یری منها الا هذا وهذا و أشار الی کفه و وجهه» ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر این و این و اشاره فرمود به چهره و قسمت مچ به پایین دستش

علاوه بر این، پوشش زنان ضمن تأمین حدود پوشش اسلامی ، باید بتواند برجستگیهای اندام بدن را نیز بپوشاند و بعبارتی گشاد باشد و از سوی دیگر بدن نما نباشد یعنی پارچه آن از زیر اندام بدن را نمایان نسازد.

در مسئله دوم ضمن تأکید بر آراستگی و خودآرائی مشروع زنان در برابر محارم به ویژه همسر، اسلام از آنان خواسته است تا از خودآرائی نامشروع در برابر نامحرمان و در محیط اجتماع بپرهیزند وزیور وزینت خود را جز در برابر محارم آشکار نکنند واز هر عاملی که موجب تحریک و جلب توجه نامحرمان شود دوری کنند. مظاهر خودآرائی زنان عبار

تند از:

الف – زیور آلات زنانه اعم از گردنبند (سینه گردن) ، گوشواره، خلخال، بازوبند، دست برنجی، تاج و ; «;. و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها;» زینتهای خود را (از جمله زیورآلات) جو آن مقداری که آشکار است ظاهر ننمایند
ب – آرایش نمودن، سر، صورت، دستها و پاها و; اعم از سرمه زدن، رنگ مو، آرایش صورت، خضاب کردن دست، ابرو گرفتن، لک زدن ناخنها و ;

«; و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی ;»‌و هرگز م

انند دوره جاهلیت نخستین آرایش و خودآرائی نکنید

ج – استعمال عطر: پیامبر فرمود: «اذا تطیب المراه لغیر زوجها فانما هو نار» زنی که خود را برای دیگران خوشبو کند، او خود آتش است و ننگ محسوب میشود

د – پوشیدن لباسهای فاخر، زننده و زینتی که باعث جلب توجه شود: پیامبر فرمود: «ویل للمراه من الاحمر ین الذهب و المعصفه» وای بر زنان از دو سرخی طلا و جامه زیبا (که هر دو زینت بوده و موجب فتنه هستند)

امام راحل (ره) در توضیح المسائل می فرماید: «نگاه کردن به صورت و دستهای زن نامحرمی که صورت ودستهایش را بزک کرده و زینت نموده اگرچه از روی لذت نباشد و ترس افتادن به گناه نیز نباشد، ‌حرام است”

علاوه بر معیارها و احکام مطرح شده در حدود پوشش اسلامی، برخی از مصادیق پوشش زنان در قالب آیات و روایات بیان شده است که از آن جمله می توان به «جلباب» ، «خمار» و «سراویل» اشاره کرد. در سوره نور از زنان خواسته شده است که از پوشش «خمار» بدرستی استفاده کنند : «و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن;»‌روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشیده شود). معنای خُمر در این آیه «روسری» است

همچنین در سوره احزاب شکل دیگری از پوشش به زنان معرفی می شود: «یدنین علیهن من جلا بیهن;» یعنی جلبابهای خود را بر خویش افکنند. «جلباب» در این آیه بنابر تفاسیر، نوعی مقنعه است که از روسری بزرگتر و از چادر کوچکتر می باشد و سر وسینه زن را با پوشش وسیع خود می پوشاند.

درباره استفاده از شلوار نیز پیامبر فرمود: «اللهم اغفر للسرولات» یعنی خدا رحمت کند زنانی را که شلوار می پوشند

همچنین در حدیث دیگری فرمودند: «أیها الناس! إتخذوا السراویلات فإنما من أسترتیابکم، حصنوا إذا خرجتم» ای مردم! شلوارها را برای پوشش برگیرید زیرا آنها پوشاننده ترین لباسها است و بوسیله آن حجاب زنان خود را هنگام خروج از خانه حفظ کنید.

معافیت های پوششی در زنان
علاوه بر احکام حدود پوشش زنان مسلمان در برابر افراد

نامحرم، احکام دیگری نیز وجود دارد که نوعی معافیت را در حدود پوشش بیان می کند. بخشی از معافیتها در پوشش مربوطه به گروه خاصی از بانوان است. از آن جمله پوشش زنان سالمند و نیز کنیزان.

در حدیثی از امام رضا (ع) آمده است: «سألته عن الرج

ل یحل له ان یتطر إلی شعر اخت امرأته؟ فقال لا الا أن تکون من القواعد. قلت له: أخت امرأته و الغریبه سواء؟ قال: نعم، قلت: فما لی من النظر الیه منها؟ فقال: شعرها و زراعها» از امام سؤال شد: آیا جایز است به موی خواهر زن نگاه کرد؟ فرمود: نه مگر اینکه از قواعد باشد. سؤال شد: آیا خواهر زن و زن غریبه فرقی ندارد و مثل هم می باشند؟ فرمود: بله، سؤال شد: نگاه به چه عضوی از قواعد جایز است؟ فرمودند: موی سر و ساعدوی

در باره پوشش کنیزان در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: «علی الصبی اذا احتلم الصیام و علی الجاریه اذا حاضت الصیام و الخمار الا ان تکون مملوکه فانه لیس علیها خمار الا أن تحب أن تختم و علیها الصیام» پسر وقتی محتلم می شود روزه بر او واجب است و دختر هنگامی که عادت می شود روزه و روسری بر او واجب است اما بر کنیز روسری واجب نیست مگر اینکه خودش تمایل به پوشاندن سر داشته باشد، لکن روزه بر او واجب است.

اما بخش دیگر معافیتها، مربوط به حدود پوشش عموم زنان در برابر دیگر افراد است که به مصادیق آن با استناد به آیات و روایات اشاره می کنیم:

حدود پوشش در برابر محارم سببی و نسبی (اعم از شوهر، پدرشوهر، پسر همسر، پدر و بالاتر، پسر شامل نوه پسری یا دختری و پائین تر، برادر پسر برادر و پسر خواهر.)

خداوند در این باره می فرماید: «; و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهم او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناؤ بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکته ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربه نت الرجال او الطفل الذین لم یظهر علی عورات النساء ;» زنان باید زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا بردارنشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان همکیششان یا طفیلیان و افراد تابعی که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان ناتوانند

طبق آنچه که در ادامه آیه بیان شده است، پوشش زنان در برابر چهار گروه از افراد که در حکم محارم هستند نیز از معافیتهائی برخوردار است که عبارتند از: زنان هم کیش و مسلمان، اطفال غیرممیز یا نابالغ، تابعین، یعنی افرادی که یا دیوانه و ابله بوده و نیاز به ولی داشته باشند و از امور جنسی چیزی نفهمند. یا پیرمردانی که به حدی از پیری رسیده اند که نیاز به ولی و سرپرست داشته و دیگر از تمایل و توان جنسی برخوردار نباشند و گروه آخر، مملوکان و بردگان که پوشش زن مسلمان در برابر آنها ساده تر و آسانتر از دیگر افراد است.

لازم بذکر است زنان غیر از این گروه افراد که نامبرده شد، در برابر غیرمحارم شامل مردان اجنبی و نامحرم، مردان غیراجنبی و نامحرم و زنان غیرمسلمان باید پوشش کامل خود را رعایت کند.

«حدود پوشش در برابر زنان غیرمسلمان»: درباره لزوم رعایت پوشش زنان مسلمان در برابر زنان غیرمسلمان به بیان یک حدیث مستند اکتفا می کنیم: از ا

مام صادق نقل شده است که آن حضرت فرمود: «لاینبغی للمرأه ان تنکشعه بین یدی الیهودیه و النصرانیه فانهن یصفن ذلک لازواجهن» زن مسلمان نباید مقابل زن یهودی و نصرانی خود را برهنه کند زیرا آنان صفات زنان مسلمان را نزد شوهرانشان بیان می کنند

در باب معافیتهای پوشش باید افزود، میزان معافیتها بشکلی، محدود و معین شده است و لذا زن مسلمان جز در برابر شوهر خود، حق برهنه شدن در برابر دیگر افراد را ندارد و تنها در آشکار نمودن سر و سینه، دست و ساعد و نیز بخشی از پاها اختیار دارد.

پوشش و مسأله خواستگاری

پوشش در برابر خواستگار نیز از معافیتهائی برخوردار است که البته این معافیتها مشروط است. اما راحل(ره) در این باره می فرماید: «کسی که می‌خواهد با دختر یا زنی ازدواج کند، نگاه به چهره، مو و مواضع زینت او بلکه سایر قسمتهای بدن او غیر از عورتین تا حدی که او را بشناسد جایز است، مشروط به اینکه:

الف – احتمال بدهد که نگاه او موجب شناخت بیشتر خواهد شد.

ب – احتمال توافق برای ازدواج باشد.

ج – ازدواج فعلی او جایز باشد

پس از بیان مباحث و معیارهای اصلی پوشش اسلامی زنان، به مواردی نیز اشاره می کنیم که استفاده از آنها در احکام و تعالیم دینی مذموم بوده و نهی شده اند.

یکی از این موراد، استفاده از لباس شهرت است. پوشیدن لباسی که در شأن کسی نباشد و موجب شهرت کاذب و انگشت نما شدن او شود و استفاده از آن از نظر رنگ، شکل، جنس یا نحوه دوخت خارج از عرف جامعه باشد، لباس شهرت تلقی می شود.

امام صادق در این باره می فرماید: « ان الله یبغض شهره اللباس» خداوند دشمن کسی است که به واسطه لباس انگشت نما شود

لباس شهرت بر سه قسم است:

الف – لباس کمیاب، منحصر بفرد و غیرمتعارفی که با الگوهای رایج جامعه سازگاری ندارد.
ب – لباسی که استفاده از آن در میان کفار، مشرکان و دشمنان اسلام رایج است. حضرت علی (ع) در این باره می فرماید: «لاتزال هذه الامه بخیر مالم یلبسوا لباس العجم و یطعموا اطعمه العجم فاذا فعلوا ذلک ضربهم الله بالذل» حال این امت همیشه نیکو خواهد بود تا زمانی که لباس بیگانگان را نپوشند و غذاهای آنان را نخورند و آن زمان که لباس و غذ

ای بیگانگان را مصرف نمودند خداوند آنها را ذلیل خواهد کرد

ج – همانند سازی زن و مرد به یکدیگر در لباس: پیامبر فرمود: «لعن الله الرجل یلبس لبسه المرأه و المرأه تلبس لبس الرجل» خدا لعنت کند مردی را که لباس زن بپوشد و زنی که لباس مرد را بپوشد

از دیگر مواردی که در اسلام نسبت به آن نهی شده است، پوشیدن لباس تفاخر می باشد. لباس تفاخر، لباس مجلل، گرانقیمت و غیرمتعارفی است که بر

ای فخرفروشی و تکبرورزی در میان مردم پوشیده می شود. این نوع لباس تقویت کننده صفت خودکامگی در انسان است که حاکمان و سلاطین جور و نیز ثروتمندان دنیا پرست از آن بهره می‌گرفته اند. پیامبر فرمود: « من لبس ثوباً فاختال فیه حسف الله به من سفیر جهنم» کسی که لباس بپوشد و در آن لباس تکبر ورزد، خداوند او را به گوشه ای از جهنم فرو برد

استفاده از لباسهای مصور و نقش دار نیز در احادیث نهی شده است چرا که موجب کم شخصیتی فرد می‌شود.

توازن بین پوشش اسلامی و شخصیت زن مسلمان
بطور کلی توصیه های اسلام در خصوص پوشش زنان مسلمان از ویژگیها و امتیازات خاصی برخوردار است که تأمین کننده شخصیت و منزلت وجودی زن می‌باشد. بخشی از این توصیه‌ها و احکام مربوط به رعایت حدود پوشش اسلامی که پوشش تمام اندام بدن زن به غیر از صورت و کفین دست را در بر می گیرد و نیز پرهیز از خودآرائی و جلوه گیری نامشروع بویژه در برابر نامحرمان، می‌باشد. علاوه بر این، تعالیم اسلامی توصیه به استفاده از جلباب و خمار برای پوشش سرو سینه، شلوار برای پوشش پاها و لباسهای گشاد و تمام قد برای پوشش اندام بدن می‌کنند. بکارگیری رنگهای روشن و در عین حال سنگین و غیرزننده که موجب جلب توجه نشود، پارچه‌هائی با جنس طبیعی از جمله پنبه و کتان تهیه شده باشند، پارچه‌های نرم و لطیف و در عین حال غیرنازک که بدن نما نباشند از دیگر توصیه‌های اسلام در خصوص پوشش زنان است. البته باید گفت که بکارگیری شکل و مدل، رنگ و جنس لباسها در شرایط متنوع محیطی و در میان اقوام و قبائل مختلف با هم متفاوت است لذا یک تعریف جامع و مشخصی را برای الگوی پوشش تمامی زنان مسلمان نمی توان ارائه کرد. لیکن به لحاظ اهمیت و حساسیت این مسئله، اسلام قواعد کلی را برای تبیین الگوی مناسب پوشش زنان ارائه نموده است که این الگوها تأثیر عمیق و گسترده ای را بر فرهنگ پوشش بانوان ایرانی داشته است.

در بخش دوم مبحث به مسائلی همچون رابطه فرهنگ و لباس، رابطه لباس غربی با فرهنگ غربی، لباس و سرمایه داری، پدیده مد در لباس، عوامل مؤثر بر الگوی پوشش و شرایط فعلی بازار مصرف و الگوهای رایج پوشش زنان می پردازیم.

نوع لباس، نمادی از فرهنگ جامعه
لباس فراتر از یک نیاز طبیعی در زندگی انسان، امروزه بعنوان نمادی از فرهنگ جامعه محسوب می شود. که این نماد و شاخص فرهنگی در قالب خرده فرهنگها و سنتهای قومی و قبیله ای بیشتر تجلی می کند به گونه ای که برای بازشناسی و تمایز فرهن

گهای مختلف از یکدیگر می توان از الگوی پوشش آنان بهره گرفت. در گذشته و در میان قبائل، نوع لباس افراد، نشانگر تعلق آنها به قوم یا قبیله خاصی بوده است. لباس علاوه بر کارکردهای فردی، پیامدهای اجتماعی گسترده و عمیقی نیز به همراه دارد. لباس در میان افراد جامعه نوعی منزلت و شخصیت اجتماعی را بوجود می آورد و در ابعاد منفی ایجاد تفاخر و چشم هم چشمی می کند.

همچنین این مقوله یک ابزار مهم در جهت نفوذ فرهنگی در جوام

ع محسوب می شود که قدرتهای سلطه طلب و استعمارگر از این اهرم بنحو گسترده ای برای نفوذ فرهنگی در جوامع و گسترش ابتذال و بی بندوباری استفاده می کنند. تاریخ چهل ساله گذسته ایران بویژه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی گواه بر این مدعا است. بکارگیری گسترده ژورنالهای خارجی که الگوهای پوشش غربی را ترویج می کنند در طراجی و تولید لباسهای زنانه نیز در همین راستا صورت می گیرد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله حادثه نیروگاه هستهای چرنوبیل در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله حادثه نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در pdf دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله حادثه نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله حادثه نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله حادثه نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در pdf :

حادثه نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل
مروری برحادثه نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل
دو اشتباه واقعه مهلک چرنوبیل را رقم زد اولین اشتباه زمانی بود که کنترل کننده رآکتور به اشتباه و بر اثر عدم تنظیم کردن میله‌های جذب نوترون نیروی راکتور را تا یک درصد کاهش داد و رآکتور بیش از پیش افت قدرت پیدا کرد. در اینجا بود که پرسنل دومین اشتباه خود را انجام دادند و تقریبا تمامی میله‌های کنترل را از داخل رآکتور بیرون کشیدند. این همانند زمانی است که اتومبیلی را در آن واحد هم گاز داد و هم ترمز گرفت. در این زمان و با وجود نبود میله‌های کنترل کننده قدرت در داخل منطقه فعال نیروی رآکتور به 7درصد افزایش پیدا نمود.

کد خبر: 160865
تاریخ انتشار: 05 اردیبهشت 1390 – 11:52 – 25 April 2011
چرنوبیل شهری در اوکراین است که در استان کیف پایتخت اکراین و در نزدیکی مرز بلاروس قرار دارد. این شهر به علت حادثه چرنوبیل که در نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل که در 14.5 کیلومتری این شهر قرار داشت رخ داد خالی از سکنه شد. این حادثه در 26 اپریل 1986 میلادی (دقیقا 25 سال پیش در چنین روزی) در رآکتور شماره 4 نیروگاه چرنوبیل اوکراین که از نوع رآکتورهای RBMK بود رخ داد. از حادثه اتمی چرنوبیل بعنوان بدترین حادثه اتمی غیرنظامی تاریخ جهان نام برده شده است. در زیر مختصری از جزئیات رخ داده در این فاجعه بزرگ را به همراه تصاویر مربوطه خواهید دید.

 

تصویری از نیروگاه اتمی چرنوبیل در شهر چرنوبیل

استفاده از انرژی هسته‌ای برای مصارف صلح آمیز، در کنار منافع و مزایای بسیاری که برای کشور‌ها به ارمغان می‌آورد، خطرات و چالش‌های بهداشتی و زیست محیطی متعددی را نیز ممکن است با خود در پی داشته باشد، به خصوص زمانی که به کارگیری انرژی هسته‌ای از قالب کنترل شده خارج شود و اصول ایمنی و حفاظتی مربوطه رعایت نشود. هر گونه کوتاهی و اهمال کاری در این خصوص، عوارض جبران ناپذیری برای سلامت انسان و محیط زیست به همراه خواهد داشت. یک انفجار هسته‌ای ناخواسته یا تعمدی، نشت مواد رادیواکتیو از رآکتور‌های آسیب دیده یا فرسوده نیروگاه‌ها یا مراکز فناوری هسته ای، بروز آلودگی رادیواکتیو در حین حمل، جابه جایی و ذخیره سازی سوخت و زباله اتمی و آلوده شدن محیط و افراد درگیر عواقب فاجعه باری خواهند داشت. تشعشعات ساطع شده از هسته اتم‌های رادیواکتیو یا انفجار کنترل نشده ناشی از هم جوشی (fusion) یا شکافت (fission) هسته ای، خطرهایی برای انسان و محیط زیست به دنبال دارد که به خطرات هسته‌ای (nuclear hazards) معروف است.

و اما چگونگی حادثه چرنوبیل

بیشتر ما درباره حادثه چرنوبیل چیزهایی شنیده ایم؛ 26 اپریل 1986 ساعت 1:24 صبح،‌ شعله‌ای رنگین کمانی به اوج 1000 متری آسمان اوکراین زبانه کشید. راکتور چهارم نیروگاه اتمی چرنوبیل منفجر شده بود. نشان از این واقعه بود که نبرد چرنوبیل آغاز شده بود. 8 ماه، 800 هزار سرباز جوان، معدنکاران و حتی شهروندان عادی از گوشه و کنار اتحاد جماهیر شوروی تلاش

می‌کردند تشعشعات را کنترل کنند، مقبره‌ای سنگی دورتادور راکتور ویران شده بسازند و مهم تر از همه اینکه دنیا را از انفجاری دیگر نجات دهند. انفجار اتمی ثانویه، ناشی از واکنش‌های زنجیره‌ای مهیب، ‌10 برابر قوی تر از هیروشیما، هر لحظه تهدید می‌کرد که نه تنها کل اوکراین بلکه نیمی از اروپا را از چهره زمین محو کند! رقابتی علیه زمان که اولین شرکت کنندگان نبرد چرنوبیل هرگز فراموش نخواهند کرد. اروپا در آستانه فاجعه بود. این حادثه با هزینه‌ای بالغ بر 200 میلیارد دلار پرخرج ترین حادثه تاریخ به شمار می‌رود.

 

چگونگی بروز حادثه

در 25 و 26 آوریل 1986 متصدیان راکتور برای انجام آزمایشی سیستم ایمنی راکتور را غیر فعال کردند (کندکننده‌های نوترون را از آن خارج کردند). نتیجه آن راکتوری بدون کندکننده مناسب و از کنترل خارج شدن آن بود. بدون توانایی در کنترل رآکتور، دمای آن به حدی رسید که بیشتر از حرارت خروجی طرح ریزی شده بود. حادثه زمانی آغاز شد که در 10:11 شب 25 آوریل 1986نیروگاه چرنوبیل دستور کاهش میزان قدرت رآکتور برای تست را دریافت نمود و نیروگاه شروع به کاهش قدرت رآکتور شماره چهار تا 30 درصد نمود. دو اشتباه واقعه مهلک چرنوبیل را رقم زد اولین اشتباه زمانی بود که کنترل کننده رآکتور به اشتباه و بر اثر عدم تنظیم کردن میله‌های جذب نوترون نیروی راکتور را تا یک درصد کاهش داد و رآکتور بیش از پیش افت قدرت پیدا کرد. در اینجا بود که پرسنل دومین اشتباه خود را انجام دادند و تقریبا تمامی میله‌های کنترل را از داخل رآکتور بیرون کشیدند. این همانند زمانی است که اتومبیلی را در آن واحد هم گاز داد و هم ترمز گرفت. در این زمان و با وجود نبود میله‌های کنترل کننده قدرت در داخل منطقه فعال نیروی رآکتور به 7درصد افزایش پیدا نمود.

در 1:24 صبح یک انفجار اولیه پوشش 1000 تنی بالای رآکتور را بلند و راه را برای خروج مقدار زیادی بخار آب داغ هموار کرد و این مقدمه‌ای بود بر انفجار دوم ناشی از هیدروژن، که ممکن است حاصل ترکیب بخار آب لوله‌های پاره شده و زیرکونیوم و یا حتی گرافیت هسته رآکتور بوده باشد. انفجار دوم سقف رآکتور را پاره کرد و 25درصد از تأسیسات هسته رآکتور را از بین برد. گرافیت (کندکننده) سوزان و مواد داغ هسته که در اثر انفجار بیرون ریخته بود، باعث ایجاد حدود 30 آتش سوزی جدید شد، و این شامل سقف قیر اندود و قابل اشتعال واحد 3نیز می‌شد که مجاور واحد4 واقع شده بود.

عواقب حادثه چرنوبیل
تعداد زیادی از کارکنان تأسیسات در عرض چند ساعت نشانه‌های دریافت تشعشع رادیو اکتیو را نشان دادند. عده زیادی کارمند و آتش نشان که بدون محافظ مشغول به کار بودند، بیشتر بخاطر شروع آتش سوزی در سقف واحد 3 بود که پیش بینی‌های ایمنی را نادیده گرفتند. عده افرادی که در بیمارستانها بستری شدند، تا ساعت6 صبح به 108 و تا پایان روز اول به 132نفر رسید. پس از انفجار ابتدا محیط اطراف تاسیسات به امواج رادیواکتیو آلوده گشت و بعد به تدریج ابرهای آلوده به نواحی دورتر سرکشیدند و بارش باران سبب شد که بخش‌های وسیعی از اروپا به مواد رادیواکتیو آلوده شود. در اثر انفجار در راکتور بلوک چهار تاسیسات اتمی چرنوبیل، مواد رادیواکتیو برای ساختن حدود 100 بمب اتمی آزاد شدند. اگرچه در آن سال مقامات اتحاد جماهیر شوروی سابق در آن زمان، پخش هر گونه خبری را در مورد این فاجعه به شدت ممنوع ساختند اما در مقایسه جوامع بشری، فاجعه چرنوبیل دهشتناک ترین فاجعه تکنوژنیک انسانی در تمام تاریخ به شمار می‌آید.

نتایج فاجعه در نیروگاه چرنوبیل از تاریخ 27 آوریل 1986 تحت ریاست کمیسیون دولتی شوروی آغاز شد. این عملیات از نیمه دوم روز 30 آوریل شروع شد و تا سال1991ادامه یافت. در اولین گام یک منطقه انزوا در محدوده 30 کیلومتری اطراف نیروگاه چرنوبیل تعیین شد. از 27 آوریل سال 1986 حکومت اوکراین ساکنین شهرهای پریپیتت و چرنوبیل، و روستاهای داخل منطقه 30 کیلومتری (حدود 100 هزار نفر) را به خارج این محدوده انتقال داد. پنهان کردن اطلاعات مربوط به فاجعه چرنوبیل باعث

شکل گیری و گسترش شایعات باور نکردنی پیرامون نتایج فاجعه شد. ریاست شوروی از پذیرش همکاری بین المللی برای انجام عملیات امحاء نتایج فاجعه هسته‌ای امتناع کرد. تنها در سال 1989 بود که حکومت شوروی از آژانس انرژی اتمی به منظور ارزیابی کارشناسی عملیات امحاء، درخواست کمک کرد. فاجعه چرنوبیل وضعیت تشعشع در محدوده‌های بسیاری از کشورهای اروپایی را به شدت تغییر داد که در ماه می‌سال1986 در تمامی کشورهای نیمکره جنوبی، در اقیانوسهای آرام، اتلانتیک و منجمد شمالی ملاحظه می‌شدند.

 

هیچ کس دقیقا نمی‌داند بر اثر این انفجار، از 180 تن سوخت هسته‌ای موجود چه میزان آن وارد اتمسفر شد. با وجود گذشت 25 سال از این فاجعه حدود 9 میلیون نفر در نواحی آلوده به رادیواکتیو چرنوبیل سکونت دارند و پیش بینی کارشناسان انگلیسی گویای این مسئله تلخ است که حدود 66 هزار نفر دیگر به علت ابتلا به سرطان که انفجار نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل باعث آن شده است در سالهای آینده جان خود را از دست خواهند داد که این میزان 15 برابر پیش بینی‌های سازمان ملل است.

15 پرسش و پاسخ در مورد فاجعه چرنوبیل

1 چه عاملی باعث حادثه چرنوبیل شد؟

26 آوریل 1986، قسمت چهار راکتور RBMK در نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در اوکراین در جریان یک آزمایش از کنترل خارج شد و انفجار عظیمی را در ساختمان راکتور ایجاد کرد. قسمتی از ساختمان تخریب شد و مقدار زیادی پرتو در آن ناحیه آزاد شود ضرایب ایمنی دیگر به کار نمی‌آمدند، سوخت اورانیوم موجود در راکتور بیش از حد گرم شد و به صورت مذاب در موانع حفاظتی جریان پیدا کرد. راکتورهای RBMK در آن زمان، از سیستمی که الان به آن نگهدارنده می‌گویند برخوردار نبودند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله بصیرت در مدیریت آموزشی آموزشی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله بصیرت در مدیریت آموزشی آموزشی در pdf دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله بصیرت در مدیریت آموزشی آموزشی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله بصیرت در مدیریت آموزشی آموزشی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله بصیرت در مدیریت آموزشی آموزشی در pdf :

بصیرت در مدیریت آموزشی آموزشی

1- بصیرت قانونی : مدیران آموزشی ، دانش آموزان ، معلمان و کارکنان باید قوانین و مقررات را خوب بدانند .
2- بصیرت مهارتی : مهارت هایی که به اندازه ی کافی تمرین نشده اند به زودی فراموش می شوند و در نتیجه منجر به تخصص‌زدایی می گردند . بنابراین باید در برنامه ی درسی مهارت هایی آموخته شود که عمیقاً دانش آموز با تفکر انتقادی ، حل مسأله ، قدرت تصمیم گیری ، چگونگی

ارتباط مؤثرمهارتهای بین فردی ، شیوه ی خود مدیریتی ، همدردی با دیگران ، چگونگی مقابله با مسائل عاطفی و انواع استرس و چگونگی برنامه ریزی شغلی آشنا و نهادینه گردد

3- بصیرت پژوهش : آموزش در بستر پژوهش بسیار مفید است . پژوهش به طور جدی در مدرسه شروع شود و تا زمانی که دانش آموز به دانشگاه می رود یا وارد بازار کار می شود باید حلاوت آن را بچشد . در این فرایند برای دانش آموزان فرصتی فراهم شود تا به کمک معلمان با فرایند پژوهش آشنا شوند.4- بصیرت تکنولوژی : لازم است فاصله ی بین کلاس درس و دنیای واقعی کم شود . مانند آشنا کردن دانش آموزان با کامپیوترو اینترنت و;
5- بصیرت تشکیل سمینارها جهت آگاهی فردی : با منابع و سرچشمه های علمی ،کتابخانه ، مراکز یاددهی و یادگیری و مشاوره و غیره آشنا شوند.
6- بصیرت یادگیری در دنیای واقعی زندگی : تلاش شود بین مفاهیم تدریس و دنیای وا

قعی یک پل زده شود و این باید بخشی از برنامه ی درسی باشد .7- بصیرت در امر کیفیت تدریس : تشویق مهارت‌های کار گروهی ، تشخیص حل مسأله ، ایجاد مهارت‌های خلاقیتی ، انتقادی ، خود آغازگری ، خود قضاوتی و خود رهبری در امر تدریس .8- بصیرت چگونگی کاربست وسیع منابع یادگیری : دانش آموزان را به چگونگی استفاده از منابع اطلاعاتی و علمی آشنا سازند.( خورشیدی -1382)

روش کار
* مدیران آموزشگاهی می توانند از طریق تقسیم کار برای هر یک از معلمان ، کارکنان ، دانش آموزان و اولیاء آن ها ، توجه به تفاوت های فردی و پیش بینی کلاس های ضمن خدمت ، برنامه ریزی جلسات انجمن اولیا و مربیان ، شناسنامه ی عملکردی تشکیل داده و زمینه و مسیر مشخص آموزشگاه خود را برای صعود از نردبان ترقی با توجه به اهداف و رفتار مطلوب ترسیم کند .
* نخستین گام اساسی پیش از دست زدن به دگر گونی های ساختاری توجه به سه پرسش است از جمله: 1- هم اکنون در کجا قرار داریم ؟2- درکجا می خواهیم باشیم؟3- بهترین راه برای رسیدن به جایی که می خواهیم باشیم چیست؟ ( طوسی-1383)
* باتوجه به اصل “یک دست صدا ندارد” و “چند مغز بهتر از یک مغز است”، زمینه ی عملی مشارکت برای همه ی ذی نفعان فراهم شود. مشارکت افراد در تصمیم گیری و اجرای آن احساس تعلق و وفاداری آنان به سازمان را موجب خواهد شد بنابراین باید بستر مناس

ب جلب مشارکت فراهم آید. (ابیلی-1382)

 

* استفاده از انجمن اولیاء و مربیان مدرسه در شناسایی ، ترغیب و سازمان دهی توانایی های والدین نقش مؤثری می تواند داشته باشد . به همین جهت نیازهای مدرسه را در چند مقوله می توان به نیازهای مادی و اقتصادی ، نیاز به برقراری ارتباط با سازمان ها ونهادهای دیگر و نیازهای فرهنگی و آموزشی طبقه بندی کرد و باتوجه به نیازها از والدین استفاده کرد زیرا فلسفه وجودی انجمن در مدارس ، هم اندیشی و همکاری برای دست یابی به اهدف تربیتی است . ( استادان آموزش خانواده -1382).
* ایجاد انگیزه و تشویق در کارکنان و دانش آموزان : در یک سازمان پیشرو و خلاق ،خلاقیت و ابتکار، مورد تشویق قرار می‌گیرد و با ایجاد محیطی آرام و

مفرح به ظهور خلاقیت های فردی و گروهی کمک می شود. تشویق کار در تیم های کاری سرشار از اعتماد متقابل و پذیرای نوآوری از مزیت های مهم این سازمان است.
* باید فرصت نقد روش‌ها و راه‌حل‌ها برای همه فراهم باشد تا در تلاقی برخورد اندیشه ها و راه‌حل‌های مختلف امکان بهره‌گیری از بهترین روش باشد.
* آموزشهای مبتنی بر آینده نگری، ضرورتی اجتناب پذیر است . این آموزش‌ها به افراد کمک خواهد کرد تا هرموفقیتی، ایستگاهی برای موفقیت بعدی و سکوی پرتاب به سطح بالاتر باشد. بدین ترتیب در مدارس باید تلاش کنند که به دانش آموزان تفهیم شود که مطالعه و استفاده از منابع ، اساسی‌ترین نیازهای انسان برای ادامه ی زندگی است و توجه به این موضوع که دنیا دائماً در حال تغییر است و لازمه ی حرکت با زمان و به روز بودن ،برقراری ارتباط با جهان از طریق مطالعه و تحقیق است.(نیرومند -1384)
* ایجاد امکانات و فضای آموزشی سالم، استفاده از تکنولوژی و اینترنت، آشنایی با شیوه های جدید تدریس برای معلمان .
* ضروت روانشناسی کار برای مدیران :شناخت مدیر نسبت به خود و به‌کارگیری مهارت های شناختی ،عاطفی ، رفتاری مناسب برای کار با نیروی انسانی لازم است.
* نظارت و راهنمایی و ارزشیابی : هدف از ارزشیابی عملکرد کارکنان ،نه تنبیه ان ها بلکه افزایش کارایی آنان بوده است. در رویکرد سنتی هر تقصیر با تنبیه مواجه است اما در سازمان‌های موفق عملکرد با ماهیتی غیرتنبیهی اعمال می شود و کارکنا

ن مسئولیت شخصی رفتار و تعهد خود نسبت به عملکرد رضایت بخش را شرط استمرار اشتغال خود تلقی می کنند.(خورشیدی)
شرایط اجتماعی در گذشته وحال محتاج مدیریت آموزشی بوده وخواهد بود .کسی می تواند مدیر باشد که بتواند با استفاده از ابزارهای موجود اعم از سخت افزار ونرم افزار مجموعه ای را به اهداف از قبل تعیین شده خود برساند مدیر برای اینکه موفق شود و به اهداف خود برسد، با ید برنامه ریزی داشته باشد زیرا کسی که بدون برنامه فعالیت خودراشروع

کند قطعا موفق نخواهد شد.پس برای اینکه برنامه ریزی باموفقت انجام شود .مدیر باید دارای بینش ودرک لازم ازمحیط درون وبیرون خود داشته باشد. دوراندیشی وهمچنین آینده نگری مدیربه پیشبرد اهداف سازمان،موسسه،شرکت،خانواده؛و;.خواهد انجامید.مدیریت آموزشی کردن مدیر یعنی اینکه با درایت خود ازدیگران کاربکشد.مدیر می تواند با بیان کردن اهداف خود دیگران را برای کمک به خود ترغیب کند .فقدان مدیریت آموزشی؛ موجب ناهماهنگی ، انحراف از هدف؛ اتلاف وقت وانرژی می شود
هدفهای لفظی وواقعی
عبارات واظهاراتی که چیستی هدفها رابیان می کنند،هدفهای لفظی نامیده می شود.نتایجی که رفتار، عملا در جهت آنها هدایت میشود،هدفهای واقعی را تشکیل می دهند
تصمیم گیری ومدیریت آموزشی
تصمیم گیری چهارچوبی برای عملکرد کارکنان سازمانی فرا هم می سازد.ازاینرو نقشی پر اهمیت درمدیریت آموزشی ایفا می کند .همین نقش مهم موجب شده که برخی مراجع صاحب نظر ،درواپسین تحلیل ، برای مدیریت آموزشی فقط یک کار کرد قائل شوند وآن تصمیم گیری است.
سایمون (1965) تصمیم گیری را با مدیریت آموزشی مترادف می داند .منظور ازتصمیم گیری تحت تاثیر قراردادن رفتار وعملکرد افرادی است که اجرای عملیات سازمان را برعهده دارند . گریفیث(1959) تصمیم گیری را قلب سازمان ومدیریت آموزشی می داند .و معتقد است که تمام کارکردها ی مدیریت آموزشی وابعاد سازمان رامی ت

وان برحسب فراگرد تصمیم گیری توضیح داد.
شرایط تصمیم گیری
تصمیم گیری در زمان حال صورت میگیرد واقدام وعمل براساس آن به منظور رسیدن به هدفی درآینده است.
شرایط تصمیم گیری ، با توجه به قابلیت پیش بینی نتایج ، دارای سه حالت است : اطمینان قطعی ، ریسک ، عدم اطمینان (استونر،1982)
درشرایط اطمینان قطعی ، تصمیم گیرنده ازآنچه د

ر آینده پیش خواهد آمد مطلع است درشرایط ریسک، قابلیت پیش بینی کمتر است زیرا اطلا عات کاملی در دست نیست ولی تصمیم گیری می داند احتمال نتایج چیست در شرایط عدم اطمینان ، چون اطلاعات درآنچه پیش خواهد آمد در دست نیست تصمیم گیری حتی با احتمال نیز ممکن نیست .

وی ژگی های هدف
هدف به عنوان اصلی ترین رکن برنامه ریزی ،نقش هدایت وراهبری کلیه تلاشهای فرد وسازمان رابه صورت نقطه محوری برعهده دارد.واما خصوصیات هدف:
1) عالی بودن هدف
2) واقع بینانه وقابل حصول بودن هدف
3) صراحت وروشنی داشتن هدف
هرچقدرهدفها عالی تر باشند، انگیزه های افراد فزونی می یابد وتلاش وکوشش بیشتری برای دست یابی به ان اهداف می کنند،
حضرت علی (ع : هرکس هدفش بزرگ و مشکل باشد، تلاش وکوشش او بیشترخواهد بود.
واقع بینی درتعیین هدف بدین معنا است که تعیین اهداف باید با توجه به توانا ئیها وامکانات موجود باشد.
شاید یکی ازرایج ترین ضعف اهداف سازما

نی این باشد که با عباراتی خیلی کلی بیان می شود. تعیین اهداف به صورت مبهم وغیر روشن، نه تنها درمدیران واعضای سازمان انگیزه ای برای بدست آوردن ان ایجاد نمی کند وبه تحققآن کمک نمی نمائید؛بلکه سازمان دررسیدن به اهداف خود با مشکل روبرو میکند.

اهمیت هدفها

هدفها نه فقط جهت وغایت رفتاررا معین می کنند، بلکه درصورت جذاب بودن،انگیزهای تحقق خود رانیز درافراد به وجود می اورند.
ملاک های تعیین هدف
1) هدفها باید سنجش پذیر باشند: یعنی اینکه بتوان پیشرفت کار را درجهت رسیدن به هدف را اندازه گیری کرد.کمیت ،کیفیت،زمان وهزینه را بتوان محاسبه کرد.
2) هدفها باید تحقق پذیر باشند: یعنی هدفها باید درمدت زمان معینی قابل وصول باشند.
3) هدفها باید همخوانی وتوافق داشته باشند:یعنی، هدفها نباید متضاد یا متناقض باشند. تضاد وتناقض هنگامی بوجود می آید که هدفها دقیقا برحسب کمیت ، کیفیت،وزمان وهزینه تعریف نشده باشند.
4) هدفها باید پذیرفتنی باشند: یعنی هدفها تعیین شده توسط مدیران توسط کارکنان پذیرفت شود تا بتوان با فعالیت انها سازمان به اهداف خود برسد.
تعا ریف مختلف تصمیم گیری
تصمیم گیری فرایند شناسایی وگزینش یک روند کار برای حل یک مسئله مشخص است.
2) تصمیم گیری به معنای برگزیدن یک راه کنش ، از میان راه حلها است
تصمیم گیری فرایندی است که طی ان گزینش بهترین راه حل ، صورت می گیرد .
اهمیت تصمیم گیری : تصمیم گیری اصل واساس وظایف مدیر راتشکیل می دهد؛ چرا که هدف گذاری ،سیاستگذاری، تعیین استراتژی، تعیین قوانین و.. کنترل وارزیابی عملکرد آنها را از وظایف مدیربه شمار اوریم ، لازمه همه اینها تص

میم گیری است .
برخی ازصاحب نظران ، کیفیت مدیریت آموزشی را تابع کیفیت تصمیم گیری می دانند
ویژگی های تصمیم گیری موثر
دارا بودن اطلاعات کافی؛ اطلاعات از اصلی ترین عناصر تصمیم گیری خوب وموثر است ؛ زیرا همه مدیران وخط مشی گذاران ،هنگام اخذ

تصمیم نیاز به اطلاعات دارند تا بتوانند پیش بینی لازم را در باره رویداد های آتی به عمل آورند.
حضرت امام صادق : به هنگام هرامری (تصمیم) توفق کن؛ تا ورودی را از خروجی آن شناسایی نمائی ؛ قبل ازاینکه درآن تصمیم واقع گردی وپشیمان شوی
آینده نگری وعاقبت اندیشی : تصمیم گیری موثر این است که تصمیم با تدبیروعاقبت اندیشی توام باشد؛ بدین معنا که اخذ تصمیم بدون اندیشه؛ درسرانجام آن نمی تواند به صورت یک تصمیم خوب ؛ بخردانه وموثر باشد.
قاطعیت درتصمیم گیری :یکی ازویژگیهای تصمیم گیری موثر و موفقیت آمیز ،قاطعیت وثبات درتصمیم گیری است. تصمیم آنگاه کارا خواهد بود که از درجه قاطعیت وثبات لازم برخوردار باشد .هنگامی که همه زوایای یک مسئله سنجیده شد وجوانب مختلف آن مورد بررسی دقیق قرارگرفت ؛ تردید ودودلی جایی ندارد ولازم است که نسبت به اتخاذ تصمیم واجرای آن اقدام قاطع انجام گیرد.البته قاطعیت به معنی دقت نکردن دراتخاذ تصمیم ؛ بررسی نکردن جوانب مختلف مسئله ؛ تصمیم گیری عجولانه ؛ استبداد، برخورد خشن وعدم انعطاف درتصمیم نیست، بلکه قاطعیت بدین معنی است که وقتی اطلاعات لازم درم

ورد یک مسئله جمع آوری شد ؛ نظرات وپیشنهادات مختلف به دست آمد؛ بهترین راه حل مشخص شد وزمینه اجرای عمل فراهم بود ، باید با قاطعیت کامل وثبات لازم ، تصمیم مناسب اتخاذ شود وباجدیت به مرحله اجرا درآید.
عقلانیت درتصمیم گیری: تصمیم گیری به عنوان فراکردی منطقی وعقلانی ، براین پیش فرض استوار است که رویدادهای جهان از نظم وترتیب برخوردار بوده وروابط علت ومعلولی برآنها حاکم است . درک وشناخت این روابط ،م

ارا در رویارویی با آنها ،ازقدرت وکنترل افزونتری برخوردارمی سازد ورفتار ما را نظم وترتیب می دهد. مع هذا ، همه مدیران دربرخوردبا وضعیتهای مشکل ، ازشیوه عقلانی ومنظم پیروی نمی کند.برخی به شیوه سنتی متوسل می شوند. برخی به افراد خبره یا مقامات ما فوق متوسل می شوند وبرخی نیزبه اولین راه حلی که به نظرشان می رسد؛ عمل می کنند.
پیشینه تفکر در زمینه مدیریت آموزشی
عمل مدیریت آموزشی به قدمت تاریخ بشری است. اداره کردن وهماهنگ سازی منابع انسانی ومادی تقریبا ازابتدای تاریخ مورد توجه انسان بوده است .انسانها ؛ برای تحقق هدفهای مشترک ،ابتدا درخانواده ها،سپس درقبایل وسایر واحدها ی اجتماعی وسیاسی به یکدیگر پیوستند.بنابر این از زمانی که انسان به اهمیت همکاری پی برد وبرای نیل به هدفهای مشترک با دیگران به اشتراک مساعی پرداخت تا زمانی که مدیریت آموزشی به عنوان وسیله نیل به این هدفها شناخته شد ، مدت زمان درازی طول کشید،ولی وقتی که نیاز به مدیریت آموزشی محسوس شد، به سرعت رونق وتوسعه یافت. تقریبا از اوایل قرن بیستم ، به تدریج مدیریت آموزشی به عنوان رشته علمی یک دانشگاهی در آمده است.
میان سومری ها، مصریان، چینی ها ، وایرانیان باستان ، مدیریت آموزشی رایج بوده است ودرآثار کتبی باقیمانده از آنان به مفاهیم مدیریت آموزشی ازقبیل برنامه ریزی ، تقسیم کار، کنترل، ورهبری اشاره شده است.
رهبری در مدیریت آموزشی

منظور ازرهبری درمدیریت آموزشی فراگرد اثر گذاری ونفوذ دررفتار اعضای سازمان برای یاری وهدایت آنها در ایفای وظایف سازمانی است . مدیر درمقام رهبری به زیردستان می پردازد، با آنها ارتباط متقابل برقرار می کند، انگیزه کار وفعالیتدرآنها به وجود می آورد ، به حل مشکلات و کشمکشهای آنها می پردازد، وبه اقتضا ، تغییراتی در شرایط کار پدید می آورد. همه این کوششها به این منظور است که نیازها و هدفهای سازمان واعضای سازمان ، تواما تحقق پیدا کنند. بنابر این، نفش رهبری درمدیریت آموزشی حایز اهمیت وقابل بحث است .
مهارت مدیریت آموزشی
مهارت مدیریت آموزشی به مهارتهای گفته می شود که بوسیله آن شخص دروجود خود امکان به حرکت درآوردن اجزای یک مجموعه را برای حرکتی متناسب همه اجزا به سوی اهداف تعیین شده فراهم می آورد مهارت های مدیریت آموزشیی تابع سلیقه ها ویا رفتارهایی که عادات افراد آنها را تعریف نموده نیستند. مهارت مدیریت آموزشیی ازسرچشمه علم ودانایی نشات گرفته وهمگان به خوبی می دانند که مدیریت آموزشی یک علم است. واین علم ازیک منطق وسیستم تبعیت میکند که رفتارهای مدیر تابع آن سیستم است و بالعکس .اعتماد به نفس ، احتیاط عقلانی ، هد فمند بودن وجسارت تصمیم گیری وتصمیم سازی ازجمله مسائلی است که می تواند مهارت های مدیریت آموزشیی را به بلوغ برساند.
تعیین اهداف وبرنامه ریزی
برنامه ریزی عبارت است از فراگرد تعیین وتعریف اهداف سازمان وتدارک دقیق وپیشاپیش اقدامات و وسایلی که تحقق اهداف را میسر می سازند.اقدامات و وسایل مورد نیاز عبارتند از: پیش بینی روشها، زمان ومکان، منابع و افراد، برنامه یا طرح ، حاصل نهایی فعالیت برنامه ریزی است. برنامه ریزی به کار مدیران وغیر مدیران جهت می دهد وتوجه آنان رابراهداف سازمان متمرکز میسازد. وقتی که همه بدانند کجا می روند وبرای رسید

ن به مقصد ، هریک چه کمکی باید بکنند ، هماهنگی و همکاری جمعی بیشتری بوجود میآید . برنامه ریزی موجب می شود که فعالیتهای تکراری وبی ثمروبیراهه کاهش یابد .بطور کلی، برنامه ریزی ، عملیات سازمانی را پیش نگری وبراهدا

ف سازمان متمرکز ساخته عمل نظارت وکنترل را نیز تسهیل میکند
برخی صاحب نظران مدیریت آموزشی تعیین اهداف را مقدم بر برنامه ریزی می دانند
فراگرد برنامه ریزی
1) تعیین اهداف واولویت آنها
2) هدف گذاری بررسی وپیش بینی منابع وامکاناتی که به تحقق هدفها کمک می کند
3) پیش نگری تشخیص فعالیتها واقداماتی که برای تحقق هدفها ضرورت دارند
4) تعیین خط و مشی ها و روشها و ملاکهای عملیات
نتیجه نهائی برنامه ریزی .، تهیه کلی برنامه است که سازمان را درجهت هدفهای از پیش تعیین شده هدایت می کند .فعالیت تصمیم گیری درتمام مراحل برنامه ریزی نافذ است. وحضور موثری دارد
مباحث ویژه در برنامه ریزی
هدف گذاری : اولین مسئله مهم وحیاتی در فرآیند برنامه ریزی ، تعیین هدف یا اهداف است ؛ هدف رکن اصلی برنامه ریزی است وتمامی برنامه ها برای دستیابی به آن طراحی واجرا می شوند وتمامی کارها و وظایف مدیران – مثل برنامه ریزی ، سازماندهی ، تصمیم گیری وکنترل – به منظوردست یابی به آن اهداف است.
اهداف دقیقا مشخص می کنند که سازمان به کجا می خواهد برود وچه چیزی راباید بدست آورد. همچنین اهداف به مدیران این امکان رامی دهند که برنامه هایی را طراحی کنند که رسالت رابه واقعیت تبدیل کنند.
اگر هدف های سازمان مشخص نباشد ، مسیر حرکت سازمان روشن نخواهد شد؛ و وقتی مسیر حرکت سازمان وجهت فعالیتهای آن مشخص نباشد ، ابهام و سردرگمی ، سازمان را فرا می گیرد وکارکنان سازمان دچار بلا تکلیفی خواهد شد ؛ واین باعث کاهش میزان موفقیت وکارایی لازم خواهد شد
حضرت علی علیه السلام: برنامه ریزی خو

ب به همراه امکانات به مقدار نیاز ، کار سازتر از امکانات زیاد به همراه اسراف می باشد. و همچنین ظرافت ودقت دربرنامه ریزی ، بهتر از امکانات وابزار است. – بحارالا نوارو غررالحکم.
ایمنی از ندامت وپشیمانی:هرفرد یا سازمانی که بدون تفکر درابعاد مختلف فعالیت های خود ، خویش را مشغول انجام کاری نماید ، بی گمان دچار سردرگمی می شود و درصد خطا واشتباه او زیاد می شود وچنیین کاری ، موجب پشیمانی وندامت خو

اهد بود.
حضرت علی علیه السلام: برنامه ریزی قبل کار، تورا ازپشیمانی درامان نگه میدارد.
تعریف برنامه ریزی
برنامه ریزی فراگردی ا ست مداوم، حساب شده ومنطقی، جهت دار ودور نگر ، به منظور ارشاد وهدایت فعالیتهای جمعی برای رسیدن به هدف مطلوب.
مفهوم دورنگری وهدف گیری در برنامه ریزی
برنامه ریزی فعالیتی است جهت دارو دورنگر، بدین جهت بسته به چگونگی انتخاب هدف ، ممکن است فعا لیتی باشد آینده نگر، آینده ساز، یا آینده گزین
اگر هدف برنامه یزی فقط پیش بینی آینده باشد .فعالیت آینده نگر است
اگرهرف برنامه ریزی ساختن وشکل دادن به آینده باشد .فعالیت آینده ساز است.
اگرهدف برنامه ریزی انتخاب کردن بین اشکال مختلف آینده باشدو فعالیت آینده گزین است
مفهوم تفکر وعقلانیت دربرنامه ریزی
برنامه ریزی ،فعالیتی است حساب شده ومنطقی ، یعنی با ید متکی به اطلاعات دقیق و صحیح با شد نیازها وانتظارات را تشخیص دهد، محدودیتها، تنگناها، موانع، وهمچنین منابع موجود ومحتمل را محاسبه وپیش بینی کند ، از مقایسه محدودیتها ومنابع ، حوزه امکانات راتعیین کند، وطرحهای واقع بینانه لازم را برای تحقق مقصود تنظیم وارائه کند.
برنامه ریزی جامع

درسال های اخیر توجه نسبت به برنامه ریزی جامع یا استرتژیک به طور روز افزون افزایش یافته وتنها راه اثر بخشی وکارآمدی مدیران ، دربهره گیری از این شیوه برنامه ریزی جست وجو شده است .اندیشمندان مدیریت آموزشی هرکدام تعریفی خاص از این نوع برنامه ریزی ارائه داده اند . همه تعریف ها با توجه به امکانات ومحدودیتهای درونی

وبیرونی ، برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است درجهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاشهای آن برای نیل به اهداف و رسالت بلند مدت.
برخی خصوصیات برنامه ریزی استراتژیک
1) برنامه ریزی جامع ، انعکاس از ارزش های حاکم برجامعه است .جهان بینی ها ، اعتقادها، وسنت های جامعه در برنامه ریزی منعکس می شود
2) برنامه جامع با مطرح ساختن اهداف بلند مدت وتبیین رسالت های سازمان، مدیران رادرانجام فعالیت هایشان هم جهت وهماهنگ می سازد
3) برنامه ریزی جامع دارای دید دراز مدت است وافق های دورتررا درسازمان مطرح می سازد ومی کوشد موقعیت سازمان را در بلند مدت ترسیم کند.
اهمیت وضرورت برنامه ریزی جامع درسازمان
برنامه ریزی جامع به مدیر کمک می کند تا ازسازمان وهدف های آن تصویری روشن به دست دهد وفعالیت های سازمان رادرلوای یک استراتژی واحد هماهنگ سازد . یکی از دلایل روی آوردن به برنامه ریزی جامع ، تحولات ودگرگونی های محیط امروز سازمان هاست. شاید در گذشته تغییرات به شتاب وگستردگی امروز نبود ومدیران می توانستند اهداف آینده را براساس گذشته تنظیم کنند.اما مدیران امروز باید استرتژی آینده سازمان را طو

ری تنظیم کنند که با موقعیت ها و شرایط آینده متناسب باشند.
پیش نگری :برنامه سازمانی با آینده سروکار دارند. با وجود اینکه وقت مدیران بیشترصرف فعالیت های روزمره می شود ، پیش بینی وتدارک جریان آینده کارسازمان ازاهم وظایف آنهاست .
تعریف پیش نگری:پیش نگری عبارت است از ف

راگرد استفاده از اطلاعات گذشته وحال برای تخمین شرایط ورویدادهای آینده .پیش نگری تصوری از آینده برای برنامه ریز به وجود می آورد.مثلا اگر سازمان ما یک دانشگاه است یکی ازجوانب پیش نگری درآن ، تخمین تعداد پذیرفته شدگان رشته های مختلف درسال آینده است تا براساس آن بتواند امکانات ومنابع مادی ، مالی وانسانی لازم برای ارائه خدمات آموزش وپژوهشی را مشخص کند
روشها وفنون پیش نگری:روشهای پیش بینی به ساده و تخصصی تقسیم می شوند و هر یک اطلاعات خاص خود رامی طلبند .ساده ترین روش حدس وگمان یعنی تخمین ساده رویدادها ی آتی برمبنای شواهد و اطلاعات موجود درباره فعالیتهای سازمان است. این روش درسازمانهایی که دامنه فعالیت آنها نسبتا پایدار و روند تغییرات آنها مشخص است ، قابل استفاده است. درشرایط پیچیده تر یا درسازمانهای بزرگ، از روش ریاضی ، مدلهای اقتصادی و زمینه یابی استفاده می کنند.
سیمای مدیران در آیینه نهج البلاغه
درجهان متحول ومتغیر کنونی حیات ملت ها ، بدون اتکا به سلاح تخصص ودر راس آن “مدیریت آموزشی صحیح ومدرن“

امکان پذیر نیست .به نظرمی رسد مساله نخست انسان امروز دراین جهان متحول توسعه پایدار وهمه جانبه و رها ساختن گربیان جهل وفقر آموزشی وتربیتی است. بدیهی است رهایی از مشکلات ودست یابی به سطح قابل قبولی از پیشرفت ، امکان پذیر نیست مگر با اندیشه ، تفکرومدیریت آموزشی صحیح درروابط انسانی درواقع بدون مدیریت آموزشی صحیح وسرمایه گذاری کافی درآن هرگونه تلاشی بیهوده خواهد بود .
حضرت علی علیه السلام : تدبیر وم

دیریت آموزشی خوب سرمایه اندک را افزون می کند ، اما تدبیر ومدیریت آموزشی سوء سرمایه انبوه را نابود می سازد[ حال چه سرمایه مادی باشد چه سرمایه انسانی ] وبازمی فرماید : رجعت وقهقرایی چهار علت دارد که مهمترین آن عدم مدیریت آموزشی صحیح است

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر
<   <<   121   122   123   124   125   >>   >