سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروژه دانشجویی تحقیق در مورد کانون تربیت با کارایکشا شوروی در pd

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی تحقیق در مورد کانون تربیت با کارایکشا شوروی در pdf دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی تحقیق در مورد کانون تربیت با کارایکشا شوروی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی تحقیق در مورد کانون تربیت با کارایکشا شوروی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی تحقیق در مورد کانون تربیت با کارایکشا شوروی در pdf :

کانون تربیت با کارایکشا شوروی

حول قوانین و مقررات مربوط به اطفال بزهکار در کشور شوروی (روسیه سابق ) تقریبا” نظیر تحولات مربوط در کشورهای مترقی جهان بوده و به طور کلی مجازات اطفال بزهکار در ادوار مختلف خفیف تر از کیفر بزرگسالان در قوانین پیش بینی می شد. طبق قانون 1742 شکنجه بدنی و شلاق زدن و مجازات اعدام در مورد اطفال کمتر از 17 سال ممنوع گردید .
در سال 1765 کاترین دوم با صدور فرمانی اطفال کمتر از10 سال تمام را غیر مسئول اعلام و در صورت ارتکاب هر جرمی به ولی یا سرپرست و یا کارفرمایش سپرده می شود و اطفال 10 تا 14 سال تمام را از مجازات با اعمال شاقه معاف نمود. تخفیف مجازات با اعمال شاقه در مورد اطفال بزهکار کمتر از 17 سال تمام در فرمان اجباری اعلام شد .
طبق قانون 1864 دادرسی اطفال بزهکار از 10 سال تمام تا 17 سال تمام به دادگاههای بخش محول گردید و نگهداری اطفال محکوم به حبس ، دارلتادیب پیش بینی شد. قانون مذکور عملا” از 1909 اجرا گردید .

طبق قانون 14 ژوئیه 1918 که با اقتباس از قوانین دادرسی اطفال بزهکار در کشورهای مترقی (آمریکا – انگلستان – فرانسه – بلژیک و غیره ) تدوین شده بود دادرسی اطفال بزهکار و در حالت خطرناک تا سن 14 سال تمام به کمیسیون خاص اطفال محول گردید و اطفال مذکور از مجازات معاف شدند .
در سال 1919 اطفال تا 14 سال تمام غیر مسئول اعلام شدند.

در 30 آوریل 1921 اولین (کانون تربیت با کار ) در مسکو تاسیس شد در اولین قانون جزای شوروی که در سال 1922 به تصویب رسید سن کبر کیفری از 17 سال تمام به 16 سال تمام تقلیل یافت در صورت محکومیت ، دادرسان مخیر بودند که مجازات اطفال از 14 سال تا 16 سال تمام را تا یک دوم مجازات پیش بینی شده در قانون مذکور تخفیف دهند .
در سال 1929 کمیته مرکزی حزب کمونیست پیشنهاد نمود که کمیسیون خاصی مرکب از نمایندگان : وزارت دادگستری – وزارت آموزش و پرورش – سندیکای کارگران – یک نفر مددکار اجتماعی – یک نفر پزشک به جرائم ارتکابی اطفال تا 16 سال تمام رسیدگی نموده و روشهای اصلاحی یا تربیتی یا درمانی اتخاذ نماید .
در سال 1935 قوانین مربوط به اطفال مورد تجدید نظر قرار گرفت 0 سن اطفال غیر مسئول از 14

سال تمام به 12 سال تمام تقلیل یافت و برای اطفال بیش از 12 سال تمام تا 16 سال تمام که مرتکب جرائم : سرقت – ضرب و جرح – قتل می شدند مجازات تعیین گردید .
در سال 1940 به تعداد جرائم فوق الذکر ، جرائم خرابکاری راه های ارتباطی و بی انضباطی نیز افزوده گردید .
در سال 1943 برای پیش گیری از بزهکاری اطفال و ارتکاب بزه به طور دسته جمعی ( تشکیل باند ) موسسات مختلف و تربیتی با کار در اکثر جمهوری های شوروی تاسیس شد اطفال یتیم – ترک شده – بی سرپرست – بی مسکن – بی انضباط و سارقین اشیاء کم ارزش در موسسات مذکور نگهداری شدند
در 19 ژوئن 1943 دادگاه اطفال به ریاست دادرس متخصص اطفال با دستیاری متخصص علوم تربیتی و مربی اخلاقی برای دادرسی اطفال بزهکار و در حالت خطرناک (تا 16 سال تمام ) در شهرهای بزرگ اکثر جمهوری های شوروی دایر شد .
طبق قانون جزای اتحاد جماهیر شوروی ( مصوب 25 دسامبر 1958) -اطفال تا 14 سال تمام غیر مسئول و در صورت ارتکاب جرائم مختلف ، روش های اصلاحی یا تربیتی یادرمانی در مورد آنان بایستی اجرا شود .
اطفال 14 سال تا 16 سال تمام در صورت ارتکاب جرائم مهم (قتل – ضرب و جرح عمدی – نقض عضو – هتک ناموس – حمله مسلحانه – سرقت – ایجاد ضرر و زیان عمدی به اموال اجتماع و دولت یا ملت شوروی – اعمال عمدی که منجر به خرابکاری یا حادثه شود(سابوتاژ) هر عملی که منجر به خارج شدن راه آهن از خط ( ریل ) گرددمسئول بوده و بایستی مجازات شوند. اطفالی که به اتهام ارتکاب جرائم مذکور محکوم به حبس گردند و هم چنین جوانان از 16 سال تا 18 سال تمام که محکوم به کیفر سالب آزادی می شوند (در کانون تربیت با کار ) نگهداری می شوند .

از جمله این کانون ها کانون تربیت با کارایشا است که مورد بازدید قرار گرفت .
این کانون در 60 کیلومتری شهر مسکو واقع شده و تعدادجوانان مقیم در آن در روز بازدید به شرح زیر بود :
سن تعداد
بین 16 سال تا 17 سال 120 نفر

بین 17 سال تا 18 سال 210 نفر
جمع 330 نفر
نوع جرائم ارتکابی به شرح زیر اعلام گردید :
– نظم عمومی
– سرقت

– عمل منافی عفت
– متفرقه

مدت محکومیت آنان به قرار ذیل بود :
تعداد مدت محکومیت
106 نفر 3سال حبس در کانون تربیت با کار
160 نفر از3 سال تا 5 سال حبس تربیت باکار

64 نفر از 5 سال تا10سال حبس تربیت با کار
1- محل و طرز ساختمان کانون
کانون در محوطه ای به مساحت 10 هکتار که دارای درختان میوه (سیب و گلابی و آلو )بی شمار است تاسیس شده است .
دور کانون با دو دیوار خیلی بلند متداخل به فاصله 100 متر از هم محصور است. پس از عبور از در آهنی دیوار اول بایستی برای ورود به محوطه اصلی کانون از اطاق دراز خیلی کوچک کم عرض که در دو طرف آن مامورین میلیس صف کشیده اند عبور کرد .
کادر اداری در ساختمان نسبتا” قدیمی قرار گرفته در طبقه اول این ساختمان ادارات : حسابداری – دبیرخانه و غیره کانون مستقر است و در طبقه دوم اطاق رئیس کانون و معاونین او – اطاق شورا و منشی ها و ماشین نویس ها قرار دارد .

کارگاه ها در ساختمان هائی که دارای درهای آهنین و باوسایل استحفاظی کامل است بنا شده در داخل کارگاه ها نیز هر گروهی با سیم توری از سایر گروه ها مجزا شده است خوابگاه ها و سالن ناهارخوری و کلاسهای آموزش علمی و حرفه ای و سالنهای مطالعه و تفریح در داخل محوطه کانون با دیوار بلندی محصور است و برای ورود به محوطه مذکور از تمام جوانان با دقت کامل بازرسی بدنی به عمل می آید. خوابگاه ها گروهی ( 25 نفری ) و تختخوابها دو طبقه وآهنی است .
2 – سازمان کانون

اداره کانونهای تربیت با کار به عهده میلیس با نظارت مستقیم وزارت کشور هر جمهوری است. کانون ایکشا دارای سازمانهای به شرح زیر می باشد :
الف : سازمان اداری : سازمان اداری کانون عبارتند از :
رئیس : که مسئول حسن اداره کانون بوده و دارای درجه سرهنگی است. رئیس کانون در موقع بازدید 26 سال سابقه خدمت در کانون تربیت با کارایکشا داشت و دوره های مختلف آموزش ضمن خدمت را که برای تمام افراد کادر کانون اجباری است گذرانده بود .
معاون : مسئول قسمت ابسرواسیون می باشد.

سر نگهبانان : ( سر نگهبان انتظامی – سر نگهبان کار ) نگهبان گروه ها : در هر گروه (25 نفری ) 2 نفر افسر مسئول نظم گروه می باشند .
نگهبانان انتظامی :
ب – کادر فنی و تربیتی و بهداشتی به شرح زیر بوده :
– مربی اخلاقی 15 نفر
– مربی حرفه ای برای هر گروه 1 نفر 15 نفر

– مربی تربیت بدنی 14 نفر
– مدد کار اجتماعی 10 نفر
– روانشناس 2 نفر

– روانپزشک 2 نفر
– پزشک 4 نفر
کانون تربیت با کار ایکشا دارای شوراهای مختلفی به شرح زیر است :
1 – شورای گروه : شورای گروه با حضور سرپرست گروه (افسر مسئول نظم گروه – سه نفر از نگهبانان – پزشک – مربی جرفه ای (سرپرست کار ) – مربی اخلاقی با حضور نماینده گروه ها هر هفته یک مرتبه تشکیل و وضع جوانان گروه را مورد بررسی قرار داده و در مورد رفتار و کار آنان اظهار نظر می نماید .
2 – شورای اجتماعی : شورای اجتماعی از نمایندگان هر گروه ( جوانان محکوم ) هر هفته یک مرتبه تشکیل جلسه داده جهت تهیه و توزیع کتابهای مختلف بین اعضاء گروه ها و تنظیم برنامه های هنری اقدام می کند .

3 – شورای کانون : شورای کانون به ریاست رئیس کانون و با شرکت نمایندگان گروه ها و نماینده شورای اجتماعی و معاون و سرپرستان حرفه ای و مربیان اخلاقی و سه نفر از نگهبانان منتخب هر هفته تشکیل و نسبت به پیشبرد برنامه های اصلاحی و تربیتی تصمیمات لازم را اتخاذ و پیشنهادات رسیده از هر گروه را مبنی بر تشویق یا تنبیه افراد گروه مورد بررسی قرار می دهد تصمیمات متخذه در صورت موافقت رئیس کانون به مورد اجرا گذارده می شود.
انتخابات برای عضویت در شوراها هر دو ماه یک مرتبه انجام می گیرد هر گروه با رای مخفی نماینده خود را انتخاب می نماید.
3 – طرز پذیرش محکومیت

کانون تربیت با کارایکشا فقط روزهای چهارشنبه هر هفته تازه واردین را می پذیرد و جوانان محکوم قبل از اعزام به کانون مذکور در قسمت یا بند خاصی از بازداشتگاه ها نگهداری می شوند

به محض ورود به کانون ، موی سر تازه وارد از ته تراشیده می شود پس از تحویل لوازم و البسه شخصی و استحمام ، محکوم به انیفورم کانون (ژاکت و شلوار سرمه ای – پوتین و کلاه و کت ضخیم و جوراب سیاه رنگ ) ملبس و به قسمت ابسرواسیون که در ساختمان کاملا” مجزا از سایر ساختمانهاست اعزام می شود.
در قسمت ابسر واسیون محکومین به طور انفرادی (سلولی ) نگهداری می شوند .
پزشک – روانپزشک – روانشناس – راهنمای حرفه ای با آزمایشات مختلف پرونده شناسائی شخصیت محکوم را که از دادگاه صادر کننده حکم محکومیت به قسمت ابسر واسیون ارسال شده تکمیل می نمایند .

معاون کانون مسئول قسمت ابسر واسیون بوده و نظارت مستقیم در تکمیل پرونده شناسائی شخصیت محکوم دارد .
مدت ابسر واسیون حراکثر 20 روز است.
در مدت ابسر واسیون ، در جلسه ای با حضور معاون کانون – پزشک – سرنگهبان انتظامی – مربی اخلاقی ، مقررات کانون به اطلاع محکومین تازه وارد می رسد .
مربیان اخلاقی نیز سعی می کنند که اعتماد جوانان محکوم را جلب نموده و به آنان تفهیم نمایند که هدف از اجرای روش های خاص ، اجرای مجازات نیست بلکه اصلاح و تربیت و آماده نمودن آنان برای بازگشت به زندگی عادی اجتماعی است .
در مدت ابسر واسیون مربی حرفه ای نیز محکوم تازه وارد را به مقررات کار آشنا می کند .
در آخرین روز ابسرواسیون ، رئیس کانون به مدت حد اقل یک ساعت و نیم در دفتر خود با تازه وارد گفتگو نموده و ضمن توضیح مقررات کانون ، هدف از اجرای روشهای مختلف را توجیه می نماید
پس از اتمام مدت ابسر اسیون مربیان اخلاقی ، با توجه به پرونده شناسائی شخصیت محکوم ، گروه او را تعیین می نمایند .
گروه ها دو نوع هستند :
– گروه اطفال قابل تربیت
– گروه اطفال سر سخت

تعداد هر گروه 25 نفر است یکی از جوانان گروه سرپرستی گروه را بر عهده دارد .
پس از اشتغال به کار ، مربی اخلاقی گروه به مدت یک ماه محکوم تازه وارد را تحت مراقبت دقیق قرار داده و وضع او را به شورای کانون گزارش می دهد .
4 – برنامه روزانه
برنامه روزانه به شرح زیر اجرا میشود :
– ساعت 6 و 20 دقیقه صبح بیدار باش – 5 دقیقه آماده باش برای ورزش – 15 دقیقه ورزش – 20 دقیقه برای مرتب و تمیز نمودن خوابگاه و اصلاح صورت .
– از ساعت 7 و 45 دقیقه صرف صبحانه 0

– از ساعت 8 تا 13 کار در کارگاه و یا شرکت در کلاس های آموزشی .
– از ساعت 13 یک دوم صرف ناهار در دودسته شروع می شود دسته اول کسانی هستند که در کارگاه کار می کنند. دسته دوم کسانی که در کلاسهای آموزشی شرکت دارند .
از ساعت 14 تا 19 شرکت در کلاسهای آموزشی و یا برنامه های هنری برای کسانی که صبح در کارگاه ها کار می کنند و کار در کارگاه ها برای کسانی که صبح ها به تحصیل اشتغال دارند .
– ساعت 19 صرف شام
– ساعت 22 و ربع سکوت و خاموشی 0
نظافت خوابگاه ها و تمام محوطه کانون با خود محکومین است.
5 – روش کانون

روش کانون ، تربیت با کار است. هدف از اجرای این روش ، تربیت کارگر متخصص می باشد 0 برنامه های کانون تحت نظم و انضباط خاص نظامی اجرا می شود و پس از گذراندن دوره کار آموزی به محکومین مزد کارگر عادی پرداخت می گردد که یک سوم آن به حساب بانکی آنان واریز و دو سوم آ; به کانون تعلق دارد .
هرگاه محکومی از میزانتعیین شده کمتر کار کند به همان نسبت از مزد او کسر می گردد در صورتی که کارهای محوله را با دقت انجام دهد تا یک دهم مزدش پاداش حسن کار دریافت می دارد. در ضمن اجرای روش تربیت با کار ، برنامه های آموزش علمی و حرفه ای و هم چنین برنامه های خاص تقویت حس ملی و میهنی دقیقا” اجرا می گردد .
برای عادت دادن جوانان به زندگی اجتماعی و آشنائی آنان به قوانین و مقررات ، حقوق کیفری جزا و علوم سیاسی جزو برنامه دروس تدریس می شود. اکثر مربیان ازبانوان هستند .
شخصیتهای علمی و سیاسی از کانون بازدید و بای اعتلای سطح دانش آنان سخنرانی می نمایند .
برای پر کردن اوقات فراغت ، گروه های ورزشی ( تنیس – والیبال – ژیمناستیک – دو – شنا ) و گروه های هنری تحت مراقبت و هدایت مربیان تربیت بدنی و هنری تشکیل شده و شرکت در گروه های ورزشی اجباری است .

6 – رابطه محکومین با خارج از کانون
الف – ملاقات – در شوروی پس از محکومیت اطفال و جوانان در اکثر موارد از والدین آنان سلب حضانت می شود .
جوانانی که در گروه جوانان سر سخت پذیرفته می شوند حق ملاقات ندارند .
محکومینی که در گروه قابل تربیت پذیرفته شده اند هر سه ماه یک مرتبه حق ملاقات با بستگان خود را دارند .
مدت ملاقات 4 ساعت است که با حضور نگهبان در اطاق مخصوص ملاقات انجام می گیرد .
هرگاه رفتار و کار محکوم رضایت بخش باشد اجازه ملاقت بیشتر داده می شود .

پدر و مادر – خواهر و برادر – عمه و خاله – دائی و عمو حق ملاقات دارند. روز ملاقات ، روزهای یک شنبه اول هر ماه است .
هرگاه بستگان یا والدین محکوم از ملاقات با وی خودداری نمایند مربی اخلاقی و مددکاران اجتماعی با آنان مصاحبه والزاما” وادار به ملاقات می نمایند .
ب : مکاتبه – مکاتبه محکومین با دوستان و کسان خود نامحدود است نامه های ارسالی و وارده دقیقا” بازرسی می شود .
7 – تشویق و تنبیه

محکومینی که کار و رفتارشان در کانون رضایت بخش باشد به عضویت در شوراها انتخاب می شوند و اسامی آنان در تابلوهای خاص ثشویق که در فاصله کارگاه ها و قسمت ناهار خوری نصب شده اعلام می گردد و در اجرای روشها به آنان ارفاق می شود. پس از گذراندن یک سوم محکومیت با استفاده از آزادی مشروط از کانون آزاد و روش آزادی با مراقبت در مورد آنان اجرا می شود .

محکومینی که طرز کار و رفتارشان رضایت بخش نباشد حق شرکت در سالن تفریح و برنامه های هنری را ندارند در صورت تخلف از مقررات ، بازداشت انفرادی می شوند و غذای آنان منحصر به نان و آب می گردد.

8 – آماده نمودن محکومین برای بازگشت به زندگی
عادی و اجتماعی
اجازه خروج از کانون قبل از اتمام مدت محکومیت در قوانین کیفری شوروی پیش بینی نشده است .
هرگاه طرز و رفتار محکومی رضایت بخش باشد و یک سوم مدت محکومیت را گذرانده باشد در اجرای روش نسبت به او ارفاق میشود و یا اینکه از آزادی مشروط استفاده می کند. کسانی که با استفاده از آزادی مشروط از کانون مرخص می شوند تحت مراقبت قرار می گیرند.
دو ماه مانده به اتمام مجازات ، سر محکوم از ته تراشیده نمی شود. موی سر محکوم طبق معمول اصلاح می گردد.

مسئولین از اجرای روش تدریجی نهایت رضایت را داشتند. تعداد کسانی که تکرار جرم داشتند از 3 درصد تجاوز نمی کرد .

نویسنده : دکتر تاج زمان دانش

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله الشبهی نیشابوری در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله الشبهی نیشابوری در pdf دارای 56 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله الشبهی نیشابوری در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله الشبهی نیشابوری در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله الشبهی نیشابوری در pdf :

الشبهی نیشابوری

ابوبکر محمد بن جعفر الشبهی، یکی از عرفای بزرگ و نام آور قرن چهارم، زمان نوح بن منصور سامانی بود که در مقامات عرفان به پایگاه مهمی نایل آمد. او را از جوانمردان مشایخ نوشته اند، با ابوعثمان حیری نسبت دارد و در سال 360 در نیشابور فوت کرده است.درباره او گفته اند: جوان مردی نیکوخلق و گشاده روست نسبت به مردمان، در بخشیدن و دادن هرقدر که او را میسر است انجام می دهد. از گفته های اوست:
بده تا بگیری. نگه مدار تا نرود. میازار تا به آزار نیفتی.یکی او را گفت یا شیخ خواهم که آنچه دارم بذل درویشان کنم و به گوشه ای به عبادت نشینم تا از رنج دنیا آسوده گردم.
شیخ گفت: هرگز چنین مکن که عبادت ان است که تحصیل روزی کنی و رنج کشی. اگر قسمی از آن را انفاق کنی ثواب آن بیشتر باشد تا گوشه نشینی و به ظاهر عبادت کنی، خوی اهل عبادت را با مراوده با خلایق به هم جمع باید نمود. والله اعلم به بواطن امور که این واقعیتی است در اسلام که لارهبانیت فی الاسلام. این عارف که عده ای از طرق او به حق پیوستند در نیشابور به جوار حق شتافت.
(نامه دانشوران ناصری ـ ج 7 ص 259)

ابوالعباس باوَردی
از عرفای قرن چهارم هجری و مورد قبول اهل حال بود. باوَرد از اقمار ابیورد بوده. اما ابوالعباس نشو و نمایش در نیشابور بوده و در این شهر به ارشاد خلایق می پرداخت. مصاحبت شبلی و شیخ ابوبکر طمستانی را دریافته است از کلمات اوست:

در پی روزی چنان رو که خلق را از تو بخشی در دل پدید نیاید که با رنجیدن خلق آن روزی در دل تو سم قاتل خواهد بود. از او پرسیدند که عیش دنیا که را میسر است. گفت: آن کس را که قناعت ملکه باشد و ذلت طمع بر خود نپسندد. ناگفته مبارکه طمستانی اهل طمستان فارس بود که مدتی در نیشابور مجلس درس و بحث داشت و در سال 340 در نیشابور مدفون شد که برای هر دو از پیشگاه ذات احدیت طلب مغفرت می کنم.
(مشاهیر به نقل از نفحات الانس جامی ـ و نامه دانشوران ناصری ج 5)ابوالوفاء بوزجانی (احتمالاً بوژانی)
ابوالوفا محمد بن یحیی بن اسماعیل بوزجانی که از بزرگترین مفاخر علمی ایران و از بزرگترین ریاضی دانان و منجمان اسلامی است. در روز چهارشنبه اول ماه رمضان سال 328 هـ . ق (10 ژوئن 940 م) در بوزجان متولد گردید و عمویش ابوعمر و مغازلی و دائی اش ابوعبدالله محمد غنبسه استاد علم هندسه و عدد او بودند.

کلیه مورخین محل زندگی عمو و دایی و محل تحصیل ابوالوفاء را نیشابور نوشته اند که در 20 سالگی به بغداد هم مهاجرت کرده است. بوزجانی از مشهورترین منجمان و مهندسین عصر خود بوده است. ابن ندیم شرح حال وی را آورده است. ابن خلکان در کتاب وفیات الاعیان او را از مشاهیر هندسه ذکر کرده و نوشته است که او در این علم استخراجات غریبه ای داشته. ابوالوفاء با ابوریحان بیرونی معاصر بوده و ابوالوفاء کثیرالتألیف و مترجم چیره ای نیز بوده است.

دانشمندان اروپائی تحقیقات زیادی درباره ابوالوفاء بوزجانی و آثار او انجام داده اند. دزدان علم در اروپا همچون تیکوبراهه محاسبات ابوالوفاء را که در ششصد سال قبل از وی بوده به نام خود ثبت نموده است. از آثار ابوالوفاء باید از این کتابها یاد کرد:
1ـ المنازل فی الحساب 2ـ تفسیر کتاب دیوفنطس در جبر
3ـ تفسیر کتاب ابرخس در جبر 4ـ مجسطی
(مشاهیر نیشابور ـ ص 396)
ابن منصور صرام نیشابوری

ابن منصور صرام، از علمای بزرگ نیشابور و از مفسران شیعه امامیه در قرن چهارم هجری است و در // و الالقاب آمده است که وی صاحب تفسیری بر قرآن مجید است به نام تفسیر ابن منصور صرام.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 458)
ثعالبی ، ابومنصور
ابومنصور عمیدالملک بن محمد بن اسماعیل فراء نیشابوری متولد 350 هجری قمری در نیشابور.
ثعالبی از ادبا و نویسندگان و ائمه لغت و از بزرگان ایران در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هـ . ق است. تألیفات زیادی به زبانهای فارسی و عربی دارد. وی در هر دو شیوه نثر مصنوع و مرسل، استاد بود. ثعالبی خیاط بود و از پوست روباه هم استفاده می کرد بدین جهت به ثعالبی مشهور گشت و میری در حیوه الحیوان می نویسد: ابن منصور عبدالملک ثعالبی نیشابوری علامه و ادیبی به نام بود و او را پیشوای مؤلفان و امام مصنفان نام برده اند و یتیمه الدهر از بهترین آثار اوست از آن جهت یتیمه الدهر گویند که سرایندگان آنها مردند و خود آنها بوسیله شعرشان باقی ماندند.

ثعالبی کتاب تتمه الیتیمه را در ایام سلطنت مسعود غزنوی (427 تا 429) نوشت که در حقیقت ادامه کتاب یتیمه است. کتاب لطایف المعارف او توسط دو تن از نویسندگان مصری (ابراهیم اَبیاری ، حسن کامل صِرفی) با تحقیقات سودمند تصحیح و چاپ شده است و این کتاب توسط آستان قدس رضوی به وسیله دکتر علی اکبر شهابی خراسانی ترجمه و منتشر شده است. در این کتاب نام 86 کتاب وی که این محققین هفت کتاب بر آن افزوده اند آورده شده است که احتمال دارد بعضی از این کتابها دارای چند اسم بوده است.

در 73 سال عمر 93 کتاب یعنی بیشتر از سالهای عمرش به نامش آمده است. در کتاب لطائف المعارف آمده است که:
1ـ نخستین کسی که بالای مجلس را ویژه مهمان کرد که بود؟ و مهمان یعنی چه؟ پاسخ: بهرام گور (مه یعنی بزرگ، مان یعنی خانه ام، پس مهمان یعنی بزرگ خانه ام.)
2ـ نخستین ظلمی که در امت محمد (ص) پیدا شد چه بود؟ پاسخ: در زمان عثمان که مأموران جلو او راه افتادند و گفتند: دور شوید از سر راه.
3ـ نخستین کسی که در اسلام با درهم غش دار سکه زد که بود؟ پاسخ: عبیدالله بن زیاد هنگام فرار از بصره.

4ـ خیط باطل (نخ بیهوده) لقب که بود؟ پاسخ: لقب مروان بن حَکَم که مردم این لقب را بخاطر قد دراز و باریک به او داده بودند.
5ـ کدام پیغمبر، پسر پیغمبر پسر پیغمبر پسر پیغمبر بود؟ پاسخ: یوسف ین یعقوب بن اسحق بن ابراهیم بود.
6ـ شریفترین مردان از نظر نسب و شریفترین زن از این نظر که بود؟ پاسخ: حسن و حسین (ع) و زهرا (س)
7ـ این شخص کیست؟ علی بن عبد مناف بن شیبه عمرو بن مغیره بن زیده. پاسخ: علی (ع) چون نام پدرش عبد مناف، عبدالمطلب نامش شیبه و هاشم نامش عمرو و عبدمناف نامش مغیره و قصی نامش زید بود.
8ـ چهار برادر که فاصله هر کدام ده سال بود؟ طالب، جعفر، عقیل و علی (ع)

9ـ دوشنبه در زندگی رسول خدا چه نقشی داشت؟ پاسخ: تولد، بعثت، هجرت و رحلت روسل خدا روز دوشنبه بود….
همانطور که گفته شد کتب زیادی را تألیف نموده که به چند تای آن اشاره می کنیم:
1ـ فقه اللغه و سرالعربیه درباره تفاوت میان کلمات، در 30 باب تألیف شده که هر کدام فصولی دارد.
2ـ بحرالبلاغه و سرالبلاغه فی طریق الکتابه الاشخاص المختلفه و المعانی المتقاربه.
3ـ التمثیل و المحاضره که امثال قرآنی و حدیث نبوی و اقوال صحابه و تابعین و اعلام بزرگان در آن است.
4ـ ثمارالقلوب فی المضاف المنسوب: دارای 61 باب.

5ـ بردالاکباد فی الاعداد
6ـ شمس الادب فی استعمال العرب
7ـ الاعجاز و الایجاز: در 10 باب مبتنی بر آیات قرآنی و گفتار بلیغ و بلغا و حکم و امثال می باشد.
8ـ غُرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم (شاهنامه ثعالبی)
9ـ یتیمه الدهر فی محاسن اهل العصر = آثار درگذشتگان

10ـ لطایف المعارف که شرح آن گذشت و مقداری از مطالب آن ذکر شد.
11ـ احاسن المحاسن 12ـ خاص الخاص 13ـ المنتحل
14ـ مکارم الاخلاق 15ـ الکنایه و التعریض

برای تحقیق بیشتر در باره ثعالبی به روضات الجنان آیه الله خوانساری ج 1 ـ ص 76 و تاریخ ابن خلکان و تتمه الیتیمه (عباس اقبال آشتیانی) و در قلمرو بلاغت دکتر محمد علوی مقدم و لطائف المعارف تألیف ثعالبی به تصمیم دکتر علی اکبر شهابی خراسانی استاد دانشگاه تهران چاپ آستان قدس 1368 و کشف الظنون والکنی و الالقاب حاج شیخ عباس قمی و مشاهیرین نیشابور فریدون گرایلی مراجعه نمائید.

عبدالملک واعظ
ابوسعید معروف به واعظ از علمای نیشابور و اسم او را ابن محمد ابراهیم نیشابوری آورده اند و نام کتابش شرف المصطفی در هشت جزء است و به سال 406 هـ . ق در نیشابور درگذشت.

حجامی نیشابوری
ابوالحسن محمد بن محمد بن یعقوب نیشابوری معروف به الحجاص نویسنده کتاب العلل الشیوخ و الابواب است که در سال 381 هـ . ق وفات یافت.

امام محمد بن اسحاق القاضی ابواحمد الحافظ معروف به حافظ نیشابوری
آثار مکتوب زیادی از وی نام بر ده اند. از قبیل: الاسامی و الکنی و کتاب العلل و المخرج بر کتاب مزنی و تصیفی بر کتاب مسلم البخاری و کتاب عیسی ترمزی وی در سال 285 در نیشابور متولد شد. بعد از 93 سال زندگی به سال 378 هـ . ق در همین شهر وفات یافت.

خارزنجی (احمد بن محمد بن البثتی الخارزنجی)
خارزنج روستایی بوده بین نیشابور و کاشمر امروز که باید در حدود کوه سرخ (ریزش) باشد. این مرد بزرگ به نام احمد بن محمد بن البشتی الخارزنجی در عصر خود امام اهل ادب خراسان بود وی را در زمره ائمه لغت می شناسند و در بغداد از او تجلیل زیاد بعمل آمده است و کتاب معروف او به نام تکمله برهانی در نزد خواص مشهور و دلیل کافی بر تقدم فضل اوست.
به هر حال نام خارزنجی در نزد اهل لغت کاملاً شناخته شده می باشد و در سال 348 هـ . ق فوت کرده است.

خرجوشی
عبدالملک بن ابی عثمان محمد بن ابراهیم خرجوشی مکنی به ابوسعد از مردم نیشابور بود که امامی فاضل و زاهد بود و به مصالح مردم قیام می کرد و می کوشید به آنها نفعی رسد.
در نیشابور از ابوعلی سلمی و جماعت کثیری حدیث شنید. وی برای دیدار شیوخ به عراق و حجاز و مصر رفت و از خود تصانیف زیادی به جای گذاشت. سمعانی می نویسد بر من معلوم نشد که کوچه خرگوشی از وی نام گرفته یا برعکس. بسیاری از بزرگان متفق القول هستند که در میان جمع علما در دین دارای و زهد و تواضع و بزرگواری نظر وی دیده نشده است. در نیشابور مدارس و بیمارستانهائی ساخت و در قطحی سال 401 کمکهای زیادی به مردم نیشابور کرد. او بین سالهای 404 و 407 در نیشابور فوت کرد و در خانقاهی در همان کوچه دفن شد.

احمد بن حسین بن احمد نیشابوری جد ابوالفتوح رازی
از علمای بزرگ نیشابور بود که جهت سکونت به ری رفت و کتاب الامالی و عیون الاحادیث و روضه و سنن از آثار اوست.

ابوبکر زاهد نیشابوری
دانشمندی نیک سیرت، پارسا و اهل عبادت و سفرهای بسیار کرده و خدمت چونان ابراهیم بن ابی طالب کرده و در هرات از حسین بن ادریس انصاری حدیث آموخته و در سال 342 در نیشابور فوت نموده است. دانشمندی نیک سیرت، پارسا و خداشناس که بیشتر به فکر محرومیت و مستضعفین بود.
طاهر بن محمد
طاهر بن محمد بن احمد بن یوسف الشحامی، فقیه و صاحب کتابی به فارسی درباره شرایع و احکام بوده است. متولد 399 و متوفی 479 که خواجه نظام الملک طوسی در محضر درسش حضور به همی می رسانیده است.

ابوسهل صعلوکی
در اصل مولدش اصفهان بود که در نیشابور سکونت گزید و فقیهی متکلم و ادیب و کاتب بود. چون در سال 337 هـ . ق از مرگ ابوالطیب عم خود در نیشابور مطلع شد. پنهانی از اصفهان به نیشابور مهاجرت کرد و سه روز تمام در این عزا نشست. بزرگان شهر از جمله ابوبکر اسحق و رؤسا و قضات و مفتیان از دو فرقه به تسلیت وی آمدند، چون سه روز عزا تمام شد مجلسی منعقد کردند و بزرگان از وی خواستند که در همین شهر سکونت گزیند که وی قبول کرد و در نیشابور محضر تدریس داشت.

صاحب بن عباد می گفت: مانند صعلوکی کسی را ندیدم، زندگی این پدر و پسر به طور عجیبی با هم عجین شده تاریخ وفات او را بین 369 تا 404 نوشته اند. قبر ابوالطیب صعلوکی بنا به نوشته (تعلیقات الحاکم استاد شفیعی کدکنی) در مقبره باغک پیوسته به محله فُز است که از کهنترین محلات نیشابور می باشد که عبدالله عامر هنگام فتح این شهر در آن جا سکونت گزید و مسجدی ساخت.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 576) (ابن خلکان و کامل ابن ایثر مراجعه شود.)

برای تحقیق بیشتر به مشاهیر نیشابور در آثار عطار پایان کتاب مراجعه شود. ابوطیب بن ابی سهل صعلوکی از دانشمندان، علما و بزرگانی بود که در قرن چهارم و پنجم هجری قمری در نیشابور زندگی می کرد که ریاست دنیائی و دینی را با هم جمع کرده بود و لقب شمس الاسلام داشت.
وی از پدرش ابوسهل صعلوکی که خود از علمای به نام روزگار بود حدیث شنید و علم فقه را آموخت و پسر به وسیله پدر فارغ التحصیل شد. الحاکم و ابوبکر بیهقی و تنی چند از فقهای نیشابور از او روایت کرده اند و پسر منصبهای فنوی و قضا و تدریس را بر عهده داشت. یکی از دانشمندان شافعی، او را بدین گونه وصف کرده است. وی دانشمندی یگانه بود و به تنهایی یک امت بود مدرسه ی سهل صعلوکی که قبل از سال 404 هـ . ق در نیشابور تأسیس شد. (زمان پدرش) از بناهای اوست وی در حدود سال 469 در نیشابور از دنیا رفت و در پشت مدرسه به خاک سپرده شد. این مدرسه عمر زیادی کرد و چون در حدود سال 474 که ابوبکر مزکی از دنیا می رود ابوسعید قشیری در مدرسه سهل صعلوکی بر جنازه وی نماز می خواند.

شیخ ابوالقاسم مُقری
جامی در نفحات الانس می نویسد: ابوالقاسم مقری از مشایخ بزرگ و یگانه در عصر خویش بود. سلمی درباره اش می گوید: ندیدم هیچ یک از مشایخ را که مثل او باشد وی از طبقه خامسه بود و تمام ثروت خود را که پنجاه هزار دینار میراث بود بین فقرا تقسیم کرد. ابوسعید الی الخیر درباره او گفته: هر کس که خواهد ببیند کسی را که جامع علوم ظاهر و باطن است آن مقری است. آن عارف ربانی بیشتر عمر خود را به ارشاد خلایق می گذرانید و در سال 378 هـ . ق در نیشابور از دنیا رفت. در اوایل قرن چهارم در نیشابور متولد شد و در همین شهر به تحصیل علوم زمان پرداخت و در 27 سؤال سال 381 در نیشابور دیده از جهان فرو بست.
او نخستین فیلسوف جهان اسلام است که در آثار خود مسأله اتحاد عاقل و معقول را مطرح ساخته و پس از بررسی دقیق آن را پذیرفته، و مخالفان حکمت دشمنان علوم عقلی را گروهی از حشویه می شمارد و سخن آنان را مردود می داند. عامری یکی از بزرگترین فلاسفه منطقی و اهل عرفان نیشابوری می باشد که متأسفانه در وطن خود غریب بود.

ابوالحسن محمد بن ابی ذر عامری بعد از تحصیل در نیشابور به // از روستاهای بلخ رفت و در نزد ابوزید بلخی به تحصیل فلسفه پرداخت و پس از فوت ابوزید بلخی (322) بزرگترین متکلم و فیلسوف خراسان، به چاچ رفت و نزد ابوبکر قفال به تحصیل فقر پرداخت.اگر چه تاریخ تولد ابوالحسن عامری مانند زندگی بسیاری از بزرگان ما، در هاله ابهام فرو رفته اما همان طور که گفته شد باید حدود سال 300 هـ . ق باشد.
به هر حال او دوباره به بخارا برگشت و کتاب «السعاده و الاسعاد» را در همان جا نوشت و سپس بین سالهای 342 تا 352 هـ . ق در نیشابور بود و سپس به مدت پنج سال به ری رفت و بعدها به بغداد سفر رکده که با حسادتها و کارشکنیها و بی اعتناییهای به اصطلاح دانشمندان آن جا روبرو شد.

به هر حال رفتار این دانشمندان بغدادی ! سبب شد که این دانشمند نیشابوری در سن 70 سالگی به زادگاه خود برگردد و حدود ده سال بعد در نیشابور چهره در نقاب خاک کشید. عامری شاگردانی چونان ابن مسکویه داشت، ابوحیان توحیدی به نوشته های او استشهاد جسته که عامری کتاب فرح نامه را به زبان فارسی نوشته است. بسیاری از تألیفات ابوالحسن عامری خوشبختانه به جای ماند.
کتاب «الامه علی الابد» مهمترین کتاب تاریخ فلسفه است که ملاصدرا در کتاب «اسفار» چندین بار از آن یاد کرده است. ظاهراً ملاصدرا نظریه خود را در اتحاد عاقل و معقول که مخصوصاً ابن سیتا را رد کرده از عامری گرفته است. وی کتابهای زیادی در حکمت و فلسفه و دیگر علوم داشته، از تصنیفات و تألیفات او کتب ذیل در تذکره ها مسطور است که بیست و چهار رساله آن را مرحوم استاد فاضل مجتبی مینوی آورده است و مشهورترین آنها عبارت است از:

1ـ الابائه عن علل الدنیا
2ـ الابصار و المبصر
3ـ الابشار و الأشجار
4ـ السعاده و الاسعاد
5ـ التقدیرات الاوحه التقدیر …

ناگفته پیداست که ابوالحسن عامری آثار بیشتری داشته که بسیاری از آنها به تاراج رفته عامری در کاب «الامله علی الابد» به تعریف فلسفه و فیلسوف پرداخته که برخی از مطالب آن در عصر خود او بوده و با آثار دیگران تفاوت داشته است و در جایی بعد از تعریف «نحوی» و «لغوی» و «عروضی» می گوید: کسی که این سه را با هم جمع کند و در همه این ابواب مهارت داشته باشد. «ادیب» نامیده می شود این سخن درباره علومی مانند هندسه، طبیعیات و منطق نیز صادق است و کسی که دراین علوم مهارت یابد و به استخراج معانی الهیه از این علوم نایل آمد نام او فیلسوف و حکم است. وی، محل ایمان را قوه عاقله، و محل کفر را قوه متخیله دانسته است و نکته ای را که توجه می دهد این است که قوه متخیله همان گونه که می تواند محل کفر و عقیده کاذب قرار گیرد. این صلاحیت را نیز دارد که محل عقیده صادق هم واقع شود. و اما عاقله به گونه ای است که محل عقیده صادق است و عقاید کاذب را در آن راهی نیست ولی در ایشان همواره این کنش وجود دارد که آنچه در متخیله دارد به عاقله خود عرضه کند تا از آفات دروغ در امان بماند. اگر چه در بعضی از موارد این کار خوش آیند انسان نیست و او از این که امور خیالی را بر عاقله عرضه کند سر باز می زند و این بدان جهت است که انسان نمی خواهد خطایش آشکار شود.

ابوالحسن، ایمان را نوعی اعتقاد صادق یقینی به شمار می آورد و از سوی دیگر محل آن را قوه عاقله دانسته و این نکته را در کتاب الاعلام نیز مطرح کرده است. عامری برای هماهنگی بین دین و فلسفه کوشش بسیار کرده و او فلسفه را مولود عقل و استدلال می داند و معتقد است که عقل هرگز از فرمان خداوند سرپیچی نمی کند. وی معتقد است خداوند به هر موجودی هر آنچه شایسته آن را دارد اعطا می کند یعنی به // می بخشد و به آدمی جان. عامری در کتاب السعاده می گوید: در رابطه با عقل و نفس و طبیعت باید گفت: نفس از عقل مدد می گیرد و به طبیعت مدد می رساند و عقل ناموس نفس است و نفس خدمتکار عقل، وقتی نفس در خدمت عقل قرار گیرد نوعی پاکی و روشنائی در آن دیده می شود، هنگامی که خدمت عقل را ترک کند نورش خاموش می شود و پاکی آن نابود می گردد و در این هنگام نادانی آشکار می شود و فساد و تباهی شیوع می یابد. افرادی چون ابوعلی مسکویه، نزد ابوالحسن عامری زانوی تلمذ زده اند و عامری با ابوحیان توحیدی معاصر بوده است و عامری شار ح آثار ارسطو بوده است.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 468 و 472)

شیهد مطهری در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام می گوید: از این شخص نیز اطلاعات زیادی در دست نیست. ابن ندیم و ابن القفطی و ابن ابی صیبعه از او ذکری به میان نیاورده اند. یاقوت در معجم الادباء از او یاد کرده است. در سه حکیم مسلمان می نویسد: عامی دو کتاب دارد:
یکی در اخلاق به نام «السعاده و الاسعاد» و دیگری در فلسفه بنام «الامدالی الابد» کتابی هم در دفاع از اسلام و تفوق آن بر سایر ادیان نوشته بنام «الاعلام بمناقب الاسلام» و هم می نویسد که همچنانکه به فلسفه یونانی علاقمند بود به فلسفه سیاسی ساسانیان // علاقه مند بود و خود شاگرد ابوزید بلخی بود.
بعضی مدعی شده اند که میان عامری و ابن سینا نامه ها مبادله شده ولی محتمل به نظر نمی رسد زیر ا ابن سینا در وقت وفات عامری یازده ساله بوده است. گفته اند عامری شاگرد ابوزید بلخی بوده است، ولی بعید است که عامری شاگرد بلاواسطه بلخی باشد، زیرا بلخی در سال 322 درگذشته و عامری در سال 381 و علیهذا میان وفات استاد و شاگرد 59 سال فاصله است.
(خدمات متقابل ص 544 و 545)

ابوعلی نیشابوری
حسن بن مظفر مکنی به ابوعلی نیشابوری صاحب تألیفاتی از قبیل: التهذیب، اصلاح المنطق ابن السکیت، تهذیب دیوان الادب فاریابی، دیوان شعر ذیل تتمه المیتیمه ثعالبی، محاسن من اسمه حسن، زیادات اخبار خوارزم می باشد که در سال 443 در نیشابور فوت کرد.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 341)
ابوالحسن عبدالرحمن
مؤلف کتاب خزائن العلوم، که فرهنگ دهخدا از وی با نام ابوالحسن عبدالرحمن نیشابوری یاد کرده است.
محمد بن عبدالله دینار
با کنیه ابوعبدالله دانشمندی بزرگ در نیشابور وی از ریاست و جایگاه دوری می گزید و به کسب سرگرم بود. با صبر و قناعت روزگار می گذرانید و بیشتر به مستمندان و فقیران رسیدگی می کرد وی در سال 338 هجری درگذشت.
(فرهنگ 3000 تن … ص 475)

ابوالولید قرشی
فقیه و امام اهل حدیث در خراسان بروزگار خویش وی که خدا از او خشنود باد در شب آدینه پنجم ربیع الاول سال سیصد و چهل و نه درگذشت و در مقبره نصربن زیاد ـ که سه تن از صحابه در آنجا مدفون اند ـ به خاک سپرده شده یکی از دانشمندان در مرثیه ای که برای او سروده بود گفت:
قاضی بدرود جهان گفت پیشوای این روزگاران و زمانه
ابوالولید آن فقیه و سرور و افتخار بزرگ خلایق
آن کاین همه دانشها و آن کس که انگشت اشارت ها همواره به سوی اوست.
(تاریخ نیشابور ـ الحاکم ـ تصحیح شفیعی کدکنی)

صدرالدین
از مردم نیشابور، عوفی در لباب الالباب در باره وی چنین گفتم: صدرالدین از بزرگان و دانایان روزگار صاحب دیوان استیفای نیشابور و در دانش و دانایی به اندازه ای بود که جملگی دانایان خراسان به دانش او اعتراف می کردند و از دریای دانش او سود می جستند وی کتابی نوشت به نام تاریخ خوارزمشاهی و شعر عربی و فارسی می سرود. هنگامی که به اسفراین می رفت در بین راه این رباعی را سرود:
تاریخ در این زمانه آیین آمد گویی که برای من مسکین آمد
از جور سپهر سبزه وار این دل من گو بان به اسفراین آمد

باید دانست که سبزوار، اسفراین و کربان سه شهر است. دو شعر زیر از اوست:
گر دَهَدَت روزگار، دست و زبان زینهار دست درازی مجوی چیره زبانی مکن
با همه عالم بلاف با همه خلق از گزاف هر چه بدانی مگوی هر چه توانی مکن
و رباعی زیر نیز از اوست:
ای از من دلسوخته بیزار شده وی من ز غمت شکسته و زار شده
بفروخته عالم بجفا بر من و من سودای تو را بجان خریدار شده

و پی در واپسین عمر از کار استیفا کناره گیری کرد و به مرا دل بنشست و روز و شب به نوشتن تاریخ اسکندر سرگرم بود.
(فرهنگ 3000 تن … ص 632)
امام محمد بن محمد بن محمش بن علی بن ایوب ابوطاهر معروف به زیادی
از آن جهت به زیادی معروف شد که در میدان زیاد بن عبدالرحمن سکونت داشت. فقیه و مفتی و عالم و امام اهل حدیث در خراسان بود و در علم شروط و ادب تبحر داشت و کتابی در شروط تصنیف کرد وی در سال 313 متولد شد و در سال 410 در نیشابور وفات یافت و او را در قبرستان حیره دفن کردند.
(تاریخ نیشابور ـ سید علی مؤید ثابتی ـ به نقل از سیاق التواریخ)
ابونصر اسمعیل بن حماد الجوهری نیشابوری

در سال 393 در نیشابور وفات یافت کتابهای ذیل از تألیفات اوست: بیان الاعراب ـ عروض الورقه ـ مقدمه نحو
(تاریخ نیشابور ـ سید علی مؤید ثابتی ص 371 به نقل از سیاق التواریخ)
ابن بایویه در نیشابور
شیخ ابوجعفرمحمد معروف به ابن بابویه در سال 368 به نیشابور آمد و مدتی در این شهر اقامت نمود و همه روزه برای نیشابوریان مجلس می گفت: وی رساله اعتقادات را در بیان عقاید شیعه برای نیشابوریان تألیف کرد. ظاهراً ابن بابویه دو نوبت به نیشابور آمده است.
(تاریخ نیشابور ـ ثابتی ص 342)

نیشابور جایگاه پرورشگاه ابوسعید ابوالخیر

ولادت 357 هـ . ق وفات 440 هـ . ق هجرت می باشد که پیشوای اهل طریقت، علوم ظاهری و باطنی را جامع، در فنون کمالات ممتاز بود، از صفر سن ریاضیات مشاقه کشید، شراب وجد و حال را چشید، بصحبت جمعی از اکابر رسیده زحمت بسیاری از ابنای روزگار دیده، از دست بعضی از اکابر مشایخ وقت خرقه ی خلافت پوشید بقول قاموس الاعلام، اصول تصوف و طریقت را از ابوالفضل لقمان سرخسی اختر کرد …
باری شرح حالش در تذکره ها و تواریخ و سیر مذکور، کرامات بسیاری بدو منسوب، سلسله طریقتی او باشد واسطه بجنید بغدادی موصول، از نوادر روزگار معدود او خرقه ارشاد را از عبدالرحمن محمد بن حسین بن موسی سلمی نیشابوری گرفت کلمات و رباعیات عارفانه او بسیار و از آن جمله است:

ما بین خالق و مخلوق عرش و کرسی نتوان حجاب شد. بلکه پندار و خودبینی، یگانه حاجب است و بس، آن را از میان برگیر تا با خدای خود نزدیک شوی. در جواب سؤال از معنی تصوف گرفت: تصوف آن است که آنچه در سرداری بنهی و آنچه که در دست داری بدهی و از آنچه بر تو آید. بجهی و نیز در جواب همان سؤالی گفت: هوای نفسانی که در سرداری بنهی و حقوق الهی که در زمه داری بدهی و از هر مکروهی که بر تو آید بجهی.
او را گفتند فلان کس بر روی آب می رود. فلانی در هوا می پرد، فلانی هم در یک لحظه از شهری به شهر می رود گفت: همه اینها سهل است و دلیل فضیلت آدمی نیست و در حضرت حق عزتی ندارد. زیرا غوک هم روی آب می رود، زاغ و زغن نیز در هوا می پرد و شیطان نیز در یک نفس از شرق بغرب می رسد. لکن مرد کامل آن است که با مردم نشیند و آمیزش کند داد و بستاد کرده و ازدواج نماید، یک لحظه از خدا غافل نباشد. از رباعیات عرفانی اوست:

یا من بک حاجتی و روحی بیدک اعرضت من الغیر و اقبلت الیک
مالی عمل صالح استظهر به قد جئتک راجیاً توکلت علیک
راه تو بهر قدم که پویند خوش است وصل تو بهر سبب که جویند خوش است
روی تو بهر دیده که بینند نکو است نام تو بهر زبان که گویند خوش است
آنی تو که حال دل نالان دانی احوال دل شکسته یالان دانی
گر خوانمت از سینه سوزان شنوی ور دم نزنم زبان لالان دانی

فردا که زوال شش جهت خواهد بود قدر تو بقدر معرفت خواهد بود
در حسن صفت کوش که در روز جزا حشر تو بصورت صفت خواهد بود
الله بفریاد من بیکس رسی لطف و کرمت یار من بیکس بس
هر کس بکسی و حضرتی می نازد جز حضرت تو ندار این بیکس، کس

ولادت ابوسعید روز یکشنبه غره محرم سیصد و پنجاه و هفتم در قریه میهنه از ناحیه خابران مابین سرخس و ابیورد از نواحی خراسان وفات او نیز در چهارم شعبان چهارصد و چهلم هجرت در نیشابور بوده است.
(ریحانه الادب ج 7 ص 131)
کتاب اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید را محمد بن منصور یکی از نوادگان شیخ در ترجمه (سرگذشت) احوال نیای (جد) خود و اقوال و اشعار و کرامات منسوب به او به نثر لطیف و شیوا بعد از سال 548 در اسرارالتوحید است که سرگذشت ابوسعید است آمده است:

روزی در نیشابور شیخ را به خانقاه صندوقی دعوت کردند چون شب رسید شیخ با صوفی ها برقص و سماع مشغول شد همسایه او سید اجل حسن که از مخالفین شیخ ابوسعید بود. از صدای بانگ فریاد و رقص و سماع صوفی ها متغیر شد و به غلامش دستور داد که خشت و نیمه خشت از بالای بام بر سر صوفی ها فرو ریختند.
شیخ ابوسعید گفت تمام خشت ها را جمع کردند و در طبقی به حضور او آوردند پس یک یک خشت ها را برمی داشت می بوسید و به چشم می گذاشت و می گفت هر چه از حضرت نبوی رود عزیز و نیکو بود و آنرا به دل و جان باید نهاد که ما خواب چنین عزیزی را آشفته کردیم و از آنجا به خانقاه خود رفت و سماع را در آنجا تجدید کرد.

شیخ ابوسعید موقعیکه در نیشابور بود روزی از در کلیسائی می گذشت اتفاق را آن روز یکشنبه بود جماعیت گفتند ای شیخ ایشان ترا می باید به بینند. شیخ راه بگردانید و به کلیسا داخل شد و در میان ترسایان به نشست آنها بسیار خوشوقت شدند و از شیخ پذیرائیها کردند. چون شیخ از نزد آنها بیرون آمد یکی گفت که اگر شیخ اشاره ای می کرد همه زنارها را باز می کردند شیخ گفت: ماشان بر نبسته بودیم تا باز کنیم.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله لودویگ ون بتهوون در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله لودویگ ون بتهوون در pdf دارای 7 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله لودویگ ون بتهوون در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله لودویگ ون بتهوون در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله لودویگ ون بتهوون در pdf :

طبیعت زیبا را بنگر و به روحت آرامش ببخش . عشق خواهان بهترین چیزهاست و برای آن دلایل خوبی دارد. این جمله قسمتی از نامه ی هنرمندی موسیقیدان است که در تنهایی زیست و سمفونی هایش را محرم رازهایش ساخت. این که مخاطب این نامه چه کسی بوده ، برای هیچ کس آشکار نیست ، اما این حضور واقعی ، یا حتی رویایی به حدی نیرومند بوده است که دستان یک مرد را روی کلیدهای پیانو قرار می داد و با حرکات موزون انگشتان ، آهنگ هایی را به وجود می آورد که در تاریخ جاودانه شد. تنها بتهوون می داند راز این حضور الهام بخش چه بوده است.
لودویگ ون بتهوون روز هفدهم دسامبر 1770 اولین آهنگ زندگی اش را شنید و چشم هایش را در خانه قدیمی شان واقع در بن گشود. خانواده او در اصل بلژیکی بودند، پدرش یک خواننده و آهنگساز لااُبالی بود که همیشه تلاش می کرد از راههای آسان ، هزینه زندگی خانواده اش را تامین کند؛ اما مادرش زنی آرام بود که به فرزندانش عشق می ورزید. خانواده بتهوون از 5 کودک تشکیل می شد، اما در میان آنها تنها 3 پسر شانس ادامه حیات یافتند. لودویگ همواره درباره زمان دقیق تولدش تردید داشت . او در شرایطی به دنیا آمد که والدینش داغدار مرگ برادرش لودوینگ ماریا بودند و این غم تا پایان عمر بر زندگی بتهوون سایه افکند . او به سرعت دریافت پدر، غمگین مرگ برادر است و کوچکترین شیطنتی از جانب وی کافی است تا خشم پدر را برانگیزد. مادرش پیوسته داستان هایی از پدربزرگش کپل میستر روایت می کرد، تا پندارهای مثبت از یک مرد را در ذهن کودکش پدید آورده و جدیت و خشم بی مورد پدر را در سایه آنها پنهان کند و در نهایت پدر بزرگ به الگوی زندگی لودویگ تبدیل شد. نخستین آموزش های موسیقی او در سن 5 سالگی آغاز شد. یوهان ون بتهوون اعتقاد داشت، به سرعت می تواند این کودک را به عنوان پدیده دنیای موسیقی به جهان معرفی کند. به همین خاطر آموزش پیانو را از سنین خردسالی آغاز کرد.

جرالد وگلر دوست لودویگ به خاطر دارد که گهگاه از شیشه پنجره به منزل دوستش نگاه می کرد ، می دیدکه او روی چارپایه ای قرار دارد و به سختی نوک انگشتانش را برای اجرای درس هایی که از پدر آموخته است ، به پیانو می رساند . این تجربه بعدها به یکی از تلخ ترین خاطرات بتهوون تبدیل شد، چرا که پایان کلاس های آموزش پدر، همواره با گریه کودک 5 ساله همراه بود . پدر او تلاش می کرد بتهوون را به عنوان نابغه به مردم معرفی کند و از این راه امرار معاش کند، او سرانجام کنسرتی ترتیب داد که در آنلودویگ به نواختن پیانو پرداخت . او کودک بااستعدادی بود، اما در آن سنین نشانی از نبوغ نداشت.
یوهان که دریافت، کودکش در این زمینه موفقیتی به دست نمی آورد، تلاشش را بیشتر کرد که از این کودک به عنوان نان آور خانواده استفاده کند . حالا دیگر نیازی نبود بتهوون ، موتزارت دوم باشد ، بلکه همین میزان کفایت می کرد که دوستان پدرش را سرگرم کند و پول خردی دریافت کند . مادر لودویگ که از زندگی زناشویی اش رضایتی نداشت، به مخالفت با یوهان پرداخت ، اما از آن جایی که همواره بیمار بود، نتوانست کاری از پیش ببرد. او در تلاش بود با سوزن دوزی ، چرخ زندگی را بچرخاند، تا از میزان فشار موجود بر کودکش بکاهد. لودویگ وابستگی بسیاری به مادر رنجورش داشت و از او به عنوان تنها دوست و حامی اش نام می برد. بیست و ششم مارس 1776 ، روز اجرای اولین موسیقی این کودک 8 ساله بود، اما یوهان هنگام معرفی کودکش او را 6 ساله معرفی کرد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله تطورتاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون در

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله تطورتاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون در اندیشه مسیحی ـ غربی در pdf دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تطورتاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون در اندیشه مسیحی ـ غربی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله تطورتاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون در اندیشه مسیحی ـ غربی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله تطورتاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون در اندیشه مسیحی ـ غربی در pdf :

بخشی از فهرست پروژه دانشجویی مقاله تطورتاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون در اندیشه مسیحی ـ غربی در pdf

1) از مسیح (ع) تا مسیحیت .
2) از دنیوی شدن مسیحیت تا عرفی شدن جامعه مسیحی؛
1-2- دنیوی شدن مسیحیت
الف) تحریر کتاب مقدس
ب) شکل گیری کلیسا
2-2- عرفی شدن جامعه مسیحی
الف ) جوهر مستعد مسیحیت
ب) سرگذشت تاریخی مسیحیت
3) منشأ نظریه حکومت سکولار ( عرفی )‌ در زمینه انجیلی ـ مسیحی
الف) قدرت دولت ، قدرت کلیسا
ب) برتری کلیسا بر حکومت
ج) دواعی برتری کلیسا بر حکومت
4) طرح نظریه حکومت سکولار در زمینه انجیلی ـ مسیحی
نظریه سنت توماس آکویناس در طرح حکومت عرفی
5) تلاش برای گذر از اندیشه نظام الهی ـ بشری ، به اندیشه نظام بشری
6) گسست الهیات و فرهنگ ؛ دریچه ای به سوی رنسانس
پی نوشت ها

چنانکه در مباحث گذشته تطور لغوی و معنایی سکولاریزاسیون و سکولاریزم وهمینطور تغییر و تحولات ناشی از آن ، بیان شد ، در مبحث کنونی نیز سعی بر آن است که به اجمال روند تاریخی بوجود آمدن این مفهوم نیز ، بررسی گردد . مفهوم سکولاریزاسیون که معنای عام و مورد منظور ازآن در رساله فوق ، همانا غیر قدسی شدن و عرفی شدن امور سیاسی و اجتماعی در غرب می باشد ، طی یک روند چند قرنه صورت پذیرفت .
رنسانس ، اصلاح مذهب ( جنبش پروتستانتیسم ) ، تفسیر نوین اندیشه دینی مسیحیت ، عصر روشنگری ، انقلابهای آمریکا و فرانسه ، پیدایش ناسیونالیسم و تبدیل امت مسیح به ملتهای مسیحی ،‌انقلاب صنعتی ، پیشرفت علوم طبیعی ، تکنولوژی ، رشد و تحول علوم پزشکی و علوم انسانی ، ظهور دموکراسی نوین ، ابزارهای جدید جنگ ، ارتباطات نوین ، برنامه بهداشت عمومی و آموزش همگانی ، نهضتهای جدید در فلسفه ـ هنر و مذهب ، مسأله حقوق بشر و. . . همگی اینها از عوامل بسیار مهم پدیده سکولاریزم در جوامع غربی می باشند . و در پرتو چنین عوامل و تحولاتی است که ادعا می شود انسان نوین ، متولد شده و جهان جدید سکولار حاصل آمده است

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله بررسی دلالت معجزه بر نبوت در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله بررسی دلالت معجزه بر نبوت در pdf دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله بررسی دلالت معجزه بر نبوت در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله بررسی دلالت معجزه بر نبوت در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله بررسی دلالت معجزه بر نبوت در pdf :

مقدمه

در حوزه مسائل اعتقادی، مبحث راهنماشناسی از اهمیتی ویژه و جایگاهی والا برخوردار است. از فروع مبحث راهنماشناسی، بحث طرق اثبات نبوت خاصه یا راه‌های تشخیص مصادیق راستین پیامبری از مدعیان دروغین است.

پس از قبول لزوم نبوت و ارسال رسل از سوی خدا برای هدایت بشر، از جمله مسائلی که به طور جدی در برابر یک انسان جویای حقیقت در این مسیر مطرح می‌باشد، این است که اثبات صدق دعوی نبوت چگونه و از چه راهی ممکن و میسر است. به عبارت دیگر، آیا می‌توان بدون داشتن سخنی قاطع و دلیلی متقن، به دنبال هر کس که مدعی سفارت از سوی خداست، روان شد و فرامینش را به کار بست یا اینکه باید طریقی مطمئن و دلیل محکم برای این کار وجود داشته باشد تا بر اساس آن، انسان دچار اشتباه و انحراف نشود و به حقیقت رهنمون گردد؟ بحث از مساله اعجاز به عنوان یک راه شناخت یا اثبات آن در همین راستا اهمیت می‌یابد و شکل می‌گیرد؛ زیرا از جمله اموری که به عنوان راه اثبات نبوت، و به نظر برخی، تنها راه اثبات آن(1) مطرح گردیده و به طور جدی مورد بحث و نظر واقع شده مساله معجزه است. (2)

در این مقاله، کوشش شده است که دلالت معجزه به عنوان یک وسیله و راه برای اثبات صدق مدعای آورنده‌اش مبنی بر نبوت او، بررسی و ارزیابی شود. به دیگر سخن، در این نوشتار سعی ما آن است تا روشن گردد که آیا اساساً معجزه می‌تواند گذار به صدق دعوی نبوت را برای کسی که در جست‌جوی یافتن مصداق حقیقی منصب نبوت است، هموار کند تا دچار حیرت نشود یا در دام افراد شیاد کذابی که نقاب پیامبری بر چهره‌ زده‌اند، نیفتد و به بیراهه نرود، یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است چرا و چگونه؟

پیش از ورود به بحث بررسی دلالت معجزه، تذکر دو نکته بجاست:

1- برخی از مسائل برای این بحث، جنبه مقدمه دارند و در این‌جا، به عنوان اصل موضوع پذیرفته شده‌اند؛ از جمله: اثبات وجود خدا و صفات او، لزوم بعثت انبیا u و ارسال رسل، تحقق ادعای پیام‌آوری از سوی خدا در میان بشر و ارائه معجزه از سوی پیامبران u.

2- مقصود از معجزه در این‌جا، معجزه به مفهوم عام و تمام اقسام آن نیست، بلکه مراد آن دسته از اعمال و اموری است که مدعیان نبوت برای صدق ادعای خود به عنوان دلیل و حجت ارائه داده‌اند، با ویژگی‌هایی که آن‌ها را از سایر اعمال مشابه امتیاز می‌بخشد؛ از جمله:

– خارج از توان بشری بودن و در نتیجه، مغلوب واقع نشدن و قابل تعلیم و تعلم نبودن؛

– با ادعای آورنده مطابقت داشتن؛

– برای اثبات نبوت و اتمام حجت صادر شدن؛ بنابراین کرامات اولیا و اعمال خارق‌العاده مرتاضان و ساحران وامثال آنان (هر چند از لحاظ ماهیت با معجزه متفاوت است) و نیز معجزاتی که به منظور عذاب قومی یا برای ارهاب معاندان و تعظیم و تکریم مومنان صورت گرفته باشد، از دایره این بحث خارج است.

رابطه معجزه و نبوت

آیا معجزه می‌تواند به گونه‌ای دال بر چیزی خارج از خود باشد؟ بر فرض دلالت، آن چیز خارج از معجزه چیست و چه رابطه‌ای بین معجزه و صدق ادعای آورنده‌اش وجود دارد؟ آیا معجزه با نبوت پیوند منطقی دارد و به صورت برهانی، بر آن دلالت می‌کند یا خیر؟

آراء و نظرات

1- گروهی از اندیشمندان اعتقاد دارند که بین معجزه و صدق ادعای آورنده‌اش رابطه‌ای منطقی وجود دارد. (3) اینان مدعی تلازم بین آن دو هستند و می‌گویند: معجزه بر نبوت دلالت برهانی دارد. به نظر این گروه، رابطه مذکور هرگز اعتباری و قراردادی نیست؛ زیرا معجزه در سایه عنایت ویژه خدا و اعطای قدرت از سوی او به افراد خاصی، تحقق می‌یابد، به گونه‌ای که صدور عمل مذکور از غیر او اصلاً ممکن نیست. (4) به عبارت دیگر، صدور معجزه تخصیص فعلی خدا بر نبی بودن آورنده‌اش می‌باشد. (5)

2- برخی دیگر گفته‌اند: بین معجزه و نبوت ارتباطی نیست و معجزه دلالتی بر صدق ادعای آورنده‌اش ندارد. این نظر از سوی بعضی از دانشمندان مسلمان و برخی از غریبان ابراز شده است. به عنوان مثال، شبلی نعمانی، از دانشمندان مسلمان، می‌گوید: بین معجزه و نبوت هیچ ارتباطی نیست. اگر کسی ادعا کند و بگوید من هندسه می‌دانم و دلیلی که می‌آورد این باشد که بیست روز متوالی می‌توانم گرسنه بمانم، هر چند این کار عجیب و خارق عادت باشد، ولی از این عمل هندسه‌دانی او اثبات نمی‌شود. به همین صورت، شخصی که اظهار می‌کند من پیغمبرم، معنایش این است که من رهبر و راهنمای سعادت دو جهانم، و دلیلی که برای اثبات دعوای خود اقامه می‌کند این است که عصا را به اژدها تبدیل می‌کند … او هر چند از عهده آن کار عجیب برآید، اما پیامبری او از کار ثابت نمی‌شود. (6) براد (Ch. D.Broad)، فیلسوف معاصر انگلیسی، نیز گفته است: بر فرض قبول وقوع معجزات، این‌ها فقط می‌توانند دلیل بر قدرت فوق‌العاده و بی‌نظیر آورندگانشان باشند، نه دلیل صدق ادعای آنها. علاوه بر آن، در زمان ما کسانی یافت می‌شوند که معجزه دارند، در حالی که اصلاً وجود خدا را قبول ندارند. (7) پس چه تلازمی بین این دو مطلب می‌توان ادعا کرد؟

3- بعضی دیگر از ارباب دانش برآنند که معجزه، خود دلالتی تام و قطعی بر چیزی ندارد؛ یعنی، به صرف دیدن معجزه از کسی، نمی‌توان به صدق ادعای آورنده‌اش یقین نمود، بلکه دلالتش اقتضایی است؛ یعنی، قابلیت آن را دارد که با ضمیمه شدن قراین و مقدمات دیگر به آن، بتواند در طریق دلالت بر نبوت به کار آید. (8)

نحوه نگرش به معجزه

پیش از آنکه هرگونه قضاوتی درباره صحت و سقم آراء یاد شده به عمل آید، بهتر است بحث به این شکل مطرح شود که معجزه را به دو صورت می‌توان نگریست که هر یک از این دو نگرش، نتایج مخصوص به خود را همراه دارد و نباید بین آن‌ها خلط شود:

الف- گاهی به معجزه به عنوان یک پدیده خارق‌العاده، که از سوی فردی خاص ارائه می‌شود، بدون هرگونه مشخصات، پیش فرض‌ها و اصول دیگر نگاه می‌کنیم و می‌خواهیم با قطع نظر از هر اصل و حقیقت دیگری، به بررسی دلالت آن بر چیزی خارج از آن بپردازیم. در این صورت، معجزه تنها بر وجود نیرویی عظیم و شگرف درآورنده آن و یا خارج از او دلالت دارد و از اثبات نبوت و صدق ادعاهای آورنده آن ناتوان است. در این نگاه، حتی نمی‌توان با مشاهده معجزه، به وجود موجودی ماورای عالم طبیعت پی برد، مگر آنکه با شواهد و دلایلی، دخالت عوامل طبیعی در پیدایش آن کار خارق‌العاده را نفی کنیم.

ب- نگاه دوم به معجزه آن است که آن را به عنوان پدیده‌ای که در شرایط خاص و پس از اثبات برخی اصول دیگر رخ می‌دهد، در نظر بگیریم. در این نگاه، پس از اثبات خداوند حکیم و لزوم نبوت عامه، معجزه را به عنوان پدیده‌ای که برای رهنمون ساختن بشر به پیامبران راستین ارائه می‌شود، مورد توجه قرار می‌دهیم. در این نگاه، پذیرفته‌ایم که خداوند حکیم برای هدایت انسان‌ها لزوماً پیامبرانی فرستاده است و با توجه به اینکه مردم با دیدن معجزات، تسلیم آورنده آن می‌شوند، اگر آورنده معجزه پیامبر نباشد، مردم دچار گمراهی می‌شوند و این بار حکمت خداوند سازگار نیست. توضیح نگاه دوم را در ادامه بحث پی می‌گیریم و در اینجا تنها در صددیم که این دو نوع نگاه را از یکدیگر متمایز سازیم و متذکر شویم که شاید بتوان بین آراء دانشمندان مسلمان در این باره وجه جامعی پیدا کرد، به این شکل که آن‌ها که دلالت قطعی معجزه بر نبوت را مدعی هستند، در واقع، معجزه را طبق دید دوم ملاحظه کرده‌اند و کسانی که منکر دلالت آن شده و یا دلالتش را کافی ندانسته‌اند، مطابق نگاه اول، به معجزه نگریسته‌اند. بر این اساس، دلالت معجزه بر نبوت دلالتی برهانی و عقلی است. (9)

دو تقریر از دلالت عقلی

در نحوه دلالت عقلی معجزه بر صدق ادعای آورنده‌اش، دو تقریر وجود دارد:

1- تقریر متکلمان: دلالت معجزه نوعی دلالت عقلی است، به نحو عملی؛ به این صورت که عقل آدمی از کار دیگری یا سکوت او کشف رضایت می‌نماید. پس کسی که ادعای پیامبری دارد و این ادعایش در محضر خدا انجام می‌گیرد و بعد برای اثبات ادعای خود، کار خارق‌العاده‌ای انجام می‌دهد که دیگران از مقابله با آن عاجزند، مسلماً این کار او دلیل بر صدق گفتارش می‌باشد؛ زیرا جاری کردن معجزه به دست کسی، به معنای تایید کار اوست و اگر مدعی نبوت دروغ‌گو باشد، خداوند نباید به دست او، آن کار خارق‌العاده را جاری کند، وگرنه دروغ‌گو را عملاً تایید کرده که در نتیجه، موجب گمراهی مردم است. (11)

2- تقریر بعضی از دانشمندان: به اعتقاد اینان، متکلمان حقیقت معجزه را درک نکرده‌اند که چنان حرفی زده‌اند؛ زیرا گمان برده‌اند معجزه کاری است که خدا مستقیماً به دست بشر انجام می‌دهد، بی‌آنکه پیامبر در آن نقش و دخالتی داشته باشد، در حالی که بین پیامبر و معجزه رابطه‌ای واقعی برقرار است، به طوری که صدور این عمل خاص از غیر او ممکن نیست. هنگام اعجاز، خداوند به ولی خود اراده، قدرت و نیرویی ماورای بشری عنایت می‌کند که می‌تواند بر طبیعت غلبه کند و آن عمل فوق طاقت بشری (معجزه) را انجام دهد. پس وقتی انبیا u معجزه می‌آورند، در واقع، خود آن کار را انجام می‌دهند، اما با یک توانایی فوق بشری که از کمال روحی و معنوی آن‌ها سرچشمه می‌گیرد و به نیروی الهی متصل است. بنابراین، دلالت معجزه بر صدق نبوت دلالت عقلی صد درصد است، نه آنکه متکلمان می‌گویند (یعنی، دلالت عقلی به نحو عملی.) (12)

بعضی از بزرگان در تایید قول دوم گفته‌اند که پیوند بین معجزه و قداست روح تکوینی است. همان‌گونه هر موجود ممکنی آیت وجود واجب تعالی و نشانه و آیت نیز امری تکوینی است، هر موجود غیر عادی شکست ناپذیر نیز آیت و نشانه قداست روح ولی‌الله می‌باشد و نشانه‌ای تکوینی است. همچنین پیوند بین معجزات، رسالت و امامت، واقعیتی تکوینی و قابل استدلال عقلی است. (13)

اشاعره دلالت معجزه را نه دلالت عقلی محض و نه دلالت نقلی، بلکه دلالت عادی و از باب جاری شدن عاده الله بر ایجاد علم به صدق در بیننده به دنبال ظهور معجزه می‌دانند.

برهانی یا اقناعی بودن دلالت معجزه

از مباحث بحث‌انگیز و اساسی در مبحث اعجاز، برهانی یا اقناعی بودن دلالت معجزه است. پیش از ورود به آراء مطرح شده در این مساله، لازم است دو مفهوم «برهانی بودن» و «اقناعی بودن» دلالت معجزه قدری روشن شود.

منظور از برهانی بودن دلالت معجزه این است که با استدلال و برهان، می‌توان گفت: کسی که معجزه انجام می‌دهد، در ادعایش صادق است و بین معجزه و صدق قول آورنده‌اش رابطه‌ای منطقی وجود دارد، به گونه‌ای که اولی عقلاً مستلزم دومی است و به اصطلاح، گذر از معجزه به صدق معجزه‌گر گذری منطقی می‌باشد. (14)

منظور از اقناعی بودن دلالت معجزه این است که با استدلال، نمی‌توان گفت هر که معجزه آورد، ادعایش درست است، بلکه حقیقت آن است که مردم به این گونه مسائل قانع می‌شوند. به تعبیر دیگر، معجزه عامه مردم را اقناع می‌کند و اعتماد و اعتقاد آن‌ها را جلب می‌نماید، بی‌آنکه رابطه‌ای منطقی بین صدق دعوی و معجزه باشد و به اصطلاح، گذر از معجزه به صدق معجزه‌گر گذری روان‌شناختی است. (15)

اکنون با توجه به مفاهیم مزبور، به راستی، چه نوع دلالتی را می‌توان برای معجزه قائل شد؛ برهانی یا اقناعی؟ در این باره، دو رای عمده وجود دارد که اوی قایل به برهانی بودن و دومی معتقد به اقناعی بودن دلالت معجزه است. البته هر دسته استدلال‌هایی دارند که مطرح می‌شوند و مورد ارزیابی واحیاناً نقد قرار می‌گیرند.

الف- برهانی بودن معجزه و ادله آن

بیش‌تر دانشمندان و متکلمان اسلامی دلالت معجزه بر صدق دعوی نبوت را برهانی می‌دانند. ادله‌ای که آنان بر مدعای خود اقامه کرده‌اند از یک نظر، دو گونه است:

1- دلایلی که دال بر امکان ارتباط وحیانی آورنده معجزه است.

2- دلایلی که ارتباط وحیانی او را اثبات می‌کند.

دلیل اول: اندیشمند بزرگ اسلامی معاصر، علامه طباطبائی u، در تفسیر شریف المیزان، بحث مستقلی تحت عنوان «برهانی بودن یا اقناعی بودن دلالت معجزه» مطرح کرده‌اند که از آن به عنوان امکان برهانی بودن دلالت معجزه استفاده می‌شود. ایشان می‌نویسد:

«پیامبران به طریق وحی (ارتباط و حیانی)، مدعی رسالت و نبوت از جانب خداوند بودند. این ارتباط خارق‌العاده است و از سنخ ادراکات ظاهری ودرونی که مردم در خود می‌یابند- نیست، بلکه ادراکی است که بر عموم افراد پوشیده می‌باشد. اگر نبی در ادعای خود صادق باشد، لازمه‌اش آن است که او متصل به ماورای طبیعت و موید به نیروی الهی باشد، به گونه‌ای که بتواند خرق عادت کند. اگر این مطلب (ارتباط وحیانی) درست و حق باشد، امکان این نیز هست که از نبی خرق عادت دیگری صادر شود تا نبوت او را بدین وسیله تصدیق و تایید کند؛ زیرا «حکم و الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد». پس اگر خداوند اراده هدایت مردم را از طریق خرق عادت (نزول وحی و ارسال نبی) کرده است، باید آن را با خرق عادت دیگری، که معجزه باشد، تایید و تصدیق کند. پس بین معجزه (خرق عادت ملموس) و ادعای نبوت و ارتباط وحیانی (خرق عادت غیر ملموس) تلازم است.» (15)

دلیل دوم: آورنده معجزه صلاحیت تکوینی نبی بودن را لازم دارد؛ یعنی، بین نبی و معجزه رابطه‌ای تکوینی برقرار است، به طوری که صدور این عمل از غیر او ممکن نیست؛ زیرا معجزه‌ای که به دست او جاری می‌شود به اراده و اذن خاص الهی است. دروغ‌گو این صلاحیت را ندارد، پس نمی‌تواند معجزه ارائه دهد. بنابراین، آنکه معجزه می‌آورد، در قولش صادق است. (16)

در تکمیل دلیل مزبور، این نکته لازم به توضیح است که اگر خداوند مستقیماً معجزه بیاورد و نبی هیچ نقشی در تحقق آن نداشته باشد، پس باید نبی با پیش از نبوتش هیچ فرقی نکرده باشد، هر چند با این کار (صدور معجزه)، خداوند او را عملاً تایید کرده است. ولی اگر پیامبر در صدور آن، نقش داشت، معنایش آن است که او قابلیت ارتباط یافته و وارد عالم دیگری شده که خدا فعلش را به دست او انجام داده است. پس می‌تواند ارتباط وحیانی داشته باشد؛ زیرا بین دو خارق عادت فرقی نیست.

دلیل سوم: خداوند عادل و حکیم است، هدایت مردم را اراده کرده و راضی به ضلالت و کفر آن‌ها نیست. بنابراین، ارسال رسل بر او لازم است. از سوی دیگر، سفارت از سوی خدا و منصب نبوت مدعیان بسیاری دارد که بعضی از آن‌ها کاذبند. پس بر هر مدعی مقام نبوت لازم است دلیلی محکم و بنیه‌ای رسا بر صدق ادعایش اقامه کند. دادن معجزه به انسان دروغ‌گو با عدل خداوند سازگار نیست. پس از اگر کسی ادعای نبوت داشت (در صورت داشتن حسن سابقه و منافی نبودن محتوای دعوتش با منطق، عقل سلیم و فطرت نیالوده انسان‌ها) و معجزه‌ای آورد، به عنوان دلیل نبوت خود، ادعایش درست و نبوتش ثابت است؛ زیرا دادن معجزه به کاذب با حکمت و عدل الهی نمی‌سازد و مستلزم ارتکاب قبیح می‌باشد و محال است. (18)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >