پروژه دانشجویی مقاله حیات وحش بختگان در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله حیات وحش بختگان در pdf دارای 54 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله حیات وحش بختگان در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله حیات وحش بختگان در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله حیات وحش بختگان در pdf :

تا قبل از آشنائی انسان با تمدن صنعتی، در طبیعت تخریب عمده ای صورت نگرفت و انسان مانند دیگر جانداران طبیعت را تنها برای مصرف مورد استفاده قرار می داد. پس از ظهور تمدن صنعتی، انسان طبیعت را نه تنها برای مصرف بلکه به خدمت نیازهای خود گرفت و با دست یافتن به ماشین، انواع سوخت فسیلی و نیروی اتم به تدریج از قدرتی بزرگ برخوردار شد.
متأسفانه انسان در طول تاریخ خود، از این قدرت خردمندانه بهره نجست و ویرانیهای عظیمی را در طبیعت بوجود اورد، اکنون بخردمندی انسان امیدی هست هر چند می تواند در لحظه ای حیات را از زمین براندازد.
در کشور ما، تا قبل از جنگ جهانی دوم لطماتی که به طبیعت وارد می شد کند و در طی یک دوران طولانی بود، پس از جنگ فرسودگی طبیعت سرعت زیادی گرفت، در اثر جلوگیری از بیماریهای واگیر دار انسانی و دامی جمعیت انسان و تعداد دامها افزایش زیادی پیدا کرد، با رواج کشاورزی ماشینی و کشت زمینهای مرتعی و جنگلی از سطح مراتع و جنگلها به شدت کاسته شد و فشار به زمین بیشتر گردید. مرز جنگلهای اطراف شهرها و روستاها دایره مانند بعقب نشست و سال به سال شعاع این دوایر بزرگتر شد.
کشور ما با وجود اینکه دارای جنگلهای خوب، دشتهای حاصلخیز و مراتع وسیع و مناسب برای دامهای اهلی و حیوانات وحشی است. بدلیل کمی بارندگی قسمت اعظم آن خشک و شوره زار است و به معنی دقیق کلمه برای کشاورزی مناسب نیست. این نواحی اغلب بنام زمینهای حاشیه ای نامیده می شوند و بایستی نسبت به بهره برداری صحیح از این زمینها توجه بیشتری شود ولی عملا در برنامه ریزیهای اقتصادی این نواحی بکلی فراموش شده است. در صورتیکه بهره وری صحیح از زمین مهمترین مسئله ایست که در برنامه ریزیهای دراز مدت یک ملت باید مورد توجه قر ار گیرد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله رایگان شیمی رنگ در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله رایگان شیمی رنگ در pdf دارای 5 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله رایگان شیمی رنگ در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله رایگان شیمی رنگ در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله رایگان شیمی رنگ در pdf :

بررسی مواد رنگی از نظر شیمیایی ،. بخش جالبی از شیمی کاربردی را تشکیل میدهد به شیمی رنگ معروف است . در این قسمت انواع تقسیم بندی مواد رنگی ، مواد اولیه ( Primaries ) مواد حد واسط (‌ Intermediates ) بررسی میگردد .
1 – طبقه بندی مواد رنگی
علاوه بر تقسیم بندیهای قدیمی این مواد را به مصنوعی و طبیعی ، گیاهی و غیر گیاهی ، معدنی و آلی و غیره طبقه بندی میکردند در تقسیم بندی جدید که بر اساس کاربرد رنگها متکی است این مواد بطور کلی به دو بخش عمده زییر تقسسیم بندی شده است:
I - بیگمانها ( رنگدانه ها )‌ یا بیگمنت ها ( PIGMENTS )
II - رنگها ( DYES )
اغلب رنگها موارد استفاده شان در صنایع رنگرزی نساجی اهمیت دارند در صورتی که بیگمانها در موارد غیر رنگرزی نساجی کاربرد بیشتری دارند . هر چند که بعضی مواقع آنچنان مرز مشخص بین ایندو بخش رنگ نمیتوان تقسیم نمود .
بیگمانها ( Pigments )
بیگمانها مواد جامد تزئینی هستند که در شکل و اندازه های مختلف در حلالهای مربوط به حالت معلق تهیه و بکار میروند . بیگمان مشتمل بر مواد سیاه ، سفید و رنگی بوده که موارد استعمال زیادی از جمله رویه زدن ، پوشش دادن ( Surface Coating ) ، رنگرزی انبوه ( Mass Coloration ) و دیسپرسیون در هوا میباشد .

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی پاورپوینت راهکارهای همزمانی در ویندوز در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

توجه : این پروژه به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پروژه دانشجویی پاورپوینت راهکارهای همزمانی در ویندوز در pdf دارای 17 اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در Power Point می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل پاور پوینت پروژه دانشجویی پاورپوینت راهکارهای همزمانی در ویندوز در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است


لطفا به نکات زیر در هنگام خرید

دانلودپروژه دانشجویی پاورپوینت راهکارهای همزمانی در ویندوز در pdf

توجه فرمایید.

1-در این مطلب، متن اسلاید های اولیه 

دانلودپروژه دانشجویی پاورپوینت راهکارهای همزمانی در ویندوز در pdf

قرار داده شده است

 

2-به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در پاورپوینت وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید

3-پس از پرداخت هزینه ، حداکثر طی 12 ساعت پاورپوینت خرید شده ، به ادرس ایمیل شما ارسال خواهد شد

4-در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل اسلاید ها میباشد ودر فایل اصلی این پاورپوینت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

5-در صورتی که اسلاید ها داری جدول و یا عکس باشند در متون زیر قرار داده نشده است


بخشی از متن پروژه دانشجویی پاورپوینت راهکارهای همزمانی در ویندوز در pdf :

راهکارهای همزمانی در ویندوز

ویندوزها ، همگام سازی بین نخ های را به عنوان بخشی از معماری شیء فراهم می کند

دو روش مهم همگام سازی عبارتند : از اشیای همگام سازی و اشیای بخش بحرانی .

اشیای همگام سازی از توابع انتظار استفاده می کنند .

ابتدا توابع انتظار را توصیف می کنیم و سپس به این دو نوع شیء می پردازیم .

توابع انتظار

 

توابع انتظار به نخ اجاره می دهند اجرایش را مسدود کند . توابع انتظار خاتمه نمی یابد تا معیاری برآورده شود .
نوع تابع انتظار مجموعه ای از معیارهای مورد استفاده را نشان می دهد . وقتی تابه انتظار فراخوانی می شود،بررسی می کند آیا معیار انتظار برآورده شده است تا خیر؟ اگر معیار انتظار برآورده نشود .
نخ فراخوان وارد حالت انتظار می شود . در حالی که منتظر برآورده شدن معیاری است، زمان پردازنده را مصرف نمی کند .
ساده ترین نوع تابع انتظار،بر روی یک شیء منتظر می ماند

اشیای همگام سازی

راهکار مورد استفاده مجری ویندوز برای پیاده سازی امکانات
همگام سازی ، خانواده اشیای همگام سازی است

هر نمونه از شیء همگام سازی می تواند در حالت سیگنال داده

شده یا سیگنال داده نشده باشد .

نخ می تواند بر روی شیء ای در حالت سیگنال داده نشده معلق

بماند . وقتی شیء به حالت سیگنال داده شده می رود ، نخ آزاد

می گردد . این راهکار ساده است :

 

نخ درخواست انتظار را با استفاده از، دستگیره شیء همگام سازی

به مجری ویندوز می فرستد . وقتی شیء وارد حالت سیگنال داده می شود .
مجری ویندوز تمام اشیای نخی را که روی آن شیء همگام سازی منتظر هستند آزاد می سازد .
شیء رویداد

برای ارسال سیگنال به یک نخ به کار می رود تا نشان دهد که رویداد خاصی داده است .
به عنوان مثال ،
در ورودی و خروجی همپوشانی شده ، وقتی عملیات همپوشانبی به اتمام می رسد.سیستم

یک شیء رویداد

خاص را در حالت سیگنال داده شده قرار می دهد شیء mutex را ارائه می کند موجب اعمال

انحصار متقابل دستیابی به منابع می شود . به طوری که در هر زمان فقط یک شیء نخ اجازه دستیابی دارد .

به این ترتیب مثل یک سمافور دودویی عمل می کند . وقتی شیء به حالت سیگنال داده شده می رود ،

فقط یکی ازنخ هایی که روی شیء منتظر هستند آزاد می شود

Mutex ها می توانند برای همگام سازی نخ هایی به کار روند که فرآیندهای مختلفی در حال اجرا هستند .

همانند Mutex ها ، اشیای سمافور نیز ممکن است بین نخ هایی در چند فرآیند ، مشترک باشند .

سمافور ویندوز ، سمافور شمارشی است . در اصل ،
شیء تایمر قابل انتظار ، در فواصل زمانی و یا

 

در زمان خالصی سیگنال می دهد .

 

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله نیازهای کارکنان در فرآیند تولید در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله نیازهای کارکنان در فرآیند تولید در pdf دارای 114 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله نیازهای کارکنان در فرآیند تولید در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله نیازهای کارکنان در فرآیند تولید در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله نیازهای کارکنان در فرآیند تولید در pdf :

شناخت نیازهای کارکنان در بازدهی فرآیند تولید
بقاء و تداوم فعالیت بنگاههای اقتصادی بویژه فعالان عرصه صنعت و تولید، به چگونگی انگیزش کارکنان بستگی دارد. هرچه مشکلات معیشتی کارکنان به تبع مشکلات اقتصادی جامعه بیشتر باشد تاثیر حقوق و مزایا به تبع شغل بیشتر است .بنابراین ضرورت دارد مدیران شرکتها به این نکته اساسی توجه کامل داشته باشند.

در این مقاله سعی شده که ضمن بیان مبانی نظری تاثیر پرداخت بهره وری بر انگیزش کارکنان ، روش ارزیابی عملکرد کارکنان نیز ارائه گردد تا بر پایه آن پرداخت بهره وری صورت گیرد.

مقدمه
تحولات بنیادین در عرصه تجارت و اقتصاد در دهه های اخیر چنان پرشتاب بوده است که مدیریت کسب و کار را پیچیده تر از قبل کرده است . در ادبیات اقتصادی ، عوامل تولید به سرمایه ، زمین و نیروی کار تقسیم شده است . درعوامل مذکور نقش نیروی کار در تمام عرصه های فعالیت از سطوح مدیران تا کارکنان ورده عملیاتی ، بسی مهمتر از عوامل دیگر است .در سازمانها بویژه شرکتها وبنگاههای اقتصادی ، مهمترین مولفه ، در فرآیند کار وفعالیت انسانها هستند که تصمیمات را اتخاذ می کنند سپس آن را به اجرا درمی آورند و برپایه آن تداوم فعالیت آینده را پیش بینی می کنند.

تامین اهداف شرکتها به میزان مطلوب ، مستلزم استفاده صحیح از قابلیتها وتوانائیهای نیروی انسانی و همچنین فراهم آوردن امکانات برای پرورش استعدادهای آنهاست . آنچه که مدیریت شرکتها را در انجام این مقصود یاری می دهد، استفاده از روشهاو ابزارهای متنوع است . طراحی نظام حقوق و دستمزد به منظور جبران خدمت کارکنان از جمله این روشها و ابزارهاست .

 
هدف اصلی نظام حقوق و دستمزد برقراری ارتباط منطقی بین وظایف ومسئولیتهای شغل و فرد از یکطرف و میزان پرداختی به عنوان حقوق و مزایا از طرف دیگر است . به عبارت دیگر مقصود این است که از طریق به کارگرفتن این تکنیک تعادلی در امر پرداخت بین حقوق و دستمزد متناسب با وظایف و مسئولیتهای شغل برقرار گرددتا به تلاشهای ارزشمند کارکنان فعال ارج گذاشته شود و تناسب منطقی بین کار و فعالیت هر فرد نسبت به مزد دریافتی او با کار و فعالیت فرد دیگر نسبت به مزد دریافتی او برقرارشود.

جایگاه نیروی انسانی
نیروی انسانی مهمترین عامل تولید در شرکتهای تولید تلقی می شود. به طوری که تحقیق اهداف شرکت با میزان و چگونگی فعالیت او مرتبط است وظایف و مسئولیتهای نیروی انسانی را می توان در سطح مدیریت و کارکنان (عملیات ) دسته بندی کرد که اهمیت و اثرگذاری اجرای وظایف و مسئولیتها در سطح مدیریت به مراتب از سطح کارکنان بیشتر است . زیرا ضمانت تداوم فعالیت شرکت به میزان قابل توجهی به نحوه اجرای مسئولیت مدیران بستگی دارد .بنابراین آنچه که مدیران انجام می دهند تاثیر قابل توجهی بر عملکرد شرکت دارد. ذکر نکات فوق ، انکار یا تکذیب تاثیر فعالیت کارکنان بر عملکرد شرکت نیست بلکه بررسی میزان تاثیر آنها بر عملکرد مدنظر بوده است . تجربه تاریخی بسیاری از شرکتهای موفق و ناموفق نشان می دهد که موفقیت وشکست بسیاری از آنها به نحوه عملکرد نیروی انسانی بستگی دارد. جملگی گواهی براهمیت جایگاه نیروی انسانی در مجموعه عوامل موثر بر فعالیتهاست .

تاثیر حقوق و دستمزد بر انگیزه نیروی انسانی
انگیزه به عنوان نیاز، چراهای رفتار هستند. بدین مفهوم ، شکل دهنده رفتار است .می گویند فلانی خوب کار می کند (کارخوب ، نشانه رفتار است ). این امر با انگیزه (نیاز)فرد رابطه مستقیم دارد.

در بسیاری از تحقیقات علمی تائید گردید که نهادینه شدن رفتار منطقی فرد با انگیزه (نیاز) او همبستگی مستقیم دارد. هرقدر، افراد نیازهای ارضاشده داشته باشند، رفتارشان عقلانی تر و منطقی تر خواهد بود یعنی مجموعه فعالیتهای او براساس موازین منطقی تری صورت گرفته و به انجام می رسد.
علی رغم اینکه انگیزه ها درونی هستند اما متاثر از بسیاری از عوامل بیرونی اند زیرارفتار آنها در بیرون معنی پیدا می کند. فرآیند انگیزه را می توان به شرح زیر ترسیم کرد:

نیازهای ارضا نشده >—- تنش >—-پویایی >—- رفتار >—- ارضا نیاز >—- کاهش تنش

عامل اصلی حرکت جهت ارضا نیاز، عدم ارضاء نیاز است که موجب می گردد افراد ازخود رفتار خاصی بروز دهند. بنابراین حرکت درونی در جهت ارضا نیاز، پاسخی برای رفتار است . در شکل دهی رفتار علاوه بر نیاز، توجه به هدف نیز ضروری است . زیرا بین میزان دستیابی به هدف با توان و تمایل افراد همبستگی وجود دارد. اهداف نباید آرمانی و بسیار سطح پائین باشد.  

شناخت عوامل مذکور برای مدیریت اهمیت دارد. زیرا هدف مدیر، انجام کار بوسیله دیگران است . او نیاز به مهارتی دارد تا بر پایه آن ابزار و روشهایی را شناسایی کند که امرمدیریت را به شکل کارآمدتر انجام دهند. از جمله این مهارتها، مهارت انسانی است . بدین معنی که دیگران (نیروی انسانی ) را درک کند، او را بشناسد تا بتواند انگیزش لازم در او وگروه کاری او ایجاد کند.بنابراین می توان به این نتیجه دست یافت :

بررسی انگیزه (نیاز) در فرآیند اعمال مدیریت بسیار حیاتی است . با شناخت نیازنیروی انسانی و سپس به کارگیری ابزار مناسب موثر بر ارضا نیاز موجب انگیزش کارکنان شده و به تبع آن ، بر رفتار آنها تاثیر خواهد داشت .

معروفترین طبقه بندی از نیازها، مربوط به ابرام مازلو است . ایشان معتقدند، که نیازها، سلسله مراتبی هستند به تعبیری از یک سطح شروع می شود و متناسب با شدت آنها، افزایش می یابد.  

رفتارها، ابتدا در اثر نیازهای شدیدتر شکل می گیرد و با ارضا نیاز آن سطح ، نیازجدیدی مطرح می شود. طبقه بندی نیازها بر اساس مفروضات مازلو، تا حد زیادی به شرایط هر جامعه یا شرکت بستگی دارد. در جامعه ما، به تبع وجود مشکلات اقتصادی ،نیازهای جسمانی نسبت به نیازهای خودشکوفایی شدیدتر است . به عبارتی ، نیازفیزیولوژیک برای افراد جامعه ما اهمیت بیشتری دارد. این قاعده در خصوص شرکتها نیزمصداق دارد. به عنوان مثال ، در شرکتی که سطح نیروی انسانی تخصصی تر باشد شدت نیاز اولیه نسبت به نیاز ثانویه در مقایسه با شرکت دیگر کمتر است . تفاوت در نیازها، درداخل یک شرکت نیز مصداق دارد. ممکن است در یک شرکت ، یکی از کارکنان در سطح نیاز جسمانی باشد و برای نفر دیگر، نیاز احترام اهمیت داشته باشد.

بنابراین ، مدیران با شناخت نیاز کارکنان خود، می توانند از مناسب ترین شیوه های ایجاد انگیزش استفاده کنند.

برای تعیین دقیق تر نیازها، سلسله مراتب نیازها (رفتار سازمانی ، مترجمان دکتر سیدمحمد اعرابی ، دکتر محمد پارسائیان ) بر پایه نظریه ابرام مازلوارائه می شود.

مطالعات در بسیاری از شرکتها از جمله شرکت مورد بررسی نشان می دهد که اهمیت نیاز فیزیولوژیک در بسیاری از کارکنان در مقایسه با سایرنیازها، بیشتر است . بنابراین توجه به تامین معیشت آنها، یک شرط لازم ، ولی کافی نیست و پرداخت حقوق و مزایا نقش تعیین کننده ای در تامین معیشت کارکنان دارد.

در قوانین جاری کشور ما بویژه در بخش کارگری نظیر قانون کار تعیین حداقل مزد از طرف وزارت کار، با قدرت خرید افراد (شاغلان این بخش )اساس تناسب ندارد. چنانچه به توانایی کارفرما نیز در خصوص پرداخت حقوق و مزایا نیز توجهی داشته باشیم ، نشان می دهد که افزایش حداقل حقوق نیز موجب افزایش مشکلات عدیده ای خواهد بود. زیرا به تبع آن بسیاری از هزینه های کارفرما نیز افزایش خواهد یافت . نظیر بیمه سهم کارفرما، نرخ اضافه کار، حق اولاد و;

بنابراین در قانون کار حق السعی هر شاغل به شکل فراتر از مزد اعلام شده از طرف وزارت کار تعیین شده است : ماده 34 ـ کلیه دریافتهای قانونی که کارگر به اعتبار قرارداد کار اعم از مزد یا حقوق ، کمک عائله مندی ، هزینه های مسکن ، خواربار، ایاب و ذهاب ، مزایای غیرنقدی ، پاداش افزایش تولید،سود سالانه و نظایر اینها دریافت می کند را حق السعی می نامند.  

ماده 35 ـ مزد عبارت از وجوه نقدی یا غیرنقدی و یا مجموع آنها در مقابل انجام کار به کارگر پرداخت می شود.

ماده 36 ـ مزد ثابت عبارت از مجموع مزد شغل و مزایای ثابت پرداختی به تبع شغل .

تبصره 1 ـ در کارگاههایی که دارای طرح طبقه بندی و ارزیابی مشاغل نیستند، منظور از مزایای ثابت پرداختی به تبع شغل ، مزایایی است که بر حسب ماهیت شغل یا محیط کار و برای ترمیم مزد در ساعت عادی کار پرداخت می گردد از قبیل مزایای سنجش کار، مزایای سرپرستی ، فوق العاده شغل و غیره .

تبصره 3 ـ مزایای رفاهی و انگیزه ای از قبیل کمک هزینه مسکن ، خواربار و کمک عائله مندی ، پاداش افزایش تولید و سود سالانه جزو مزد ثابت و مزدمبنا محسوب نمی شود. توجه به مفاد ماده 34 در خصوص حق السعی که پاداش افزایش تولید و سود سالانه نوعی از پرداختی به شاغل تلقی می شود ومفاد تبصره 3 ماده 36 که جزء مزد ثابت نیستند و به عنوان مزایای انگیزه ای تعریف شده است ، نکات اجرایی ارزنده ای را فراهم می کند از جمله :

1 ـ پرداخت اینگونه مزایا قانونی هستند;
2 ـ پرداخت اینگونه مزایا کارپذیر نیستند به عبارتی مبنای محاسبه اضافه کار نیستند و مشمول کسر کسورات بیمه نمی باشند زیرا غیرمستمر هستند;
3 ـ پرداخت اینگونه مزایا انگیزاننده هستند;
4 ـ پرداخت اینگونه مزایا براساس معیارهایی نظیر افزایش تولید یا سود سالانه قابل محاسبه و اندازه گیری است که به عبارتی از توجیه اقتصادی لازم برخوردار است .

علیرغم اینکه ، مفاد قانون کار (مذکور) برقانونی بودن اینگونه پرداختها صحه می گذارد و شرایط آن به استناد ماده 47 کاملا” روشن شده است ولی در پاره ای از مواقع مشکلاتی برای کارفرمایان ایجاد می کند. از جمله اینکه در حسابرسی که کارشناسان سازمان تامین اجتماعی از دفاتر قانونی شرکتهابه عمل می آورند، اینگونه پرداختها را مستمر تلقی کرده و حق بیمه متعلقه به همراه جرایم مربوطه را طلب می کنند که خود موجب شده است که شرکتهااز این ابزار قانونی به منظور جبران زحمت کارکنان خود استفاده نکنند.

در پرداخت بهره وری ، ضرورت دارد، شاخصهای ارزیابی روشن و دقیق تعیین شود تا اهداف نظام پرداخت که به شرح زیر ارائه می شود، تحقق یابد:
جذب و نگهداری شایسته ترین نیروها مخصوصا” در سطوح بالای تصمیم گیری ;
پاسخگویی به عامل متغیر عرضه و تقاضا در بازار کار و توجه به نیازهای ویژه و متفاوت شرکت ;
احترام به تفاوتهای فردی و احتراز از استاندارد کردن نیروی انسانی در قالب پیش ساخته فرضی ;
ایجاد نظم و ترتیب و آرامش در محیط کار;
ایجاد انگیزه لازم در جهت سوق دادن نیروی انسانی برای تامین تخصصهای مورد نیاز;

تامین احتیاجات معیشتی سطوح مختلف کارکنان به نحوی که با احتیاجات اولیه زندگی آنها مطابقت کند;
سهولت در تطبیق افراد با ضوابط در جهت جذب نیروی متخصص و پویایی لازم به منظور مواجه با نوسانات تورمی بازار کار;
تلاش در جهت تحقق عملی یکی از نظریه های قابل قبول پرداخت مزد (تئوری برابری ) به منظور افزایش انگیزه و رضایت شغلی معین .
 
1 – شاخص سنجش عملکرد (تجربه عملی )
تحقق اهداف مذکور به نحوه سنجش عملکرد کارکنان و به تبع آن به تبیین و تدوین شاخص سنجش عملکردی بستگی دارد.

1 ـ تعیین عوامل موثر تعیین کننده مزد:
1-1) امتیاز شغل : مشاغل شرکت براساس نمودار سازمانی تعیین گردید و این مشاغل در سه سطح طبقه بندی شدند:
پشتیبانی غیرفنی (شامل اداری ، به استثنا تاسیسات ( مالی )به استثنا حسابداری صنعتی )، تدارکات ، فروش ( به استثنا خدمات پس از فروش و مهندس فروش )، دفتر مدیریت و مشاغل ستادی نظیر مشاوران مدیریت و حسابرسی .

 
2-1) پشتیبانی فنی : آن دسته از مشاغلی هستند که در حوزه پشتیبانی فنی در خدمات رسانی به واحد تولید فعالیت می کنند نظیر مشاغل واحد صنایع )به استثنا R&D)، انبارها و حسابداری صنعتی .
3ـ1) مشاغل فنی : آن دسته از مشاغلی هستند که مستقیما” در تولید دخالت دارند، نظیر کلیه مشاغل فنی واحدهای تولید، کنترل کیفیت ، تاسیسات ،R&D، خدمات پس از فروش و مهندسی فروش .

امتیاز هر یک از مشاغل فوق از پائین به بالا تا سطح سرپرستی تعیین و در هر سال مالی با توجه به تورم قابل تعدیل است . برای مثال امتیاز رده عملیاتی سه سطح فوق به ترتیب پشتیبانی غیرفنی 2633، پشتیبانی فنی 3533 و فنی 3850 تعیین گردید که رده بالاتر نسبت به رده پائین تر از ضریب افزایشی حدود 10% برخوردار است .  

2 – امتیاز سابقه کار: عبارت است از مدت زمانی که فرد برای آشنایی با روشهای کار از طریق انجام امور مربوط به وظایف هر شغل به دست می آورد و به طور مستقیم و غیرمستقیم در افزایش کارائی فرد موثر است . امتیاز این پارامتر براساس جدولی تعیین و به امتیاز شغل اضافه می گردد.

3 – کارایی : توجه به تفاوت کارایی افراد در انجام وظایف محوله ، امتیاز این پارامتر یا پیشنهاد مدیر مربوطه و تائید مدیرعامل لحاظ می شود و به عنوان ضریبی به امتیاز شغل اضافه می گردد.

4 – فوق العاده و سختی کار: به منظور جذب نیروی کارآمد در دستیابی به اهداف شرکت و توجه به امکانات و فضای تولیدی ، فشار کار وارده بر افراد،شرایط نامساعد محیط کار از طرف دیگر، وجود این پارامتر ضروری است لذا امتیاز این پارامتر با پیشنهاد مدیر مربوطه و تائید مدیر عامل تعیین وبه عنوان ضریب به امتیاز شغل اضافه می گردد.

5 – حق مسئولیت به عنوان پاسخگویی در قبال انجام وظایف مشاغل مدیریتی به منظور حسن انجام امور و جلوگیری از بروز اختلال در نظم و اتلاف منابع و تسهیل در هدایت نیروی انسانی برای مدیران لحاظ و قابل پرداخت است .

توجه به پارامترهای فوق ، نشان می دهد که این پارامترها به چهارچوب طرح طبقه بندی مشاغل نزدیک است و معمولا”، عوامل تعیین کننده مزد به شمارمی آید.

2 ـ بهره وری و مزد تشویقی
این پارامتر در راستای به کارگیری ابزار قانونی ملحوظ در قانون کار، در نظر گرفته می شود که موضوع اصلی مقاله نیز است برای اجرایی کردن این پارامتر، مفروضات زیر مدنظر قرار گرفت (پارامترهای اصلی ) :
1-2 تدوین خط مشی ارزیابی : جهت ارزیابی عملکرد کارکنان ، کارکرد تیمی مدنظر قرار گرفت . به عبارتی عملکرد واحد مربوطه و سپس شغل در همان واحد مبنای ارزیابی قرار گرفت .  
به عنوان مثال : ابتدا واحد تولید ارزیابی می شود سپس در لایه های پائین تر، شغل مونتاژکار، نصب و راه اندازی و; ارزیابی می شود.

2-2 اتخاذ این سیاست که هر واحد مشتری واحد دیگر است . یعنی ارزیابی واحدها از یکدیگر در خصوص انجام وظایف محوله عادی . 3-2 تعیین پارامترهای اصلی ارزیابی و تعیین میزان وزن هر پارامتر
4-2 ارزیابی مدیرعامل  
5-2 تعیین وزن هر یک از واحدها در تحقق اهداف شرکت
6-2 تفکیک شاخصهای ارزیابی مدیران از کارکنان با توجه به نوع وظایف آنها
7-2 محاسبه بودجه هر واحد متناسب با امتیاز مکتسبه به شرح زیر با توجه به فروش دوره ارزیابی و تخصیص آن
 
8-2 بررسی بازخورد نتایج ارزیابی به هر واحد در جهت اصلاح عملیات توجه به مفروضات فوق ، نکات ارزشمندی را دارد که می تواند در تحقق اهداف شرکت بسیار موثر افتد :
ارزیابی واحدها از یکدیگر به عنوان مشتری یکدیگر نه تنها در بهبود عملکرد آن موثراست ، بلکه موجب می گردد که کار را به صورت تیمی انجام دهند و یادگیری گروهی درانجام کار تیمی محقق شود;
تعیین پارامترهای اصلی برای ارزیابی و ارائه آن به واحدها موجب می گردد که باوظایف یکدیگر آشنا شوند و از وظایف خود نیز مطلع گردند;
ارزیابی گروهی ، موجب ارتقا مسئولیت پذیری گروهی و شراکت در تصمیم گیری می شود.

توجه به نیاز کارکنان در مدیریت جامع
بسیاری از محققان تلاش کرده اند تا جنبه های مختلفی که مدیریت کیفیت جامع بر شناخت نیازهای کارکنان را شکل می دهد، مشخص سازند. در این مقاله 8 جنبه اصلی مدیریت کیفیت جامع که در مقاله «مارتینز لورنته» و همکارانش بیان شده، پایه و اساس تحقیق را تشکیل می دهد[13]. در ادامه به توضیح جنبه های مختلف مدیریت کیفیت جامع بر مبنای شناخت نیاز کارکنان در فرآیند تولید می پردازیم:

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی تحقیق در مورد نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی در

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی تحقیق در مورد نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی در pdf دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی تحقیق در مورد نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی تحقیق در مورد نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی تحقیق در مورد نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی در pdf :

مفهوم‌ فرهنگ‌
مفهوم‌ فرهنگ‌ در کاربرد معمول‌ این‌ واژه‌ بسیار مبهم‌ است. در بیشتر موارد فرهنگ‌ مجموع‌ کل‌ فعالیت‌هایی‌ تلقی‌ می‌شود که‌ به‌ نوعی‌ با کار فکری‌ یا معنوی‌ سر و کار دارند، یعنی‌ هنر و علم. اما این‌ واژه‌ بخصوص‌ در علوم‌ اجتماعی‌ کاربرد مهم‌ دیگری‌ دارد و تعریف‌ دیگری‌ از آن‌ ارایه‌ می‌شود. دست‌ اندرکاران‌ علوم‌ اجتماعی‌ فرهنگ‌ را مجموعه‌ی‌ همگنی‌ از سنت‌ها، معنی‌ها، ارزش‌ها، نهادها، آداب‌ و رسوم‌ و فعالیت‌های‌ نوعی‌ دانسته‌اند که‌ در مقطع‌ زمانی‌ و مکانی‌

بخصوصی‌ ویژگی‌ خاص‌ و مشخص‌کننده‌ی‌یک‌ جامعه‌ است. مکتب‌ فرانکفورت‌ حتی‌ اگر در برخورد انتقادی‌ خود، فرهنگ‌ به‌ معنی‌ اول‌ را در کانون‌ توجه‌ قرار نمی‌دادند، باز هم‌ متوجه‌ ابهام‌ موجود می‌شدند. این‌ دو برداشت‌ از فرهنگ‌ در حقیقت‌ ممکن‌ است‌ به‌ نوعی‌ با هم‌ مرتبط‌ باشند. در تاریخ‌ جامعه‌ شناسی‌ و نظریه‌ی‌ اجتماعی، هیچ‌ کس‌ بیش‌ از جرج‌ زیمل، متفکر آلمانی‌ در آستانه‌ی‌ قرن‌ بیستم، در جهت‌ ارایه‌ی‌ تعریفی‌ پویا و فراگیر از فرهنگ‌ نکوشیده‌ است.

او که‌ بسیار متکی‌ بر آموزه‌های‌ هگل‌ و مارکس‌ است، فرهنگ‌ را در خودآفرینی‌ انسان‌ در متن‌ پرورش‌ چیزهای‌ دیگر، یا خود پروری‌ در جریان‌ معنی‌ و کارکرد بخشیدن‌ به‌ چیزهای‌ طبیعت‌ می‌داند. در هر حال، از دید زیمل، خود پروری‌ (فرهنگ‌ ذهنی‌ سوبژکتیو.) افراد و پرورش‌ چیزهای‌ دیگر (فرهنگ‌ عینی‌ ابژکتیو ) توسط‌ مجموعه‌های‌ همگن‌ افراد نه‌ موازی‌اند و نه‌ هماهنگ.

او افزایش‌ تدریجی‌ و خطی‌ میزان‌ تقسیم‌ کار را زنجیره‌ی‌ سرخ‌ تاریخ‌ تلقی‌ کرد که‌ نه‌ فقط‌ به‌ رشد قدرتمندانه‌ی‌ فرهنگ‌ عینی‌ منجر شده‌ است‌ بلکه‌ به‌ همان‌ نسبت، یک‌ سویه‌ شدن، تغییر شکل‌ و فراتخصصی‌ شدن‌ افراد را، یعنی‌ بحران‌ فرهنگ‌ ذهنی‌ را، به‌ دنبال‌ داشته‌ است. از دید زیمل، فرهنگ‌ ذهنی پرورش‌ کل‌ شخصیت‌ است، و اگرچه‌ در آثار او این‌ نکته‌ مبهم‌ است، این‌ که‌ زیمل‌ دستیابی‌ به‌ کلیت‌ را به‌ صورت‌های‌ سترگ‌ فرهنگی‌ یعنی‌ هنر، فلسفه، الهیات، تاریخ‌

نگاری‌ و علم‌ محدود می‌کند، به‌ طور ضمنی‌ نشانگر ماهیت‌ بسیار برتر و به‌ لحاظ‌ فلسفی‌ متمایز برخی‌ فعالیت‌های‌ انسانی‌ است، یعنی‌ آن‌ چه‌ مارکس‌ پنجاه‌ سال‌ قبل‌ از آن‌ کار فکری نامیده‌ بود. بنابراین، زیمل‌ به‌ گونه‌ای‌ نظام‌ یافته‌ فرهنگ‌ را در مفهوم‌ محدود خود پروری‌ فکری‌ با فرهنگ‌ به‌ مفهوم‌ کلی‌ آن‌ یعنی‌ عینی‌ شدن‌ و بیرونی‌ شدن‌ کلیه‌ی‌ فعالیت‌های‌ انسان، مرتبط‌ می‌کند. او رابطه‌ی‌ بین‌ این‌ دو را بر اساس‌ افزایش‌ شکافی‌ که‌ او تراژدی‌ فرهنگ نامیده‌ است، تعریف‌ می‌کند.

مارکس‌ هیچ‌ گاه‌ درباره‌ی‌ فرهنگ به‌ این‌ مفهوم‌ چیزی‌ ننوشت. البته‌ مارکسیست‌ها اشارات‌ روش‌ شناختی‌ او در مورد وابستگی‌ روبنا به‌ زیر بنا (و بخصوص‌ صورت‌های‌ آگاهی‌ به‌ ساختارهای‌ متعارض‌ شیوه‌ی‌ تولید) را عموما به‌ مثابه‌ی‌ دلیلی‌ کافی‌ برای‌ بی‌اعتنایی‌ به‌ پدیده‌ی‌ ثانویه‌ی فرهنگ‌ تعبیر کرده‌اند. با این‌ وجود، بخش‌ عمده‌ی‌ نظریه‌ی‌ فرهنگی‌ فرانکفورت‌ بر تمایز منحصر به‌ فرد و کارآمدی‌ است‌ که‌ مارکس‌ بین‌ کار فکری‌ و کار یدی‌ قایل‌ شده‌ است. بر خلاف‌ همه‌ی‌ نظریه‌های‌ بورژوایی‌ تقسیم‌ کار (از جمله‌ نظریه‌ی‌ زیمل)، از دید مارکس‌ تقسیم‌ واقعی‌ کار با جدایی‌ کار فکری‌ از کار یدی‌ شروع‌ می‌شود، به‌ علاوه‌ پیش‌ فرض‌

این‌ تقسیم‌ کار مالکیت‌ خصوصی‌ است‌ و بنابراین‌ آغاز تعارض‌ بین‌ منافع‌ فردی‌ (یا خانوادگی) و منافع‌ جمعی‌ کل‌ افراد است‌ که‌ اکنون‌ شکل‌ بیگانه‌ی‌ (الینه‌ی) دولت‌ را پیدا کرده‌ است. در این‌ کار پیچیده‌ی‌ فکری، مالکیت‌ خصوصی‌ و دولت‌ در یک‌ سو قرار دارند. به‌ نظر مارکس‌ از این‌ مقطع‌ به‌ بعد، آگاهی‌ (یعنی‌ کار فکری) می‌تواند به‌ خودی‌ خود به‌ مثابه‌ی‌ چیزی‌ مستقل‌ از فرایند زندگی‌ اجتماعی‌ ببالد، اگرچه‌ شکل‌های‌ آگاهی‌ کماکان‌ به‌ مجموعه‌ی‌ تقسیم‌ کار وابسته‌اند، و لذا نه‌ حیات‌ مستقل‌ دارند و نه‌ تاریخ‌ مستقل. آگاهی‌ یا کار فکری‌ گذشته‌ از خودنمود واهی‌اش، کشمکش‌ واقعی‌ جهان‌ را نیز کماکان‌ به‌ شیوه‌ای‌ واهی‌ (و معمولا در جانبداری‌ از قدرت‌های‌ واقعی) باز می‌نمایاند. حتی‌ رویاهای‌ پسامسیحی‌

(post-Christian) وحدت‌ جهان، آزادی‌ و برابری‌ هم‌ بیانگر توانایی‌های‌ بالقوه‌ی‌ تاریخی‌ جهان‌ است‌ که‌ ناشی‌ از رشد یک‌ نظام‌ اجتماعی‌ مدنی‌ بسیار مولد و مبتنی‌ بر وابستگی‌ متقابل‌ جهانی‌ است، و هم‌ توهم‌های‌ فرهنگی‌ – ایدیولوژیکی‌ را نشان‌ می‌دهد که‌ فقدان‌ آزادی‌ و نابرابری‌ را در حاکمیت‌ طبقاتی‌ پنهان‌ می‌کند و بر آن‌ها پوشش‌ می‌نهد. بنابراین، مارکس‌ فرهنگ‌ را در مفهوم‌ محدود آن‌ یعنی‌ کار فکری‌ در نظر گرفت‌ و ادعاهای‌ آن‌ را نقد کرد. او هم‌ چنین‌ به‌ مفهومی‌ اشاره‌ می‌کند که‌ با مفهوم‌ کلی‌ و عام‌ فرهنگ‌ متناظر است. مارکس‌ آن‌ را شیوه‌ی‌ تولید یا فرماسیون‌ اجتماعی نامیده‌ است. ما یکی‌ از مفاهیم‌ مطرح‌ شده‌ توسط‌ او را دنبال‌ می‌کنیم‌ و فرهنگ را به‌ طور عام‌ همان‌ فرماسیون‌ اجتماعی‌ تلقی‌ خواهیم‌ کرد.

مفهوم‌ کار فکری‌ حدود مفهوم‌ فرهنگ‌ از دید اندیشمندان‌ مکتب‌ فرانکفورت‌ را هم‌ در معنای‌ محدود آن، یعنی‌ فرهنگ‌ متعالی و هم‌ در جایگزین‌های‌ عامه‌ پسند و انبوه‌ آن‌ مشخص‌ می‌کند. گاه‌ نقد فرهنگی‌ در تنفر از آن‌ چه‌ مارکوزه‌ فرهنگ‌ ایجابی (یعنی‌ آن‌ منش‌ فرهنگ‌ متعالی که‌ با وجود پیش‌ بینی‌های‌ اتوپیاپی‌اش‌ رابطه‌اش‌ را با روند زندگی‌ اجتماعی‌ پنهان‌ می‌کند) نامیده‌ است، پا را از مارکس‌ هم‌ فراتر می‌گذارد:

فرآورده‌های‌ هنر و علم‌ وجود خود را نه‌ فقط‌ مدیون‌ تلاش‌ نوابغ‌ بزرگی‌ هستند که‌ آنها را آفریدند، بلکه‌ مدیون‌ کار سخت‌ و تلاش‌ طاقت‌ فرسای‌ معاصرانشان‌ نیز هستند. هیچ‌ سند فرهنگی‌ وجود ندارد که‌ در عین‌ حال‌ سند بربریت‌ نیز نباشد.
والتر بنیامین‌ در متنی‌ در سال‌ 1937 این‌ گونه‌ نوشته‌ است. اما ما بحثمان‌ را کمتر به‌ موضع‌ خاص‌ و منحصر به‌ فرد او در مکتب‌ فرانکفورت‌ مبتنی‌ می‌کنیم. پس‌ اجازه‌ بدهید از آدورنو (1966) نقل‌ قولی‌ بیاوریم:

کل‌ فرهنگ‌ پس‌ از آشویتس، از جمله‌ نقد شتابزده‌ی‌ آن، آشغال‌ و مبتذل‌ است. فرهنگ، در بازیابی‌ خود، پس‌ از آن‌ چه‌ بدون‌ مقاومت‌ در قلمرو خود او اتفاق‌ افتاده‌ بود، به‌ کلی‌ به‌ ایدیولوژی‌ای‌ تبدیل‌ شد که‌ بالقوه‌ در تقابل‌ با وجود مادی‌ بوده‌ است، تا آن‌ وجود را با جدا کردن‌ … .

این‌ نقل‌ قول‌ها معرف‌ آن‌ شیوه‌ایی‌ هستند که‌ آدورنو خود نقد متعالی‌ (فرارونده‌ی) فرهنگ‌ نامیده‌ است، حمله‌ از موضعی‌ خیالی‌ که‌ بیرون‌ از فرهنگ‌ قرار دارد. از آن‌جا که‌ از دید بیشتر مارکسیست‌ها و حتی‌ از دید جامعه‌شناسی‌ دانش‌ کلید نظری‌ پدیده‌های‌ فرهنگی‌ یا روبنایی در کاوش‌ کشمکش‌ها/ تعارض‌های‌ زیر بنای اقتصادی‌ اجتماعی‌ نهفته‌ است‌ که‌ گمان‌ می‌رود فرهنگ‌ را مطیع‌ و پیرو منافع‌ طبقه‌ی‌ حاکم‌ کرده‌اند، این‌ شیوه‌های‌ تحلیل‌ فرهنگی‌ (از جمله‌ شیوه‌ی‌ خود مارکس‌ در ایدیولوژی‌ آلمانی) در حوزه‌ی‌ نقد متعالی‌ (فرارونده) یا نقد بیرونی‌ قرار می‌گیرند. خطر موجود – که‌ در نقل‌ قول‌های‌ فوق‌ نیز دیده‌ می‌شود – آن‌ اس

ت‌ که‌ منتقدان‌ فرارونده، که‌ می‌خواهند همه‌ چیز را پاک‌ کنند گویی‌ با استفاده‌ از یک‌ تکه‌ اسفنج‌ … نوعی‌ پیوند با بربریت‌ را نشان‌ می‌دهند. از سوی‌ دیگر، روش‌ متقابل، یعنی‌ شیوه‌ای‌ که‌ آدورنو معمولا به‌ آن‌ عمل‌ می‌کند، یعنی‌ نقد درونگرا(immanent critique) ، با خطر عشق‌ به‌ غرق‌ شدن‌ در آن‌ چه‌ (ابژه‌ای‌ که) نقد می‌شود روبروست. بنابراین‌ حتی‌ نقل‌ قول‌ فوق‌ از دیالکتیک‌ منفی‌ درباره‌ی‌ آشویتس‌ و انتهای‌ فرهنگ‌ دارای‌ صورت‌ بندی‌ مبهمی‌ است:

هرکس‌ بخواهد این‌ فرهنگ‌ به‌ شدت‌ گناهکار و پست‌ را حفظ‌ کند به‌ شریک‌ جرم‌ آن‌ بدل‌ می‌شود، در حالی‌ که‌ آن‌ کس‌ که‌ به‌ فرهنگ‌ نه‌ می‌گوید به‌ طور مستقیم‌ بربریتی‌ را تقویت‌ می‌کند که‌ فرهنگ‌ ما وابستگی‌ خود را به‌ آن‌ نشان‌ داده‌ است.
نقد دیالکتیکی‌ فرهنگ‌ ممنوع‌ است‌ چه‌ برای‌ ستایش، ذهن‌ قایم‌ به‌ ذات‌ و مستقل‌ باشد و چه‌ برای‌ تنفر از آن؛ نقد باید هم‌ در فرهنگ‌ شرکت‌ بکند و هم‌ در آن‌ شرکت‌ نکند . در حالی‌ که‌ نظریه‌پردازان‌ اصلی‌ فرهنگ‌ در مکتب‌ فرانکفورت، آدورنو، بنیامین، هورکهایمر، مارکوزه‌ و لوونتال‌ بی‌تردید در بین‌ این‌ دو قطب‌ در نوسان‌ بوده‌اند – یا بهتر است‌ بگوییم‌ کماکان‌ می‌کوشیدند جایی‌ بینابینی‌ را با نقد دو قطب‌ اشغال‌ کنند – هیچ‌ معنای‌ قانع‌ کننده‌ی‌ واحدی‌ برای‌ نقد دیالکتیکی‌ از آثار آن‌ها شکل‌ نگرفته‌ است.

پاسخ‌های‌ متفاوتی‌ که‌ از مواجهه‌ی‌ نظریه‌ی‌ انتقادی‌ با فرهنگ‌ و درگیری‌ با آن‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌ نه‌ تنها چاره‌ای‌ نداشته‌ است‌ جز آن‌ که‌ بین‌ دو قطب‌ نقد فرارونده‌ (بیرونی) و نقد درونگرا در گذر باشد، بلکه‌ دوگانه‌ها یا تقابل‌های دیگر (به‌ مفهوم‌ کانتی: مواضع‌ متقابل‌ که‌ با بحث‌ منطقی‌ کم‌ و بیش‌ به‌ یک‌ اندازه‌ قابل‌ دفاعند) نیز به‌ سرعت‌ پدیدار شدند. آیا فرهنگ‌ (به‌ مفهوم‌ محدود کلمه) را باید به‌ مثابه‌ی‌ حوزه‌ای‌ از قطب‌های‌ مستقل‌ و قایم‌ به‌ ذات مورد توجه‌ قرار داد یا به‌

مثابه‌ی‌ زیر حوزه‌ای‌ اجتماعی‌ سیاسی‌ اقتصادی‌ که‌ در آن‌ حتی‌ چیزهای‌ بی‌فایده، مفید می‌شوند؟ آیا در ایدیولوژی‌های‌ فرهنگ‌ متعالی حقیقت‌ بیشتری‌ پنهان‌ است‌ یا در ایدیوژی‌های‌ فرهنگ‌ انبوه‌ عامه ؟ آیا منتقد باید توجه‌ خود را به‌ آثار معطوف‌ کند یا به‌ تولید و دریافت‌ فرآورده‌ها ؟ آیا آثار تندروی‌ سیاسی‌ بیشتر منتقد جهان‌ امروزند یا آثار مستقل‌ قایم‌ به‌ ذات؟ آثار متعلق‌ به‌ گذشته‌ گنجینه‌ی‌ آرمانشهر (اتوپیا) هستند یا آثار امروزی؟ آیا تلفیق‌ دوباره‌ی‌ کار یدی‌ و فکری، زندگی‌ و هنر، محتوای‌ آرمانشهر ایجابی‌ (مثبت) آزادی‌ است‌ یا آرمانشهری‌ که‌ سلبی‌ (منفی) اداره‌ می‌شود؟ مولفان‌ متفاوت‌ در مقالات‌ متفاوت‌ و گاهی‌ حتی‌ در یک‌

مقاله‌ پاسخ‌های‌ مختلفی‌ به‌ این‌ سوالات‌ داده‌اند. در 1936، ماکس‌ هورکهایمر توجه‌ خود را به‌ نقش‌ فرهنگ‌ (از جمله‌ فرهنگ‌ متعالی) در تولید باورهای‌ مشروعیت‌ بخش‌ به‌ حاکمیت‌ سیاسی‌ معطوف‌ کرد. در 1941، او در پیروی‌ از کانت، به‌ نقد خرد ابزاری‌ که‌ در بی‌هدفی‌ آثار اصیل‌ نهفته‌ است‌ تاکید کرد. در مقاله‌ای‌ در سال‌ 1937، هربرت‌ مارکوزه‌ بقای‌ فرهنگ‌ ایجابی‌ را به‌ شدت‌ مورد نقد قرار داد (و امید به‌ نابودی‌ انقلابی‌ آن‌ را مطرح‌ کرد). در مقاله‌ای‌ دیگر، او توجه‌ خود را به‌ مضمون‌های‌ اتوپیایی‌ فرهنگ‌ گذشته‌ معطوف‌ کرد. و بعدها، در مقاله‌ای‌ در باب‌ آزادی‌ (1969) یک‌ بار دیگر ندای‌ تلفیق‌ دوباره‌ی‌ فرهنگ‌ و زندگی‌ از طریق‌

از میان‌ بردن‌ هنر و زیبا کردن‌ زندگی‌ و کار روزمره‌ را سر داد، فقط‌ برای‌ آن‌ که‌ چند سال‌ بعد در ضد انقلاب‌ و شورش‌ (1972) نیاز به‌ حفظ‌ آثار مستقل‌ و قایم‌ به‌ ذات‌ را حتی‌ در آینده‌ مطرح‌ کند. و مهم‌تر از همه، والتر بنیامین‌ و تیودور آدورنو، دو دوست‌ صمیمی، در دهه‌ی‌ 1930 گرفتار مجموعه‌ای‌ از بحث‌ها و گفتگوها درباره‌ی‌ هنر، فرهنگ‌ انبوه‌ (عامه) و سیاست‌ شدند که‌ طی‌ آن‌ها آدورنو از بنیامین‌ علیه‌ بنیامین‌ بهره‌ گرفت‌ و بنیامین‌ نیز همان‌ طور که‌ خواهیم‌ دید، می‌توانست‌ از آدورنوی‌ جامعه‌شناس‌ علیه‌ آدورنوی‌ فیلسوف‌ هنر استفاده‌ کند.

در متن‌ چنین‌ تنوع‌ نظرات، چه‌ توجیهی‌ داریم‌ برای‌ ارایه‌ی‌ نظریه‌ی‌ زیباشناختی‌ مکتب‌ فرانکفورت‌ تحت‌ یک‌ عنوان‌ ساده‌ و واحد؟ نخست، همه‌ی‌ نظریه‌ پردازان‌ ما کم‌ و بیش‌ در نظریه‌ی‌ فرماسیون‌های‌ اجتماعی‌ (یعنی‌ نظریه‌ی‌ فرهنگ‌ به‌ مفهوم‌ عام‌ آن) که‌ در اصل‌ از هگل، مارکس، تونیز، وبر و لوکاچ‌ به‌ ارث‌ رسیده‌ است، با هم‌ اتفاق‌ نظر داشتند. دوم، جایگزین‌های‌ زیباشناختی‌ که‌ اینان‌ (در حوزه‌ی‌ فرهنگ‌ به‌ مفهوم‌ محدود کلمه) در واکنش‌ به‌ این‌ نظریه‌ی‌ فرماسیون‌های‌ اجتماعی‌ مطرح‌ کردند، در متن‌ گفتگویی‌ به‌ کمال‌ رسید که‌ مشخصه‌ی‌ آن‌ کفایت‌ دو سویه‌ و تکمیلی‌ نقدهایی‌ است‌ که‌ علیه‌ یکدیگر نوشتند.
نظریه‌ی‌ فرماسیون‌های‌ اجتماعی‌

آن‌چه‌ تحت‌ این‌ عنوان‌ در نظر داریم، مشخصه‌ی‌ تاریخی‌ فرماسیون جامعه‌ی‌ مدنی، یا به‌ مفهوم‌ بسیار محدودتر آن، سرمایه‌داری‌ است‌ بر مبنای‌ تحقیقات‌ دوران‌ ساز هگل، مارکس، وبر، تونیز و لوکاچ. در این‌ مقاله‌ فقط‌ می‌توانیم‌ به‌ برخی‌ از این‌ نظریه‌ پردازان‌ و آن‌ بخش‌ از مفاهیمی‌ که‌ به‌ نقد اندیشمندان‌ فرانکفورت‌ از فرهنگ‌ به‌ مفهوم‌ محدود کلمه‌ مربوط‌ می‌شود، بپردازیم. نظامی‌ را که‌ هگل‌ جامعه‌ی‌ مدنی‌ یا بورژوایی‌ نامید مارکس‌ در گروندریسه‌ (1867) در چارچوب‌ سترگ‌

فرماسیون‌های‌ اجتماعی‌ تاریخی‌ قرار داد. مارکس‌ این‌ چارچوب‌ را چارچوبی‌ اندامواره‌ای‌ نامید که‌ به‌ طور طبیعی‌ از دل‌ فرماسیون‌های‌ جوامع‌ پیشاسرمایه‌ داری‌ سر بر آورده‌ است. آن‌ چه‌ در هر سه‌ شکل‌ مهم‌ جوامع‌ اندامواره‌ای‌ (آسیایی، کهن‌ کلاسیک‌ و ژرمنی) مشترک‌ است، وابستگی‌ مستقیم‌ فردی‌ انسان‌ها به‌ پیش‌ فرض‌های‌ طبیعی‌ (زمین) و شبه‌ طبیعی‌ (خود جامعه) وجود است. اگرچه‌ فردیت‌ (که‌ پیش‌ فرض‌ آن‌ نوعی‌ مالکیت‌ خصوصی‌ است) را مارکس‌ در مورد یونان‌ و روم‌ کلاسیک‌ ذکر می‌کند، پای‌ می‌فشارد که‌ حتی‌ در این‌ جوامع‌ فردیت‌ فقط‌ می‌تواند در محدوده‌های‌ گروهی‌ محدود و محلی عمل‌ کند. جامعه‌ی‌ مدنی‌ هگلی‌ را که‌ مبتنی‌ بر فردیتی‌ بسیار مستقل‌تر است، با وجود همه‌ی‌ پیش‌ بینی‌های‌ اولیه، مارکس‌ فقط‌ پس‌ از پایان‌ قرون‌ وسطی‌ در اروپا جا می‌دهد. این‌ نظام‌

اجتماعی‌ شدن‌ اجتماع‌(Vergesellschaftung der Gesellschaft) که‌ در قالب‌ سرمایه‌داری‌ به‌ طور کامل‌ شکوفا شده‌ است‌ این‌ گونه‌ تعریف‌ می‌شود: نظام‌ استقلال‌ فرد مبتنی‌ بر وابستگی‌ ابژکتیو … که‌ در آن‌ نظام‌ سوخت‌ و ساز کلی‌ اجتماعی، نظام‌ روابط‌ جهانی، نظام‌ نیازهای‌ همگانی‌ و فراگیر برای‌ نخستین‌ بار شکل‌ می‌گیرد. واضح‌ است‌ که‌ رویکرد مارکس‌ به‌ فرماسیون‌ اجتماعی‌ سرمایه‌ داری‌ بسیار مبهم‌ است، و او مایل‌ بوده‌ است‌ آن‌ را فقط‌ در صورتی‌ پیشرفت‌ تلقی‌ کند که‌ سومین‌ مرحله‌ی‌ عظیم‌ تاریخ‌ بر مبنای‌ فردیت‌ آزاد و فرودستی‌ ثروت‌ نسبت‌ به‌ جامعه‌ای‌ جدید که‌ آزادانه‌ شکل‌ گرفته‌ است، تحقق‌ بیابد. هرچند، این‌ از ویژگی‌های‌ سرمایه‌داری‌ است‌ که‌ همه‌ی‌ جوامع‌ عظیم‌ با حمله‌ی‌ بی‌امان‌ بازار، رقابت‌ و تقسیم‌ کار گسترده‌ی‌ صنعتی‌ که‌ فردیت‌ تازه‌ آزاد شده‌ را مطیع‌ نظام‌

تازه‌ای‌ از وابستگی‌ ابژکتیو مکانیکی‌ (برای‌ مثال‌ قوانین‌ اقتصادی‌ بازار و تولید) می‌کند، فرو می‌پاشند. به‌ علاوه، این‌ وابستگی‌ جدید افراد و هم‌ چنین‌ وابستگی‌ متقابل‌ افراد جامعه‌ نه‌ تنها توسط‌ قوانین‌ ابژکتیو تنظیم‌ می‌شود، بلکه‌ نظام‌ مبادله‌ی‌ کالایی‌ نیز آن‌ را پنهان‌ می‌کند. سلطه‌ بر طبقه‌ی‌ کارگر و استثمار این‌ طبقه‌ استتار می‌شود وقتی‌ روابط‌ اجتماعی‌ بین‌ اشخاص‌ جای‌ خود را به‌ روابط‌ اجتماعی‌ بین‌ چیزها (کالاها) می‌دهد. مفهوم‌ بت‌وارگی‌ یا فتیشیسم‌ کالایی‌ که‌

 

مارکس‌ مطرح‌ می‌کند ریشه‌ در همین‌ بحث‌ دارد. مارکس‌ تاکید می‌کند که‌ بافت‌ ابژکتیو حاصل‌ با قوانین‌ جبرگرایانه‌اش‌ این‌ فرد تازه‌ رها شده‌ را به‌ فردی‌ انتزاعی، تهی‌ از همه‌ی‌ هنجارهای‌ اجتماعی‌ (اشتراکی) و سنن‌ و عادات‌ درونی‌ شده‌ تبدیل‌ می‌کند. به‌ این‌ ترتیب‌ زایش‌ وزوال فرد را مارکس‌ در همان‌ نظم‌ اجتماعی‌ جای‌ می‌دهد که‌ به‌ قلمرو تاریخی‌ متناسب‌ مفهوم‌ فراتاریخی‌ تراژدی‌ فرهنگ زیمل‌ بدل‌ شد. از نظر مارکس‌ بر خلاف‌ زیمل، اجتماعی‌ شدن‌ اجتماع معرف‌ امکان‌ ابژکتیو فردیت‌ تازه‌ی‌ اجتماعی‌ است، امکانی‌ که‌ می‌توانست‌ فقط‌ در جریان‌ تحولات‌ بنیادی‌ اجتماعی‌ تحقق‌ یابد. باید بر این‌ نکته‌ تاکید کرد که‌ مارکس‌ پیدایش‌ جوامع‌ ملی مانند آن‌ چه‌ انقلاب‌ فرانسه‌ در پی‌ داشت‌ را در برابر این‌ مفهوم‌ تحول‌ اجتماعی‌ نمی‌داند. تداوم‌ وجود یک‌ دولت‌ یک‌ جامعه‌ی‌ وهمی جدا از جامعه‌ی‌

مدنی، نشان‌ دهنده‌ی‌ ماهیت‌ غیر اشتراکی‌ قلمروی‌ باز تولید اجتماعی‌ است.
نظریه‌ی‌ تاریخی‌ فرماسیون‌های‌ اجتماعی‌ مارکس، که‌ در گروندریسه‌ به‌ تفصیل‌ آمده‌ است، پس‌ از جنگ‌ دوم‌ جهانی‌ در اختیار پژوهشگران‌ قرار گرفت. با این‌ وجود نظریه‌ پردازانی‌ چون‌ تونیز، که‌ بر حرکت‌ از اجتماع‌(Gemeinschaft /community) به‌ جامعه‌

(Gesellschaft/ society) به‌ مثابه‌ی‌ ستون‌ فقرات‌ تاریخ‌ مدرن‌ تاکید کرد و لوکاچ‌ توانستند این‌ مفاهیم‌ را از کتاب‌ سرمایه‌ی‌ مارکس‌ که‌ کتابی‌ غیرتاریخی‌ بود استخراج‌ کنند. مارکس‌ در سرمایه‌ کوشید ماهیت‌ نظام‌ یافته‌ و گرایشات‌ عمومی‌ سرمایه‌ داری‌ را به‌ تفصیل‌ بیان‌ کند. لوکاچ‌ در این‌ بافت‌ توانست‌ از آثار دوستش‌ ماکس‌ وبر استفاده‌ کند. نظریه‌ پردازان‌ فرانکفورت‌ نیز نسخه‌ی‌ خود از جامعه‌ شناسی‌ تاریخی‌ مارکسی‌ را از طریق‌ اندیشه‌های‌ وبر و لوکاچ‌ ارایه‌ دادند

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >