پروژه دانشجویی مقاله در مورد نگارگری دوره صفوی در pdf دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله در مورد نگارگری دوره صفوی در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله در مورد نگارگری دوره صفوی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله در مورد نگارگری دوره صفوی در pdf :
نگارگری ؛ جریانی در متن فرهنگ ایرانی
دوران رونق هنر در عصر صفویه در دارالسلطنه های شهرهایی چون اصفهان و قزوین و تبریز که در آن دوران مرکزیت به حساب می آمدند، ماجراهایی دارد که در تاریخ به ثبت رسیده است. اما دوران زوال و پراکندگی هنر و حرمان و دربه دری هنرمندان تحت الحمایه دارالسلطنه های آن دوران، پس از افول عصر صفویه داستان جالب تری دارد که در نهایت به رهایی موازین هنر از قید دربار و گسترش
آن به اعماق جامعه انجامید. پس از افول حکومت صفویه و استقرار سلسله افشاریه و مرگ نادر و ایجاد هرج و مرج در کشور و متعاقب آن به روی کار آمدن کریمخان زند و سلطه آغامحمدخان و استقرار سلسله قاجاریه پس از زوال عصر زندیه؛ نگارگری ایرانی نیز دستخوش تغییرات و تحولاتی در نوع نگاه، مواد و مصالح، رویکردهای اجتماعی و همچنین طرز ارائه و تکنیک می شود.
آن توجه و اهمیتی که شاهان صفوی برای هنر و هنرمند قائل بودند، از سوی کریمخان زند نسبت به هنرمندان صورت نگرفت، در نتیجه هنرمندان که حمایت دربار و رونق اقتصادی دوران صفویه را از دست داده بودند، ناگزیر شدند به طبقات پائین تر و برخی اشراف با فرهنگ و به ویژه به سمت طبقات متوسط جامعه گرایش پیدا کنند.
این رویکرد تازه در هنر، ناشی از حضور مخاطبان تازه ای بود که هنرمندان باید با سطح سلیقه و روحیات آنان خود را هماهنگ سازند.
درست است که مخاطبان برخاسته از طبقات متوسط شهری توقعات زیباشناسانه نازل تری نسبت به درباریان داشتند، اما این اختلاف سطح، تنها به حذف برخی آرایه ها و تزیینات ظاهری منجر شد. لذا عنصر مردمی و ذوق عامیانه را جایگزین درخشش بصری و ذوق فئودالی پیشین ساخت.
از درون این گرایش تازه که با روان جمعی توده ها هماهنگ بود و نوعی عامیانگی بی سابقه را به نگارگری ایرانی وارد ساخته بود؛ چیزی به دست آمد که قرن ها در پشت دیوار دارالسلطنه ها و در درون سینه مردمان عادی حبس شده بود: آن چیز، عشق سوزان مردم به حماسه های ملی در قالب شعر و همچنین ایمان آنان به شور نهفته در فلسفه عاشورا بود.
حالا دیگر، نبض دگرگونی آشکارا در قلب شهرها می تپید. برخی از هنرمندان نیز هم نفس با مردم، گوش به نقل نقالان سپرده و قهوه خانه را به دارالسلطنه ترجیح دادند.
در فرایند عبور از نگارگری عصر صفویه تا دوران قاجاریه، تغییراتی تدریجی در شگردها، ابزار کار و نوع نگاه در نقاشی ایرانی پدید آمد.
نشانه های این تغییرات را می توان در رواج یافتن نوعی شمایل کشی ردیابی کرد که در دل خود یک هنر قصه گو و روایتگر موسوم به »نقاشی قهوه خانه ای» را پرورانید. نکته حائز اهمیت آنجاست که به خاطر داشته باشیم که از صفویه به این سو، نقاشی اروپایی آرام آرام به جامعه ایرانی راه پیدا می کند و هنرمند ایرانی، بی آن که چشم بسته به پذیرش و تقلید «ایسم»های هنر غربی بپردازد؛ صرفاً از ابزارهای جدیدی مثل رنگ و روغن و بوم بهره گرفت.
اما آنچه را که با این لوازم وارداتی نقش کرد، از فرهنگ ملی و دینی، از ایمان، احساس و تخیل و ادب و تاریخ خودش سرشار بود. به گواه تاریخ هنر، تا قبل از صفویه در میان نقاشان ما رنگ و روغن و بوم مورد استفاده قرار نمی گرفته است.
سلسله های پادشاهی با غرور ملی و ایمان مردم کاری کرده بودند که وقتی صحنه برای ترکیدن بغض های خفه در سینه ها فراهم شد، جریانی در متن فرهنگ ایرانی پدید آمد که نظیرش را در هیچ فرهنگی نمی توان سراغ گرفت. بغض تاریخ با صدای خسته نقالان می ترکید و دست نقاشان به جای زینت گری پرزرق و برق به نقش کردن ظالمان و اشقیا پرداخت و پاکان روزگار را با چهره های نورانی و روح عدالت جویی در مرکز پرده به تصویر کشید. «مقاتل خوانی» که شیون شیعیان مؤمن بر ستم یزیدیان است از حنجره نقالان و پرده خوانان بر هر کوی و برزنی خوانده می شد. نگارگران نیز به ترسیم این شیون و دادخواهی مؤمنانه می پرداختند.
افشار و زند و قاجار آمدند و رفتند; اما در اعماق فرهنگ این مردمان، مقاتل خوانی و نقالی و نقاشی قهوه خانه ای سربرآورد.
«نگارگران رسمی» که همواره در قرون و اعصار سر در آستان دارالسلطنه ها داشتند، به تدریج در موج عظیم مردمان با ایمان و ساده ای که در پشت دیوارهای دارالسطنه ها، قصه ها و غصه ها و رنج ها و آمال و آرزوهای خود را سینه به سینه و با جان سختی حفظ می کردند؛ محو شدند.
مردم که در بیخ گوش خود و در فضای گرم و صمیمی قهوه خانه، »نگارگران حقیقی» خود را باز می یافتند، چیزی را در گذرگاه ها و کوچه پس کوچه های شهرها به وجود آوردند که هرگز، حتی تا این
لحظه آن طور که شایسته است، مورد تبلیغ قرار نگرفته است. در حالی که در اروپای قرن نوزدهم و در شهر پاریس، کافه مولن روژ که پاتوق رقاصه ها و نقاشان پاریسی بود، به تاریخ مکتوب هنر پیوسته است و همه دانشجویان هنر در همه جای دنیا با این نام و مسائل اطراف آن آشنا هستند.
وقتی که نقاش هنرمند هموطن ات را نشناسی، آشنایی با »لوترک» نقاش فرانسوی و پاتوق مولن روژ به برگی از خاطرات هنر تبدیل می شود. آشنایی با نقاش قابلی مثل لوترک خیلی هم ضروری است، اما درد اینجاست که کسی حسین قوللر آغاسی را نمی شناسد.
اینچنین است که معضلی موسوم به «نوگرایی نسنجیده» پدید می آید. معضلی که پیامدهای بعدی مثل «سنت گرایی متعصبانه» و «بی ریشگی و بی چهره گی غافلانه» را نیز به دنبال خود می آورد.
هر چه از صفویه دورتر و به قاجاریه نزدیکتر می شویم، روند آشنایی با هنر اروپایی ابعاد فزون تری به خود می گیرد. این آشنایی، بیشتر به یک دیدار می ماند، دیداری که نخستین نتایج آن به نوعی «تلفیق» می انجامد و نه «تقلید».
تلفیقی که به علت فقدان عنصر نقد و عامل نگاهدارنده ای چون تاریخ نویسی علمی وتجزیه و تحلیل عوامل فرهنگی؛ سخت شکننده است و هر آن ممکن است به ورطه تقلید بلغزد.
با دقت در این دوران است که می توان دو رویکرد عمده در نقاشی (قرن نوزدهم میلادی) ایران را به وضوح مشاهده کرد: رویکرد نخست، که ریشه در اعماق جامعه دارد و به نقاشی قهوه خانه ای مشهور است و با نام حسین قوللر آغاسی مزین است و رویکرد دوم، که به مراکز رسمی و سطوح بالاتر جامعه نزدیک است و همان جریانی را می سازد که در رأس آن نام کمال الملک می درخشد.
نگارگری سده دهم در سایه حکومت صفویان
نگار گری بخارا نمودی شهرستانی داشته است نه شیوه شاهی و درباری و این مطلب از مقایسه نسخه بهارستان بخارا اثر جامی با صحنه های جانوری سرزنده و آزاد دست که در رنگسایه های متفاوت روی حاشیه های خامه ای نسخه ای از خمسه نظامی اجرا گردیده است ، به تأیید می رسد ؛ و این نسخه ای بود که میان سالهای 945 تا 949 در تبریز برای شاه طهماسب دومین پادشاه سلسله صفوی فراهم آمد .
نسخه بهارستان بخارا ، ریشه استوار در سنتها و روشهای اجرایی متداول در میان نگارگران و استادکاران آخری مکتب هرات می داشته است . بهزاد در میان اینان می درخشیده است ، گرچه درست معلوم نیست که در زمان سلطه یابی ازبکان و آغاز سلطنت صفویان او در هرات ماند ، یا
اینکه چون ازبکان بخارا را در سال 913 تصرف کردند به آن شهر رفت .
تا سال 928 خبر قابل اعتمادی از او در دست نیست ، ولی در آن سال شاه اسماعیل ، سر سلسله صفوی ، بهزاد را به سرپرستی کتابخانه سلطنتی در تبریز منصوب کرد . با داوری بر پایه بهترین نسخه های صفوی که در نخستین سه دهه اول سده دهم در تبریز تدوین یافت ، و چیزی جز تصاویری خشک با هیکلهای جدا افتاده از هم بر صفحه مینیاتور برای کتابهای کوچک شعر نبود ، می توان گفت که مکتب تبریز به طور یقین پیش از سال 926 برخوردار از حضور و هنر بهزاد نمی بوده است .
مکتب صفوی در آن زمان اعتبار خود را از دست می دهد لیکن با جلوس شاه طهماسب دومین سلطان صفوی بر تخت ، اقلیم هنری دست کم برای مدتی کوتاه تغییر کرد و به صورت دومین عصر طلایی نسخه نویسی و نسخه پردازی مصور جلوه گر میشود .
چنانکه مشهور است شاه طهماسب از جوانی علاقمندی شدید خود را به نگارگری و هنرهای نسخه پردازی نشان داده . و حتی به قرار معلوم نقاشی را نزد استاد معروف ترکمنی ، سلطان محمد ، آموخته بود .
نتیجه اینکه حتی پیش از بر تخت نشستن شاه طهماسب در سال 930 ، شکوفایی کم نظیری به واقع در کلیه هنرهای نسخه آرایی مصور در ایران صفوی به ثمر نشسته بود ، که نه تنها مورد حمایت و ترویج شاه قرار گرفت ، بلکه به توسط برادر جوانترش بهرام میرزا پشتیبانی شد ، که نگارگران و دیگر پیشه وران دست اندر کار را به فعالیت های نسخه آرایی دلگرم می ساخت ؛ و برای هم او بود که مرقعی با رساله دوست محمد گردآوری شد .
تبریز،
نگارگری صفوی
هنگامی که شاه اسماعیل اول صفوی (حک : 906ـ930) تبریز را تصرف کرد، نسخه خمسه نظامی مورخ 886 به دست او افتاد و نقاشان دربار، از جمله سلطان محمد، یازده نگاره دیگر به آن افزودند. نگاره های جدید با مشخصه دستارهای دوازده تَرک صفوی از نگاره های پیشین قابل تشخیص اند (همانجا). از این نگاره ها چنین برمی آید که سبک درباری ترکمانان در آغاز در دربار شاه اسماعیل مسلط بوده است (همان ، ص 51). از دیگر آثار متقدم مکتب صفوی شاهنامه ای معروف به »شاهنامه هوتن » است . تهیه این نسخه با 258 نگاره از حدود 928 تا 957 طول کشید. در 983، شاه طهماسب اول صفوی به مناسبت جلوس سلطان مراد سوم عثمانی این نسخه را برای او فرستاد. به نظر می رسد سلطان محمد در تصویرگری این نسخه همکاری داشته است (سوچک ، ص 197). در این نگاره ها نیز سبک درباری ترکمانان در ترسیم چهره ها و پیکرها و صخره های خیال انگیز با چهره های بیشماری که از پشت صخره ها برآمده و حیوانات زیبا در زمینه ای سبز همراه با مشخصه های سبک سلطان محمد، از جمله شوخ طبعی ، دیده می شود (رابینسون ، ص 52 ـ54؛ در باره یکی از مهمترین نسخ مصور مکتب تبریز رجوع کنید به شاه طهماسبی * ، شاهنامه ).
در شکل گیری مکتب نخست صفوی در تبریز، علاوه بر سبک سلطان محمد و سبک درباری ترکمانان ، سبک کمال الدین بهزاد و پیروان او سهم دارند. با مهاجرت بهزاد و گروهی از هنرمندان از هرات به تبریز، فعالیتهایی آغاز شد که سبک تبریز دوره صفوی را به شیوه ای متفاوت با گذشته تبدیل
کرد، بویژه از 928 که شاه اسماعیل اول ، بهزاد را به ریاست کتابخانه و کارگاه کتاب آرایی خود انتخاب کرد (برای متن فرمان شاه اسماعیل رجوع کنید به ج 2، قزوینی ، ص 272ـ273). تسلط سبک هرات بر شیوه پیشینِ نگارگری تبریز آشکار است . در باره شاگردانی که بهزاد از هرات با خود آورد، اطلاعات دقیقی در دست نیست ، اما با توجه به ویژگیهای نگاره های منسوب به مکتب تبریز پس از بهزاد، می توان دریافت که آنان تحولی اساسی در محیط تازه خود ایجاد کردند (کونل
، ص 1872). این تحول ، سبکی پدید آورد که چهره نگاری به شیوه چینی را در نقاشیهای ایرانی منسوخ کرد و به چهره افراد رنگ ایرانی داد و نقاشی را به طبیعت نزدیک ساخت و در آن آثار زندگی آفرید و توجه به روابط و عواطف شخصیتهای نقاشی شده اهمیت یافت (برومند، ص 7؛ نیز رجوع کنید به بهزاد * ، کمال الدین).
از نخستین شاگردان بهزاد، شیخ زاده مصور خراسانی بود (عالی ، ص 104) که نگاره های نسخه ای از خمسه نظامی به تاریخ 931 (محفوظ در موزه هنری متروپولیتن ) به او منسوب است (کونل ، ص 1872ـ1873). دیگر نقاش این مکتب میرنقاش ، رئیس نگارخانه شاه طهماسب اول ، بود (عالی ، ص 105). میان نگاره های منسوب به میرنقاش و آثار شاه محمد، دیگر نقاش دوره صفوی ، شباهتهای بسیاری وجود دارد (کونل ، ص 1877ـ 1878). ویژگی این دو نقاش ، ترسیم جوانان طبقه اشراف به صورتی خوشایند و به شیوه ای پر تکلف است (حسن ، ص 118). از دیگر هنرمندان بنام این مکتب ، خواجه عبدالعزیز استاد و نقاش شاه طهماسب (عالی ، ص 105ـ106)، آقامیرک ، شیخ محمد، میرمصور بدخشانی ، میرسیدعلی تبریزی ، میرزاعلی ، مظفرعلی و دوست محمد بوده اند.
دو تن از نقاشان این مکتب صفوی ، میرسیدعلی تبریزی و عبدالصمد مصور شیرازی ، به دعوت همایون (حک : 913ـ963) پادشاه هند، به آن کشور مهاجرت کردند. این دو در پایه گذاری مکتب هندوایرانی و تداوم سبک نگارگری مکتب تبریز در هند سهم بسیاری داشتند (کونل ، ص
1880ـ1881؛ راجرز، ص 31ـ 34؛ بهنام ، ص 2).
سلطان سلیم اول (حک : 918ـ926) پس از پیروزی در نبرد چالدران * در 920 و تصرف تبریز، عده ای از هنرمندان این شهر را به استانبول گسیل داشت (کونل ، ص 1882). همین امر زمینه نفوذ و گسترش مکتب تبریز در قلمرو عثمانی شد. بعدها نیز نقاشانی چون شاهقلی ــ که در دربار سلیمان قانونی (حک : 926ـ 974) اعتباری بایسته یافت ــ و ولی جان بن قاسم تبریزی شاگرد سیاوش گرجی (عالی ، ص 106)، باعث تداوم تأثیر مکتب تبریز در آنجا شدند.
سرانجامِ مکتب تبریز را هنرمندی به نام استاد محمدی یا محمدی بیگ ، پسر و شاگرد سلطان محمد، رقم زد. آثار او بشدت متأثر بهزاد و هنرمندان عصر طهماسب اول است . از ویژگیهای نگاره های او، چهره های گرد و کوچک و روشن جوانان و قامت باریک و تا حدودی نحیف آنها و ترسیم مناظر روستایی و توجه به زندگی روزمره است . یکی از آثار مهم او، تک چهره ای از خویشتن (محفوظ در موزه هنرهای زیبای بوستون ) است که نمودی واقع گرا دارد (کونل ، ص 1883؛ حسن ، ص 121).
مهمترین مشخصات نگارگری مکتب تبریز در دوره نخست صفوی اینهاست : فضاسازی چندساحتی ، رنگ بندی موزون با رنگهای متنوع و درخشان ، متمرکز نبودن ترکیب بندی نگاره ها بر شخصیت اصلی کتاب ، نمایش هم زمان رویدادهای اصلی و فرعی ، توجه به واقعیت و برقراری ارتباط میان آدمها و اشیا و محیط ، حضور پیکرهای آراسته به کلاه و دستار پیچیده بلند دوره صفوی (پاکباز، ذیل مادّه ).
پس از انتقال پایتخت از تبریز به قزوین و سپس به اصفهان ، این دو شهر بترتیب وارث مکتب تبریز شدند (برای آگاهی از مسیر تداوم این سنّت نگارگری رجوع کنید به اصفهان ، مکتب *).
درآمدی بر مکتب نگارگری مشهد در عصرصفوی
سلسله صفوی درسال 907(ه ق ) بدست شاه ا سماعیل صفوی تاسیس شد .این دوره را می توان ازطرفی دوره اوج هنر ایران واز سوی دوره آغازانحطاط فرهنگی و هنری ایران نام نهاد . شاه اسماعیل صفوی درسال915 (ه ق) باشکست دادن شیبک خان ازبک وگشودن شهر هرات که وی درسال912(ه ق) پس از مرگ سطان حسین بایغرا به تصرف درآورده بود صاحب قدرت وثروت
و ذخائر عظیم فرهنگی هنری تیموریان شد. وی باانتقال هنرمندان کارگاه بایسنقر میرزا ازهرات به پایتخت خود تبریز کارگاهی را در کتابخانه سلطنتی خود تاسیس کردکه باشکوهترین آثارتاریخ هنرنگارگری وکتاب آرائی ایران رااز خود به یادگارگذاشت.
باارزشترین گوهری که شاه اسماعیل باخود به تبریز برداستاد کمال الدین بهزاد هنرمند استوره ای تاریخ هنر ایران بود. دردوران ریاست وی بر کارگاه کتاب آرائی کتابخانه سلطنتی بود که با همکاری استادسطان محمد نقاش تبریزی وهنرمندان زیرنظرایشان دوشاهکار بی نظیرتاریخ هنر ایران یعنی
شاهنامه شاه تهماسبی928_942ه ق(معروف به شاهنامه هوتن) وخمسه نظامی956_950ه ق( شاه تهماسبی)کتابت شد.
زیر نظراین دواستاد بزرگ شاگردانی پرورش یافتند که هرکدام ازآنان بعدهاهنرمندانی بزرگ وصاحب سبک وتاثیرگذار درتاریخ هنر ایران وکشورهای دیگرچون هند وعثمانی شدند .
ازهمایتهای بی دریغ شاه اسماعیل ازهنرمندان داستانها نوشته اند که در حوصله این مختصرنیست . علاقه وی به هنر چنان بودکه ولیعهد خود تهماسب میرزا را زیرنظر ا ستاد سلطان محمد نقاش به هنرآموزی این استاد بی همتا گمارد و دوشاهکار بی نظیر شاهنامه وخمسه مصوررا به نام تهماسب میرزا رقم زد.
شاه اسماعیل درسال930(ه ق) درگذشت وفرزندش شاه تمهاسب براورنگ پادشاهی ایران تکیه زد وی دراوایل سلطنت مانندپدرعلاقه خارق العاده ای به هنردا شت . خصوصا که خودنیز دستی درهنرداشت به نحوی که بنا به گفته قاضی احمد قمی در گلستان هنر وی درکار تزیئن کاخ چهلستون قزوین بعد از انقال پایتختش به قزوین مشارکت داشت .همچنین مصورکردن دوکتاب شاهنامه وخمسه نظامی معروف به شاهنامه وخمسه تهماسبی باهمایت و گشاده دستی شاه تهماسب به ثمر رسید .
وی درخلال دودهه اول از پنجاه وچهار سال سلطنت خود حامی پرشوزهنرمندان بود. اما رفته رفته رفتار شاه تهماسب باهنرمندان تغییر کردونسبت به هنروهنرمندان بی تفاوت شد . وی درخلال این دو دهه کشوررا باسباط وقدرتمند کرده بود . باوجود دخالت موفقیت آمیز نظامی ایران در امورداخلی هندوستان وکمک به همایون پادشاه هند درباز پس گیری حکومت ازدست شورشیان ودفع حمل
ه ازبکان شاه تهماسب همچنان بامشکل روز افسون ازبکان مواجه بود . ازطرفی باشورش برادرانش سام میرزا والقاس میرزا علیه وی وپناهندگی آنان به سلطان عثمانی مشکلات وی صد چندان شد وهمینها باعث افسردگی وبیتفاوتی شاه تهماسب نسبت به هنروهنرمندان وبی اعتمادی به اطرافیان وحتی مردم شد .آنتی جکسون فرستاده ملکه الیزابت درسال 1562م وی رافردی عبوس
سال از کاخ سلطنتیش بیرون نیامد».درپی اخراج علمای شیعه از لبنان توسط سلطان عثمانی ومهاجرت ایشان به ایران وتاثیر برخی از علمای اخباری متعصب بر شاه تهماسب وی به مخالفت با فلسفه ،عرفان وهنرپرداخت .ازنتایج این تاثیرات، محدودیت وطرد علمای فلسفی وعرفانی مشرب چون شیخ عاملی«پدر شیخ بهائی» که با جمعی از علما به خان احمد گیلانی(حاکم وقت گیلان) پناهنده شدند.
این بی تفاوتی نسبت به هنر وهنرمندان به تدریج تبدیل به نفرت از هنرشد.برخی ازمورخین یکی از دلدیل این امررا ناکامی شاه تهماسب درهنر دانسته اند. این نفرت دامنگیر تمام هنرهاشد
شیلار کن بای درکتاب نقاشی ایرانی«Persian Painting »چنین می نویسد:شاه تماسب تاحدودسال 937باهرچیز سکر آوری مخالفت می کرد،تا946ازنقاشی وخوشنویسی نیز زده شد . درسال 946 باصدور فرمان تائبین بری ازگناه ،که رواج هرنوع هنر غیر روحنی را ،درسراسر کشور منع می کرد.ازآنجاکه درسال 961تجاوز نیروهای عثمانی را که به عهدنامه آماسیه درسال 961 انجامید ،دفع کرده بود، شاید صدور چنین فرمانی به لحاظ شکر گزاری برای امنیت سرزمینهای تحت امرش بود . باوجود صدور چنین فرمانی نگارگران به تهیه دیوانهای مصور ادامه دادند.
عموم نگارگران بزرگ آن دوران که دربرنامه های پیشین همکاری داشته بودند، وخود سلطان محمد در رأ سشان، دست ودل به انجام این مهم گماشتند، ولی جانب احتیاط را فرونگذاشتند ، ازاین جهات که به رعایت جواجتماعی رنگهای خود را خاموشتر سازند، ومضامین مینیاتورها را با حرمت بیشتر برگزینند.این تلفیق خودموجب تحکیم وحدت در ترکیب بندی آثار نگارگری آن دوره گردید.نمود این تغیرات را می توان در خمسه نظامی (شاه تهماسبی) مشاهده نمود.
اما این بی مهری رفته رفته تشدید شد.شاه به نگارگران دستور داد که در منازل خود آثارخود را خلق کرده و پس از آماده شدن تحویل کتابخانه سلطنتی دهند . مقرری هنرمندان رفته رفته قطع شد . این موضوع ازشکوایه ای که استاد کمال الدین بهزاد ازوضع معیشتی خودبراثرقطع مقرری ازپیش تائین شده خطاب به شاه تهماسب نوشته است هویدا ست .همچنین استاد سلطان محمد نقاش را که پس ازبازنشستگی استاد بهزاد به ریاست کتابخانه سلطنتی منصوب شده بود را برکنار ویک خطاط ثلث به نام مولانایوسف غلام خاصه را به جای وی منصوب نمود.
اماکاربه اینجاهم ختم نشد.دروقایع درباری مضبوط است که به بهانه ای ناچیز بر عبد العزیز نقاش درگاه وا ستاد پیشین خودچنان خشم گرفت که از روی کینه توزی بادست خویش بینی ودوگوش اورا برید.البته در تواریخ آمده است که عبد العزیزدر نبود شاه مهر سلطنتی را جعل نموده بود لذا از سوی شاه تهماسب مستوجب این عقوبت گردید. این رفتار شاه تهماسب موجب شد تعدادی ازهنرمندان ازایران به سوی دربار سلاطین کشور های همسایه چون هند وعثمانی مهاجرت کنند که شاخصترین ایشان میرمصوروپسرش میرسید علی وعبدالصمد به دربارهمایون پادشاه گورکانی هند وشاه قلی شاگردمیرک به دربارسلطان سلیمان قانونی می باشند.
ابراهیم میرزا
تعدادزیادی ازهنرمندان جذب دربارشاهزادهگان حاکم بر نواحی مختلف ایران شدند ودر کارگارگاهای آنان مشغول به فعالیت شدند. مهمترین حامی هنرمندان درآن روزگار وانفسا که هنرمندان را زیر چتر حمایت خودگرفت ابراهیم میرزا برادرزاده شاه تهماسب وحاکم خراسان میباشد.وی ازسال964تا982ه ق کارگاهی درمشهد تاسیس کرد وعلاوه برهنرمندان مقیم خراسان تعدادی از هنرمندان تبریزرا به خدمت گرفت که آثار زیبائی ازخودبه یادگار گذاشتند.
هفت اورنگ جامی
مهمترین اثرکارگاه ابراهیم میرزا کتاب گران سنگ هفت اورنگ جامی است که ازسال 963_972ه ق درمشهد کتابت ومصور گردید.این اثرکه مشتمل برسیصدصفحه خوشنویسی شده به خط نسطعلیق باحاشیه تشعیرشده توسط شش نفر از برجسته ترین خطاطان آن عصر به نامهای رستم علی، شاه محمود نیشابوری، محب علی، مالک دیلمی، عسیی بن عشرتی وسلطان محمد خندان است ودارای بیست وهشت مجلس مصور ازآثارهنرمندانی چون شیخ محمد، سلطان محمد خندان، میرزاعلی فرزندسلطان محمدتبریزی، مظفرعلی آقا وآقا میرک میباشد و همچنین نه سرفصل تذهیب شده ونه صفحه درآخر کتاب حاوی نام کاتبان میباشد.
اکنون این نسخه خطی مصوردر گالری فیری یر درواشننگتن دی سی نگهداری می شود ومطابق معمول، استادان وهنرشناسان غربی درپژوهش وتحقیق راجع به آثار ایرانی ازماپیشی گرفته اند.ازجمله میتوان به دکترماریا شریوسیمپسون نام بردکه تحقیقات گسترده ای پیرامون هفت اورنگ سلطان ابراهیم میرزا انجام داده است.
کتاب هفت اورنگ جامی را باید واپسین نسخه مصور ممتازبامعیارهای سلطنتی به شمار آورد. حتی آثار مابعد آن چون شاهنامه شاه اسماعیل دوم ویا کتب مصورعصرسلطنت شاه عباس اول وجانشینانش نیز درحد آن نیستند. دراین نگاره هاکه باهمکاری هنرمندان خراسانی چون شیخ محمد سبزواری وهنرمندان مهاجری چون میرزاعلی فرزند سلطان محمد تبریزی به تصویر در آمده است می توانیم تاثیر دوشیوه خراسانی تبریزی رابه خوبی مورد برسی قراردهیم. دراین آثار اصلوب طراحی به اوج روانی وبی پیرایگی خود میرسد. تاکیدهای رنگی وریتم متنوع وموجدار خطوط ولکه های سفید حالتی پرجنبوجوش به صحنه بخشیده اند.
اماشایستگی مکتب مشهد دراین واقعیت است که برمبنای دستاورد های هنری تصویری تبریز در
مورد مناظرمتحول شد.نقاشیها اکنون پسزمینه یا نمای بنارا نشان نمی دهند. سطح آنان تماماْبرای نمایش فضای فراخ وعرصه عمل آدمها به کار میرود. گهگاه نیز به سبب کشش عناصربه صوی حاشیه ها، ساختار محکم تصویر ازدسترفته است. شخصیتهایی که هیچ ارتباطی با موضوع داستان ندارند، جای با اهمیتی رادرصحنه اشغال کرده اند.
جوانها باریک اندام باگردن بلند وچهرههای کشیده وچانه های چاله داروچهره افراد میانسال ومسن باریش وموی خاکستری وحنائی رنگ بیش ازآنکه مانند جوانان خیالی باشد به طبیعت نزدیکتراست. ازسال 967بتدریج افراد صحنه عصاوعمامه دوازده ترک آراسته به چوبک قرمز موسوم به تاج حیدری که نشانه سلطنت صفوی است را کنار میگذارند. جوانان سررا با کلاهک لبه دوزی شده به
نوارخزویاباکلاهای خزی که با دستاری کوچک می پیچند می آرایند واین کارباعث می شود که چهره آنان بهترنمایانده شود.ولی افراد میانسال ومسن بادستارهای سپید که دنباله آن از یکسوآویزان ویا درزیرچانه قرار گرفته(که هم چنان توسط مردم برخی نواحی خراسان استفاده میشود) وزنان نیز با سربندهای سپید مشخص میشوند.
درآثار این دوره ترکیب بندی رنگ درکمال زیبائی ودقت مورد توجه قرار می گیرد. رنگ جزئی ترین اختلاف درجه خود را به تجلی می گذارد. بااین همه تیرگی دوران انحطاط مکتب تبریز، مخفیانه آن هنر به دوره کمال رسیده را تهدید میکند. البته نمیتوان از تأثیر محیط نیمه بیابانی خراسان بر فام رنگی این آثار قافل شد. اماوجودلکه های سپیدعمامه های مردان وسربدزنان وخطوط سپیدجامگان ترکیبی شگفت انگیزوحالت پرتحرکی از خطها و لکه های سپید پدید آورده است. در این آثار هنرمندان متأثراز دوران افول مکتب تبریز که به جهت جوموجود دراجتماع، رنگها را خاموشتر به کار می برند بودند وچنان که گفته شد طبیعت نیمه بیابانی خراسان نیز در پختگی وخاموشی رنگها تأثیر به سزائی داشت.امابااین حال دقت و مهارت هنرمندان این دوره در کنارهم چینی رنگها چنان است که فضائی شکوهمند وپرتجمل را ایجاد میکند.این موضوع در فضا سازی این آثارنیز مشهود
است به نحوی که حالتی نسبتا متظاهرانه به آن بخشیده است. در برخی از نگارهای این دوره« خصوصادرآثارشیخ محمد» آکنده از ویژگیهای ظریف وحتی عجیب وغریب است که با ترکیب بندهای پرزرق وبرقی تلفیق یافته وتوجه بیننده را از موضوع اصلی می رباید. گویا هنرمندبیشتردرپی خلق نگاره ای شاق وپرزحمت وتوهم زابوده تایک تصویرروائی.
در پس زمینه وطبیعت سازی نیز تأثیر آب وهوای نیمه بیابانی خراسان هم در عناصر سازنده پس
زمینه وهم در رنگ بندی آن مشهود است. بخلاف نگاره های دروان اوج مکتب تبریز که ترکیب بندی شلوغ ولی به سامان وابرهای پیچان وصخره ها ی بافت داروپرپیچ وتاب ودرختان پرشکوفه وجوان وموج دارو تپه های سرسبزوبوته های پرگل بارنگهای شاد وشفاف مشخص میشود درمناظر این دوره ابرهای درشت وکم پیچ وتاب، صخره های بدون بافت وکم حرکت وگاهازاویه دارباتأکیدهای تیر
ه درپرداخت ، درختان کهنسال وکم شاخ وبرگ، تپه های خشک وکم آب وعلف بارنگهای خاموش وبوته های کم پشت جزئیات مناظر راتشکیل میدهند.
به غیرازنگاره استقبال مصریان از عزیزمصروزلیخا نگارهای دیگر این دوره نسبتا کم پرسوناژتر هستند. اماآزادی وفراخ دستی نگار گران دربازنمائی هیاکل واطوارشان تا مرحله شیوه گری یا بگوئیم هنرنمائی چشم گیر در کارمیرزاعلی شیرین کار، وگاه تاحد تجمل پروری تفاخرآمیز در نگارههای شیخ محمد ومظفر علی به مبالغه میگراید.دراین دوره توجه به حرکات زندگی روزمره مردم عادی که به وسیله استاد کمال الدین بهزاد آغاز وتوسط میر سید علی به تعالی رسید در درجه اول اهمیت
قرار دارد خوصوصا دراین آثارمکتب مشهد توجه زیادی به زندگی عشایری ازجمله زندگی چوپانی شده است. این مهم فضائی آرام، لطیف وقابل قبول به آثاراین دروه بخشیده است.در ساختمانها دیگرتوجه زیادی مانند مکتب تبریز به جزئات نمای ساختمانها نمی شود ونمای بناها معمولابا آجر چینی ویاهمراهی آجروکاشی که اصطلاحابه آن معقلی می نامند تزئین می شوندوداخل
طاقهانیزیازمینه ای تک رنگ «معمولا سپید» وجود دارد ویاروی این زمینه با یک رنگ یا رنگهائی محدود طرحهائی تشعیر مانند تزئین شده است گاهاازبافت حاصل از آجرچینی درتزئین داخل طاقها استفاده شده است. بنا به نظر محققان هنری هنراین دوره یعنی مکتب مشهد بسیار تجمل گرایانه بوده است. استفاده از تزئین حتی دربه تصویرکشیدن چادرهای عشایری، ادوات جنگی واستفاده از تشعیردرحاشیه تمامی صفحات این کتاب آن را جزؤ بهترین کتب مصور سلطنتی تاریخ نگارگری ایران قرارداده است.
ابراهیم میرزا در اول جمادی الاول974به فرمان شاه تهماسب به سبزوارتبعیدشدولی همچنان به حمایت خودازهنرمندان گرد آمده درمشهد ادامه داد، به نحوی که حتی تعدادی ازهنرمندان چون شیخ محمدبااوبه سبزوارعزیمت کردندودراصل کتاب هفت اورنگ جامی درسبزوار تحویل سلطان ابراهیم میرزا شد.
درسال982ه ق شاه تهماسب درگذشت وپس از یکسال کشمکش میان شاهزادهگان صفوی فرزندش اسماعیل میرزابانام شاه اسماعیل دوم برتخت نشست وی که به فرمان پدرش به مدت سی سال درزندان قلعه قهقه محبوس بود بعداز تکیه زدن براریکه قدرت دست به قتل عام ومحبوس ساختن شاهزادگان صفوی زدوابراهیم میرزا نیز ازآتش این فتنه بی نسیب نماند. شاه اسماعیل
دوم ابراهیم میرزارا که هشت سال بود که دوره تبعیدخود رادرشهرکوچک سبزوارمی گذراندبه قزوین فراخواند وسپس وی را محبوس ساخت تادرخاموشی وفراموشی جان بسپارد. منقول است که بیوه شاهزاده ابراهیم میرزا مرقعی که شویش از ممتازترین آثارمجموعه به طوراختصاصی گردآورده بود نابود ساخت. به این ترتیب آخرین دوره شکوهمند تاریخ کتاب آرائی ایران به پایان رسید. هرچندشاه اسماعیل دوم با انتقال هنرمندان کارگاه ابراهیم میرزا ازمشهد، سبزوار وهرات به قزو
ین سعی دراحیای دوباره کارگاه سلطنتی قزوین نمودولی نه عمرش آنقدر کفاف داد تا مقصود خود را عملی سازد ونه کمشمکشهای خاندان صفوی بعدازمرگ وی مجالی برای مجد دوباره کارگاه سلطنتی کتاب آرائی صفوی گذاشت. حتی در دوره سلطنت شاه عباس کبیروجانشینانش نیز هرگز کتابی در معیارهای سلطنتی کتابت ومصور نشد.به عقیده بسیاری ازمحققان هنرکتاب آرائی ایران کتاب شاهنامه شاه اسماعیل دوم وسایر کتب مصور سلاطین صفوی ودیگرسلسله های بعدی نیز درحد کتاب هفت اورنگ جامی کارگاه ابراهیم میرزا درمشهد نیست.
درنهایت می توان مکتب نگارگری مشهد درعصر صفوی وایام حکومت سلطان ابراهیم میرزا در این شهررا دوره گذار نگارگری ایرانی وسرآغاز دگرگونی درهنر و نگرش هنرمندان این مرزوبوم دانست . سرآغازی که تاثیرات عظیمی در مکاتب بعدی هنرنگارگری برجای نهاد.
فرش صفوی، شاهکار هنری
هنر طراحی و بافت فرش در دوران صفوی آنقدر رشد کرد و شکوفا شد که حالا این دوران را یکی از مهمترین و درخشانترین دورههای تاریخ فرش ایران به حساب میآورند. فرشهای ایرانی که در این دوره بافته شدهاند در تمام دنیا شاهکار هنری به حساب میآیند.
نقاشان دوره صفویه در طرح و نقش فرشها تحول اساسی به وجود آوردند و بافندگان هم با
مهارتشان در بافندگی و انتخاب پشم و ابریشم مرغوب به تخیل طراحان و نقاشان زندگی بخشیدند.
کلمات کلیدی :
»
نظر