پروژه دانشجویی مقاله ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟ در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟ در pdf دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟ در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟ در pdf

چکیده  
مقدّمه  
سرگذشت ویتگنشتاین  
ویتگنشتاین: ملحد یا خداباور؟  
بررسى نگرشهاى ویتگنشتاین راجع به امر الوهى  
تبیین دیدگاه ویتگنشتاین متقدّم راجع به امر الوهى  
بررسى دیدگاه ویتگنشتاین  
تبیین دیدگاه ویتگنشتاین متأخّر راجع به امر الوهى  
نتیجه گیرى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟ در pdf

ـ استیور، دان، فلسفه زبان دینى، ترجمه ابوالفضل ساجدى، قم، ادیان، 1384

-ـ بارت، سیرل، «خدا در فلسفه ویتگنشتاین متقدّم»، ترجمه هدایت علوىتبار، ارغنون، ش 7ـ8 (پاییز و زمستان 1374)، ص 178ـ194

ـ تالیافرو، چارلز، فلسفه دین در قرن بیستم، ترجمه انشاءاللّه رحمتى، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردى، 1382

ـ تیلمن، بى. آر.، ویتگنشتاین، اخلاق و زیبایىشناسى، ترجمه بهزاد سبزى، تهران، حکمت، 1382

ـ جمعى از نویسندگان، پدیدآورندگان کلام جدید (6): لودویگ ویتگنشتاین، ترجمه سعید حنایى کاشانى، تهران، گروس، 1376

ـ علیزمانى، امیرعبّاس، خدا، زبان و معنا، قم، انجمن معارف اسلامى ایران، 1381

ـ کیوپیت، دان، دریاى ایمان، ترجمه حسن کامشاد، تهران، طرح نو، 1376

ـ مالکوم، نورم، دیدگاه دینى ویتگنشتاین، ترجمه على زاهد، تهران، گام نو، 1383

ـ ویتگنشتاین، لودویگ، پژوهشهاى فلسفى، ترجمه فریدون فاطمى، تهران، مرکز، 1380

ـ هارتناک، یوستوس، ویتگنشتاین، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، خوارزمى، 1356

- Heal, Jane, “Wittgenstein Ludwig Josef Johann”, in Routledge Encyclopedia of Philosophy, London and New York, Routledge Inc, 1998, v

- Rhees, Rush, Ludwing Wittgenstein, Personal Recollections, Oxford, Oxford University Press,

- Trigg, Roger, “Does Religion Need a Transcendent God”, in Rationality and Religion: Does Faith Need Reason, Blackwell Publishers, Massachusetts,

- Wittgenstein, Ludwig, Philosophical Investigations, translated by: G. E. Anscomb, Oxford,

- —– , Tractatus Logico-Philosophicus, London, Routledge,

- —– , Vermishchte Bemerkungen, Campidge University Press, Campidge,

چکیده

ویتگنشتاین یکى از چهرههاى علمى قرن بیستم است که نگرشهاى او به طور معمول و مشخص، بازتابهاى گوناگون و گستردهاى در میان اندیشمندان دیگر داشته است. دیدگاه ویتگنشتاین درباره خدا، و واقعگرایى یا غیرواقعگرایى این فیلسوف نیز از قاعده یادشده مستثنا نبوده و حتى مبناى نظرى بسیارى از اندیشمندان قرار گرفته است

در نوشتار حاضر، مىکوشیم تا به تبیین نگاه ویتگنشتاین در اینباره بپردازیم و بگوییم که بر اساس رساله منطقى و فلسفى، به نظر مىرسد که وى براى ماوراى عالم طبیعت، حقیقتى قائل نبوده؛ زیرا بر آن بوده است که زبان بدان عالم راه ندارد. بدینترتیب، ویتگنشتاین را مىتوان ملحدى نسبت به ماورا تلقّى کرد، نه غیرواقعگرا. امّا از عبارتهاى ویتگنشتاین در پژوهشهاى فلسفىاش (با این مضمون که: «الهیات از بازى زبانى منحصر به فردى برخوردار است»)، تاحدودى چنین برمىآید که او در عرصه هستىشناسى امر الوهى، واقعگرا مىباشد و براى خدا، امر الوهى، و اعتقادات دینى، وجههاى مستقل از اذهان قائل است

کلیدواژهها: واقعگرایى دینى، غیرواقعگرایى دینى، نظریه تصویرى معنا، بازىهاى زبانى، متعالى، معنادارى، ویتگنشتاین

 

مقدّمه

واقعگرایان دینى در نگاه هستىشناختى معتقدند: موجود یا موجوداتى الوهى در عالم به سر مىبرند که هستى مستقل از اذهان آدمیان دارند؛ همچنین، در منظرى معرفتشناختى بر این اعتقادند که: گزارههاى دینى صدق و توجیه خویش را به شکل مستقل از اذهان آدمیان به دست مىآورند. آنان در تفسیرى معناشناختى مىگویند: مفاهیم دینى، و زبان دینى، معنایى حقیقى دارند و زبان دینى، یک زبان حقیقى است. در مقابل، غیرواقعگرایان دینى، از منظر هستىشناختى، وجود حقایق دینى را وابسته به اذهان آدمیان مىدانند و از منظر معرفتشناختى، صدق و توجیه گزارههاى دینى را وابسته به اذهان انسانها برمىشمارند؛ در نهایت، غیرواقعگرایان معناشناختى مىگویند که مفاهیم دینى، و زبان دینى، معنایى حقیقى ندارند و زبان دینى، یک زبان حقیقى نیست

البته روشن است که ضرورتآ هر اندیشمندى که در هستىشناسى حقایق دینى واقعگرا باشد، در عرصه معرفتشناسى یا معناشناسى، این موضع را نخواهد داشت. همچنین، هرکس که در معناشناسى یا معرفتشناسى به غیرواقعگرایى متمایل باشد، ضرورتآ در هستىشناسى نیز غیرواقعگرا نخواهد بود. به هر روى، در مقاله حاضر، به دنبال پاسخ این پرسش مهم هستیم که آیا ویتگنشتاین، به ویژه در هستىشناسى حقایق دینى (و امر الوهى)، واقعگرا شمرده مىشود یا غیرواقعگرا؟

 

سرگذشت ویتگنشتاین

بىتردید، لودویگ ویتگنشتاین از تأثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم در عرصه الهیات و مباحث فلسفه دین به شمار مىرود. اندیشههاى گوناگون او در این عرصه، دریچه بسیار متفاوتى را بر روى الهیدانان و فیلسوفان دین گشوده است تا آنجا که در مبنایىترین گفتارها، به طور قطع، یاد و نامى از او و آثارش به میان مىآید. بر این اساس، شایسته است که به افکار وى بیشتر توجه کنیم تا تأثیر او بر مباحث مختلف بهتر آشکار شود. این مهم را با مرورى کوتاه بر زندگىاش آغاز مىکنیم

لودویگ جوزف یوهان ویتگنشتاین، در 26 آوریل 1889 میلادى، در وین اتریش به دنیا آمد. او داراى شخصیت و منش ویژهاى بود: همواره از شهرت دورى مىجست و حتى زمانى، در یکى از مناطق دورافتاده نروژ، کلبهاى براى خود ساخت تا در آنجا در انزواى کامل زندگى کند. از نظر برخى، به احتمال زیاد، همجنسگرا بوده است. به نظر مىرسد که نوعى وسواس فکرى، بر سرتاسر زندگى او سایه انداخته بوده است و همین امر باعث شد که او در برههاى از زمان، به گناهان خود نزد دیگران اعتراف کند. بدین ترتیب، دیگران از میزان عقیده او به دین یهود آگاهى یافتند. پدرش، کارل ویتگنشتاین، در خانوادهاى یهودى به دنیا آمده بود، ولى بعدها به آیین پروتستان روى آورد؛ امّا مادرش، لیو پولدین، کاتولیک بود. خود ویتگنشتاین در کلیساى کاتولیکها غسل تعمید داده، و به آیین آنان به خاک سپرده شد؛ امّا در فاصله میان غسل تعمید و تدفین، هیچگاه به مثابه کاتولیکى عابد یا معتقد عمل نکرد

ویتگنشتاین خانوادهاى بزرگ و ثروتمند داشت. پدرش از موفقترین تاجران امپراتورى اتریش ـ مجارستان بود که به بازرگانى در صنعت فولاد و آهن اشتغال داشت. منزل او محل رفت و آمد اهالى فرهنگ و هنر بود. خانواده ویتگنشتاین داراى هشت فرزند بوده که لودویگ کوچکترین آنان به حساب مىآمده است. نکته جالب توجه این است که از چهار برادر او، سه تن خودکشى کردند

لودویگ ویتگنشتاین تحصیلات عالیه خود را در رشته مهندسى مکانیک در برلین آغاز کرد و در سال 1908 میلادى، براى انجام بعضى از تحقیقات در زمینه هوانوردى، به منچستر انگلیس رفت و در آنجا، به آزمایش روى کایتها مشغول شد. علاقهاش به مهندسى میل وى را به ریاضیات برانگیخت و باعث شد که به پرسشهاى فلسفى درباره اساس ریاضیات بیندیشد. در ملاقات با گوتلب فرگه، ریاضیدان و فیلسوف بزرگ، به وى پیشنهاد شد که در کمبریج زیرنظر برتراند راسل، به تحصیل بپردازد. در کمبریج، او عمدتآ تحت تأثیر راسل و ج. اى. مور قرار گرفت و شروع به کار روى منطق کرد. هنگامى که در سال 1913م. پدرش مرد، ثروت زیادى به او رسید؛ امّا وى به سرعت همه آن ثروتها را رها کرد و در سال بعد، با آغاز جنگ جهانى اول، داوطلبانه به ارتش اتریش پیوست. ویتگنشتاین در طول جنگ، مدالهاى شجاعت بسیارى دریافت کرد؛ امّا از پروراندن افکار فلسفى خود دست نکشید و نتایج آن را در کتاب رساله منطقى ـ فلسفى منعکس ساخت، کتابى که در سال 1922م. در انگلستان و با کمک راسل منتشر شد. این کتاب، تنها اثر انتشاریافته ویتگنشتاین در طول زندگىاش بوده است

از آنجا که او معتقد بود که تمام مسائل فلسفه را در کتاب یادشده حل کرده است، در مدرسهاى ابتدایى در روستایى واقع در اتریش، به تدریس مشغول شد. وى سالهاى 1926ـ1928م. را به طراحى و ساخت خانهاى در وین براى خواهرش گرتل گذراند. او که متوجه شده بود که مىتواند کارهاى بیشترى در زمینه فلسفه انجام دهد، در سال 1929م. براى تدریس در کالج ترینیتى به کمبریج بازگشت و تا سال 1939 به کار استادى پرداخت. در طول جنگ جهانى دوم، مدتى به عنوان باربر و مدتى به عنوان تکنیسین در بیمارستانى در نیوکاسل کار مىکرد. بعد از جنگ، تدریس در دانشگاه را از سر گرفت؛ امّا پس از مدتى، از سمت استادى استعفا کرد تا حواس خود را بر نوشتههایش متمرکز سازد. به همین منظور، در روستایى دورافتاده واقع در ایرلند اقامت گزید و به نگارش قسمت اعظم کارهاى خود پرداخت. در سال 1949، اثر جدید ویتگنشتاین به پایان رسید که بعد از مرگ وى، تحت عنوان پژوهشهاى فلسفى منتشر شد. گفتنى است که این اثر شاید یکى از مهمترین آثار ویتگنشتاین باشد. او دو سال آخر زندگى خود را در وین، آکسفورد، و کمبریج گذراند و سرانجام در آوریل 1951، به علّت ابتلا به سرطان پروستات، در کمبریج مرد. واپسین کلماتى که او به زبان آورده خواندنى است: «به آنها بگویید که من زندگى شگرفى داشتم.»

 

ویتگنشتاین: ملحد یا خداباور؟

هنگامى که از نگرش دینى ویتگنشتاین سخن به میان مىآوریم، با انبوهى از مطالب وى و مفسّرانش روبهرو مىشویم. این مطالب گاه انسان را به این سمت سوق مىدهند که ویتگنشتاین دیندار بوده است و گاه انسان را به این سمت سوق مىدهند که او هیچ دینى نداشته است. به نظر مىرسد که عبارتهاى چندپهلو، دیدگاههاى متناقض، و بازىهاى لفظى، کلام او را بسیار دیریاب کرده است. امّا بىتردید، وقتى از واقعگرایى و غیرواقعگرایى در عرصه دین سخن گفته مىشود، دیدگاه ویتگنشتاین یکى از اصلىترین دیدگاههاى موجود به شمار مىرود. بررسى موضوع مذکور، محور مباحث ما در این بخش را تشکیل خواهد داد؛ نخست مىکوشیم تحلیل برخى از مفسّرانِ آثار وى را ارائه دهیم (سپس به بیان برداشت خودمان مىپردازیم)

نورمن مالکوم، نویسنده کتاب دیدگاه دینى ویتگنشتاین، او را مؤمن معرفى مىکند و درباره وى، چنین بیان مىدارد: ویتگنشتاین در سراسر زندگى خود، با آموزههاى دینى سروکار داشته است. مالکوم معتقد است که اگر عبارتى از ویتگنشتاین نقل شود که دلالت بر بىدینى وى داشته باشد، چنین توجیه خواهد شد: اگر اهتمام و تمرکز او را بر مباحث فلسفى در نظر بگیریم، به این نتیجه مىرسیم که وى کمتر به امور دینى پرداخته و در مقایسه با آگوستین، فرانسیس، و قدّیسان، از ایمان دینى ناچیزى برخوردار است. این مفسّر پس از بیان شواهد گوناگون، در تبیین این مطلب، چنین مىنویسد

اکنون دانستههاى خود را از افکار، احساسات، و کردار ویتگنشتاین که معانى دینى داشتهاند، در اینجا خلاصه مىکنیم: احساس «ایمنى مطلق» که نخست در سن 21 سالگى به سراغ او آمد و در بیشترین مدت ایام حیات به او آرامش مىداد؛ تمایلش براى آنکه «انسانى شرافتمند» شود که این خواسته او در دعاهایى که در جنگ جهانى اول خوانده است و نیز در داوطلب شدنش براى پستهاى خطرناک به وضوح نمایان است؛ چشمپوشى از ثروت موروثى که احتمالا تا حدى انگیزهاى دینى در پس آن بوده است؛ پس از جنگ، نخستین انتخاب او براى شغل این بود که کشیش شود؛ گفتوگوهایش با دورى مشتمل بر تأمّلات بسیارى حول موضوعات دینى بود؛ «اعتراف» او به امید «یک زندگى جدید» صورت مىگرفت؛ داورى واپسین را انتظار مىکشید و از آن هراس داشت؛ اناجیل را مىخواند و بازخوانى مىکرد و کاملا بر آنها اشراف داشت؛ براى پیشرفت کار فلسفى خود، خواست خدا را ضرورى مىدانست؛ فکر مىکرد ارزش هنگامى از ارزش برخوردار خواهد بود که «نورى از بالا» دریافت کرده باشد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله ماهیت حکایت از دیدگاه مشهور و استاد فیاضى د

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله ماهیت حکایت از دیدگاه مشهور و استاد فیاضى در pdf دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله ماهیت حکایت از دیدگاه مشهور و استاد فیاضى در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله ماهیت حکایت از دیدگاه مشهور و استاد فیاضى در pdf

چکیده  
مقدّمه  
اهمیت و ضرورت مسئله  
تاریخچه تحقیق  
تعریف اجمالى حکایت  
ذاتى بودن حکایت  
ماهیت حکایت از دیدگاه مشهور  
تعریف حکایت  
ارکان حکایت  
1 وجود حاکى  
2 وجود محکى  
مستند حکایت  
ماهیت حکایت از دیدگاه استاد فیاضى  
تحلیل فرایند حکایت  
تعریف حکایت  
ارکان حکایت  
1 وجود محکى  
2 وجود حاکى  
3 حالت نفسانى بودن حاکى  
مستند حکایت  
باطل بودن حکایت شأنى (بالقوّه) در تقسیم علم حصولى به تصوّر و تصدیق  
باطل بودن حکایت شأنى (بالقوّه) در تقسیم مراتب علم  
باطل بودن حکایت شأنى (بالقوّه) در ترکیب تصوّرات  
نتیجه‏گیرى  
•••  منابع  
پی نوشت  

بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله ماهیت حکایت از دیدگاه مشهور و استاد فیاضى در pdf

ـ ابن‏سینا، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، الکتاب، 1403ق

ـ ـــــ ، منطق‏المشرقیین، قم، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1405ق

ـ برهان مهریزى، مهدى و مجتبى مصباح، «ماهیت حکایت از دیدگاه استاد مصباح»، معرفت فلسفى، ش 23، بهار 1388، ص 11ـ50

ـ بهمنیار، التحصیل، تهران، دانشگاه تهران، 1349

ـ پاپکین، ریچارد و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال‏الدین مجتبوى، تهران، حکمت، 1383

ـ خراسانى، شرف‏الدین، نخستین فیلسوفان یونان، تهران، سپهر، 1357

ـ دغیم، سمیع، موسوعه مصطلحات علم منطق عندالعرب،

ـ رازى، فخرالدین، مفاتیح‏الغیب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق

ـ رازى، قطب‏الدین، شرح رساله‏الشمسیه القزوینى (الکاتبى)، قم، رضى، 1363

ـ ـــــ ، شرح مطالع‏الانوار فى المنطق، قم، کتبى نجفى، بى‏تا

ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح منظومه، تعلیقه حسن حسن‏زاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1380

ـ سهروردى شهاب‏الدین (شیخ اشراق)، مجموعه مصنّفات، قم، بیدار، 1381

ـ شهرزورى، شمس‏الدین محمّد، شرح حکمه‏الاشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372

ـ شیرازى، قطب‏الدین، شرح حکمه‏الاشراق، چاپ افست

ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، اساس‏الاقتباس، تهران، دانشگاه تهران، 1361

ـ ـــــ ، الجوهرالنضید، قم، بیدار، 1362

ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدى بر نظام حکمت صدرایى، تهران، سمت، 1385

ـ فارابى، ابونصر، المنطقیات، تحقیق محمّدتقى دانش‏پژوه، قم، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1408ق

ـ فیاضى، غلامرضا، درآمدى بر معرفت‏شناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386

ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، چ هشتم، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1377

ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، چ پنجم، قم، صدرا، 1380

ـ مظفّر، محمّدرضا، المنطق، بیروت، دارالتعارف، 1405ق

ـ ملّاصدا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه‏المتعالیه فى الاسفارالعقلیه الاربعه، قم، مصطفوى، بى‏تا

ـ ـــــ ، التصور و التصدیق، بى‏جا، بى‏نا، بى‏تا

ـ ـــــ ، شرح الهدایه‏الاثیریه، بیروت، مؤسسه‏التاریخ العربى، 1422ق

ـ یزدى، عبداللّه‏بن شهاب‏الدین، الحاشیه على تهذیب‏المنطق، قم، جامعه مدرسین، 1405ق

چکیده

مشهور معرفت‏شناسان بر این باورند که «صور ذهنى» بالفعل، و به صورت ذاتى، از ماوراى خود حکایت مى‏کنند. در این میان، استاد فیاضى در نحوه حکایتْ (ذاتى بودن حکایت) با عموم فلاسفه همراه است. ضمن اینکه آن را معلوم به علم حضورى مى‏داند؛ امّا درباره حاکى، ایده‏اى متمایز دارد. در این مقاله تلاش مى‏شود تا این دو دیدگاه با یکدیگر مقایسه و نقاط اشتراک و اختلاف آنها تحلیل گردد، از جمله موارد اختلاف آن است که استاد فیاضى معتقد است که حاکى «صورت ذهنى» نیست، بلکه «نفس فاعل شناسا» مى‏باشد (و «صورت ذهنى» وجود ذهنى محکى است.) وى بر این باور است که حاکى در اشیاى خارجى، علاوه بر محکى ذهنى، محکى خارجى و تمام مصادیق همگون را نیز به طور یکسان نشان مى‏دهد و این اقتضاى ذاتى بودن حکایت است. ایشان مستند نحوه حکایت و تحلیل حکایت به حاکى و محکى، و حالت نفسانى بودن حاکى را وجدان و علم حضورى مى‏داند و بر این باور است که با تحلیل یافته‏هاى درونى، مى‏توان به امور یادشده رسید. استاد فیاضى با اینکه حکایت مفاهیم مفرد، قضایا و تصدیقات را ذاتى آنها مى‏شمارد، آنها را در نحوه حکایت متفاوت مى‏داند

کلیدواژه‏ها: حکایت، محکى، حاکى، ذاتى، حالت نفسانى، صورت ذهنى

 

مقدّمه

طبیعت انسان به گونه‏اى است که او را وادار مى‏کند تا پیوسته درصدد کشف مجهولات مربوط به خویش باشد و از آنجا که قلمرو شناخت حضورى محدود است، عمده راه شناخت و کشف مجهولات را باید در علوم حصولى و جنبه حکایتگرى آن جست‏وجو کرد. در این میان، مشهور فلاسفه و معرفت‏شناسان اسلامى بر این باورند1 که «صور ذهنى» بالفعل، و به صورت ذاتى، از ماوراى خود حکایت مى‏کنند. بنابراین، ایشان صورت ذهنى را امرى بدیهى تلقّى کرده‏اند؛ امّا استاد فیاضى هرچند حکایت را بالفعل و ذاتىِ حاکى مى‏شمرد و آن را معلوم به علم حضورى مى‏داند، ولى معتقد است: «صورت ذهنى» حاکى نیست، بلکه وجود ذهنى محکى است (و حاکى ـ در واقع ـ «نفس فاعل شناسا»، و حکایتْ حالتى در نفس فاعل شناسا مى‏باشد.)

     اهمیت بحث «حکایت» در معرفت‏شناسى، نگارنده را بر آن داشت که با مراجعه به آثار فلاسفه و منطق‏دانان، و انجام مصاحبه با استاد فیاضى، به تحلیل و تبیین دیدگاه مشهور بپردازد و تمایز آن را با دیدگاه استاد فیاضى نیز روشن کند. موضوع «حکایت» و مباحث مربوط به آن، تا جایى که نگارنده تحقیق کرده، به طور مستقل در کتب یا مقالات فلسفى مطرح نشده و تنها منبعى که به طور مستقیم به آن پرداخته است، کتاب درآمدى بر معرفت‏شناسى استاد فیاضى مى‏باشد که در چند صفحه، این موضوع را مطرح کرده است.2 بدین ترتیب، نوشتار حاضر از راه کنکاش در کتاب‏هاى فلسفى ـ منطقىِ گوناگون و مصاحبه با استاد فیاضى فراهم آمده و البته در این میان، نظریات استادان اعم از مخالف و موافق ـ در درک بهتر موضوع راهگشا بوده است

     امید است که بتوانیم مصداق آیه «یُؤتِی الْحِکْمَهَ مَن یَشَاء وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرا کَثِیرا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ» (بقره: 269) باشیم و خداوند ما را شایسته دانش و حکمت گرداند؛ چراکه بهترین عطاى الهى، درک حقایق است

 

اهمیت و ضرورت مسئله

از آنجایى که علوم حضورى محدود و منحصر به امور خاصّى است، براى شناخت حقایق، باید به «علم حصولى» روى آورد. پایه و اساس «علوم حصولى» همان مفاهیم‏اند که نقش بنیادینى در شناخت دارند. آنچه موجب شده است تا مفاهیم، نقش بنیادینى را در شناخت حقایق ایفا کنند، جنبه حکایتگرى آنهاست؛ بنابراین، بحث از «حکایت» با اینکه بحثى فرعى است، نقش مهمى در فرایند شناخت دارد. از این‏رو، مبنایى بودن مسئله «حکایت» (و تأثیر این موضوع در شناخت واقع) ضرورت و اهمیت پژوهش حاضر را روشن مى‏سازد

تاریخچه تحقیق

تاریخچه موضوع «حکایت» به فلاسفه پیش از سقراط بازمى‏گردد؛ براى مثال، مى‏توان از آلکمایون نام برد که به گونه‏اى بحث «حکایت صور ذهنى» را مطرح کرده است.3 از کلمات سقراط،4 افلاطون، و ارسطو در مقام نقد نظریه «مثل»5 نیز مى‏توان مطالبى را درباره «حکایت» به دست آورد. امّا تاریخچه بحث حکایت در بین فلاسفه اسلامى، به صورت تلویحى، به کندى بازمى‏گردد؛ هرچند در بحث «انواع دلالت»، عموم فلاسفه و منطق‏دانان (از جمله فارابى، ابن‏سینا، فخر رازى، نصیرالدین طوسى، شیخ اشراق، و ملّاصدرا) به دلالت صور ذهنى بر ماوراى خود اشاره کرده‏اند. البته، در مباحثى مثل «حقیقت علم» و «وجود ذهنى» نیز به حکایتِ مفاهیم اشاره شده است

تعریف اجمالى حکایت

در اینجا تعریفى اجمالى از حکایت ارائه مى‏کنیم؛ ولى بعد از تحلیل حکایت، به تعریف دقیق حکایت از دیدگاه مشهور و استاد فیاضى مى‏پردازیم. به طور اجمال، حکایت همان نشان دادن و نمایشگرى است؛ به گونه‏اى که فاعل شناسا به ماوراى خودش منتقل شود

ذاتى بودن حکایت

فلاسفه و منطق‏دانان معانى گوناگونى را براى واژه «ذاتى» بیان کرده‏اند7 و این واژه، در واقع، مشترک لفظى است. در این میان، مشهور بر این باورند که «حکایت» ذاتى باب برهان براى «مفاهیم» مى‏باشد؛ همان‏گونه که «امکان» ذاتى «ماهیت» است. امّا استاد فیاضى معتقد است که «حکایت» ذاتى باب ایساغوجى براى «مفاهیم» مى‏باشد؛ به این بیان که تمام حقیقت و تمام ذات (نوع) «مفاهیم»، حکایت و نمایشگرى است

ماهیت حکایت از دیدگاه مشهور

تعریف حکایت

تا آنجا که نگارنده بررسى کرده است، مشهورْ عنوان یا فصل مستقلى را به «حکایت مفاهیم» اختصاص نداده‏اند؛ امّا از کلام مشهورِ منطق‏دانان و فلاسفه چنین برداشت مى‏شود که حکایت نوعى دلالت است که فاعل شناسا بدون اعتبار و وضع واضعى، به صورت طبیعى، از دال (مفهوم) به مدلول (محکى) منتقل مى‏شود. به عبارت دیگر، انتقال طبیعى فاعل شناسا از وجود ذهنى به وجود خارجى (= ماوراىِ) اشیا را «حکایت» مى‏گویند. وجه طبیعى بودن انتقال در حکایت مفاهیم، این است که دلالت مفاهیم بالطبع، و مقتضاى سرشت مفاهیم مى‏باشد؛ لذا فاعل شناسا به صورت طبیعى، و بدون نیاز به قرارداد و وضع واضعى، از مفهوم به محکى منتقل مى‏شود. به عبارت دیگر از آنجایى که دلالت طبیعى، قراردادى و جعلى نیست؛ فاعل شناسا بدون نیاز به قرارداد، از دال به مدلول منتقل مى‏شود

     این برداشت از حکایت برآمده از دو نکته است: 1) تعریف مشهور از «دلالت» مبنى بر اینکه «دلالت، بودن شى‏ء است؛ به گونه‏اى که از علم به آن (دال)، علم به امر دیگر (مدلول) لازم مى‏آید.»8 2) تقسیم دلالت به «وضعیه» و «طبیعیه» و بیان اینکه «دلالت وضعیه» دلالتى مى‏باشد که در سایه وضع و قرارداد واضع پدید آمده است و «دلالت طبیعیه» دلالتى مى‏باشد که انتقال از دال به مدلول در سایه وضع و قرارداد واضع نیست، بلکه طبیعى و ذاتى دالّ است.9 البته، در کلام مشهور، به بالفعل و ذاتى یا بالذّات بودن حکایتْ تصریح نشده و آنچه در کلام مشهور منطق‏دانان و فلاسفه آمده، «بالطبع» بودن دلالت مفهوم بر مدلول یا «دلالت طبیعیه» داشتن مفهوم نسبت به مدلول است.10 استاد فیاضى معتقد است: درست است که در کلام مشهور، به «بالفعل» و «ذاتى» یا «بالذّات» بودن حکایتْ تصریح نشده است؛ امّا با بیان مقدّمه‏اى مى‏توان به این نتیجه رسید که منظور مشهور، بالفعل بودن حکایت ذاتى مفاهیم است

     توضیح اینکه اگر امرى نسبت به بالقوّه و بالفعل بودن مطلق باشد و قرینه‏اى درباره بالقوّه یا بالفعل بودن آن موجود نباشد، آن امر را حمل بر بالفعل بودن مى‏کنیم؛ چون بالقوّه بودن، مؤونه زایده است و نیازمند قرینه مى‏باشد و حال آنکه ظاهر هر اسنادى بالفعل بودن است. با در نظر گرفتن این مقدّمه، هرگاه در کلمات قومْ حکایت بالطبع (بالذّات) صور ذهنى به شکل مطلق بیان شد، منصرف به این است که حکایت بالطبع (بالذّاتِ) صور ذهنى در نظر آن قومْ فعلى (بالفعل) مى‏باشد و اگر ادّعاى فعلى نبودنِ حکایت طبیعى صور ذهنى را داشتند، باید قرینه‏اى بر بالقوّه بودن ارائه مى‏کردند؛ زیرا آن‏گونه که بیان شد، بالقوّه بودن نیاز به قرینه دارد و ظاهر این است که حکایت بالطبعِ صور ذهنى، بالفعل باشد. در ضمن، «ذاتى» بودن حکایت بالفعل را مى‏توان از «بالطبع» بودن یا «دلالت طبیعیه» داشتن مفهوم نسبت به مدلول به دست آورد؛ چراکه مشهور بالطبع یا دلالت طبیعیه را در مقابل بالوضع یا دلالت وضعیه قرار داده‏اند و این قرینه است بر اینکه مراد از بالطبع بودن یا دلالت طبیعیه داشتن، بالذّات یا ذاتى بودن دلالت مفهوم بر مدلول است؛ یعنى دلالت مفهوم بر مدلولش به اعتبار و وضع واضعى نیاز ندارد، به خلاف دلالت لفظ بر مدلولش که نیاز به اعتبار و وضع واضعى دارد.11 بنابراین، از اینکه مشهور «بالوضع» بودن و «دلالت وضعیه» داشتن را غیرذاتى مى‏شمرند، معلوم مى‏شود که منظور از بالطبع بودن و دلالت طبیعیه داشتن ـ در مقابل بالوضع بودن و دلالت وضعیه داشتن ـ بالذّات بودن و دلالت ذاتیه داشتن است. قرینه دیگر اینکه در برخى از کلمات مشهور، «بالطبع» بودن یا «دلالت طبیعیه» داشتن، بر بالذّات بودن یا دلالت ذاتیه داشتن عطف شده است؛ براى مثال، ملّاصدرا چنین مى‏نگارد: «; و هو أن المعیه قد تکون بالذّات و قد تکون لا بالذّات و الطبع بل بمجرّد الاتفاق; .»

ارکان حکایت

منظور از ارکان حکایتْ پایه‏ها و مقوّماتى مى‏باشد که تحقّق حکایت وابسته به آنهاست؛ به نحوى که اگر یکى از آنها نباشد، حکایتى تحقّق نمى‏پذیرد. البته آن‏گونه که گفته شد، مشهورْ عنوان یا فصل مستقلى را به «حکایت مفاهیم» اختصاص نداده‏اند تا ارکان حکایت را از آن عناوین و فصول به دست آوریم؛ امّا با مراجعه به مباحث مربوط به حکایت در کلام مشهور، مى‏توان ارکان حکایت را چنین برشمرد

1 وجود حاکى

مطابق دیدگاه مشهور، «حاکى» همان «صورت ذهنى» است که در مواجهه با اشیا، اعم از اشیاى خارجى یا ذهنى، در نفس و ذهنِ فاعل شناسا نقش مى‏بندد و ماوراى خود را نشان مى‏دهد. ویژگى نخست صورت ذهنى یا حاکى آن است که شامل تصوّر و تصدیق مى‏شود، یعنى حاکى اعم از این است که صرف تصوّر یا همراه با تصدیق فاعل شناسا باشد؛ هرچند برخى مفهوم را بر مفهوم تصوّرى اطلاق مى‏کنند و مفهوم تصدیقى را مفهوم نمى‏دانند. ویژگى دوم حاکى یا وجود ذهنى این است که به علم حضورى، براى نفس، معلوم مى‏باشد. ویژگى سوم حاکى نیز آن است که مطابق این دیدگاه، حاکى همان صورت ذهنى یا وجود ذهنى مى‏باشد؛ از این‏رو، اگر مثلاً حاکى‏اى همچون علایم راهنمایى و رانندگى خاصیت نشان‏دهندگى داشته باشد، امّا صورت ذهنى نباشد، حکایتى تحقّق نمى‏یابد؛ زیرا تنها صورت ذهنى، این ویژگى و خاصیت را دارد که مى‏تواند به طور طبیعى، ماوراى خود را نشان دهد و از محکى خود حکایت کند؛ براى مثال، وقتى صورت ذهنى کوه در ذهن فاعل شناسا نقش مى‏بندد، به طور طبیعى از محکى خود ـ که کوه خارجى است ـ حکایت مى‏کند

     وجه صورت ذهنى یا وجود ذهنى دانستن حاکى را مى‏توان در تعریف مشهور از «علم» جست‏وجو کرد؛ چراکه مشهور علم را به «حصول صوره الشى‏ء فى الذهن» یا مضامینى شبیه به آن تعریف کرده‏اند.13 از این تعبیر، روشن مى‏شود، واسطه‏اى که بین عالم و معلوم در علم حصولى مطرح است، همان صورت ذهنى یا وجود ذهنى مى‏باشد و در واقع، با صور ذهنى و وجود ذهنى اشیاست که علم و انکشاف تحقّق مى‏یابد و موجب مى‏شود فاعل شناسا به ماوراى مفهوم منتقل شود. بنابراین، مطابق دیدگاه مشهور، ذهن فاعل شناسا در مواجهه با اشیا و واقعیت‏ها ـ اعم از خارجى یا ذهنى ـ به صورى از آنها دست مى‏یابد و از طریق آن صور، بالفعل و به طور طبیعى، به اشیا و واقعیت‏ها منتقل مى‏شود؛ و نقش صور ذهنى، همانا، حاکویت و نشان‏دهندگى مى‏باشد

2 وجود محکى

«محکى» واقعیتى است که حاکى از آن حکایت مى‏کند؛ اعم از اینکه آن واقعیت عینى باشد یا ذهنى. در واقع، محکىْ ماوراى مفهوم، و آن چیزى است که مفهوم یا صورت ذهنى آن را نشان مى‏دهد. از آنجا که حکایت امرى اضافى و وابسته به طرفین (حاکى و محکى) است، تا زمانى که هریک از حاکى و محکى ـ که طرفین اضافه هستند ـ تحقّق نیابند، حکایت تحقّق نمى‏یابد

مستند حکایت

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله مغالطات در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله مغالطات در pdf دارای 57 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله مغالطات در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله مغالطات در pdf

چکیده  
معناى «مغالطه»  
اغراض مغالطه  
فایده صناعت مغالطه  
موضوع و مواد صناعت مغالطه  
اجزاى صناعت مغالطه  
الف. اجزاى اصلى  
ب. اجزاى خارجى  
مغالطات لفظى  
الف. مغالطه در لفظ مفرد  
ب. مغالطه در لفظ مرکّب  
مغالطات معنوى  
الف. مغالطه ایهام‌الانعکاس  
ب. مغالطه اخذ ما بالعرض مکان ما بالذات  
ج. مغالطه سوء اعتبارالحمل  
اول. مغالطه به حسب سور: مغالطه ناشى از عدم توجه به سور بیان شده در قضیه، به قرار ذیل است:  
دوم. مغالطه به حسب ربط:  
د. مغالطه جمع مسائل متعدد در مسئله واحد  
هـ . مغالطه سوءالتألیف  
شرایط قیاس‌هاى اقترانى حملى  
الف. شرایط مشترک  
ب. شرایط اختصاصى  
اول. شکل اول:  
الف. شرایط شکل اول به لحاظ صورت:  
ب. شرایط شکل اول به لحاظ جهت:  
دوم. شکل دوم:  
الف. شرایط شکل دوم به لحاظ صورت:  
ب. شرایط شکل دوم به لحاظ جهت:  
سوم. شکل سوم:  
الف. شرایط شکل سوم به لحاظ صورت:  
ب. شرایط شکل سوم به لحاظ جهت:  
چهارم. شکل چهارم:  
شرایط قیاس‌هاى اقترانى شرطى  
شرایط قیاس استثنایى  
و. مغالطه سوء التألیف به حسب ماده  
شرایط برهان:  
شرایط جدل:  
ز. مغالطه مصادره به مطلوب  
صورت اول: اقامه استدلال براى اثبات یک ادعا:  
ح. مغالطه وضع ما لیس بعله عله  
L مغالطات عرضى  
مغالطه در تصورات  
نتیجه  
فهرست منابع  

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله مغالطات در pdf

ـ ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، (قم، النشر البلاغه، 1357)، ج 1؛

ـ ـــــ ، الشفاء: المنطق: البرهان، (قاهره، نشر وزاره‌التربیه و التعلیم، 1956م)؛

ـ ـــــ ، الشفاء: المنطق، (قم، مکتبه آیه‌اللّه‌العظمى المرعشى‌النجفى، 1404 ق)، ج 4؛

ـ ـــــ ، النجاه، چ دوم، (قم، مرتضوى، 1364)؛

ـ ابوالبرکات، ابن على‌بن ملکا بغدادى، الکتاب‌المعتبر فى‌الحکمه، چ دوم، (اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1415 ق)؛

ـ ارموى، محمودبن ابى‌بکر، شرح‌المطالع فى‌المنطق، (قم، کتبى نجفى، بى‌تا)؛

ـ أنیس، ابراهیم، المعجم‌الوسیط، چ چهاردهم، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1372)، ج 21؛

ـ تفتازانى، سعدالدین، المطوّل، (قم، داورى، بى‌تا)؛

ـ ـــــ ، مختصرالمعانى، ط الثانیه، (قم، زاهدى، 1363)؛

ـ جوهرى، اسماعیل‌بن حمّاد، الصحاح، (تهران، امیرى، 1364)، ج 2؛

ـ حلّى، حسن‌بن یوسف، الجوهرالنضید، ط. الخامسه، (قم، بیدار، 1371)؛

ـ رازى، فخرالدین، لباب الاشارات و التنبیهات، (مصر، مکتبه الکلیات الازهریه، 1986م)؛

ـ ساوى، زین‌الدین عمربن سهلان، البصائرالنصیریه فى المنطق، تعلیق شیخ محمّد عبده، (قم، منشورات المدرسه الرضویه، بى‌تا)؛

ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح المنظومه (قسم‌المنطق المسمّى باللئالى المنتظمه)، (تهران، ناب، 1369)، ج 1؛

ـ سلیمانى‌امیرى، عسکرى، معیار اندیشه (منطق مقدماتى)، (قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1381)؛

ـ سیّاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، چ نهم، (تهران، کتابفروشى اسلام، بى‌تا)، ج 43؛

ـ شهابى، محمود، رهبر خرد، چ چهارم، (تهران، کتاب‌فروشى خیّام، 1358)؛

ـ شیرازى، قطب‌الدین، شرح حکمه‌الاشراق، (قم، بیدار، بى‌تا)؛

ـ طوسى، اساس الاقتباس، تصحیح محمّدتقى مدرّس رضوى، (تهران، دانشگاه تهران، 1326)؛

ـ غزّالى، ابوحامد، معیارالعلم فى المنطق، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1990 م)؛

ـ فارابى، ابونصر، المنطقیات، (قم، مکتبه آیه‌اللّه‌العظمى المرعشى‌النجفى، 1408 ق)، ج 1؛

ـ کاتبى قزوینى، نجم‌الدین على، الرساله‌الشمسیه (فى تحریرالقواعد المنطقیه، لقطب‌الدین محمّد الرازى)، (قم، بیدار، 1382)؛

ـ مرزبان، بهمنیاربن، التحصیل، چ دوم، (تهران، دانشگاه تهران، 1375)؛

ـ مظفّر، محمّدرضا، المنطق، (بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1980)، ج 31؛

ـ ملّاصدرا، منطق نوین، عبدالحسین مشکوه‌الدینى، (تهران، آگاه، 1362)؛

ـ هوردرن، ویلیام، راهنماى الهیات پروتستان، طاطه وس میکائلیان، (تهران، علمى و فرهنگى، 1368)؛

چکیده

یکى از بزرگ‌ترین خطراتى که اندیشه بشرى را به صورت بسیار جدّى تهدید نموده و وجود آن، سبب زوال و فساد تفکر بشرى مى‌گردد و آن را از وصول به مقصد والا و نورانى خویش باز مى‌دارد، «مغالطه در استدلال» است، به ویژه اینکه عده‌اى نیز با یادگیرى انواع مغالطات، فکر بشر را به سمت اهداف غیر انسانى خویش سوق مى‌دهند و روشن است که با تغییر افکار و منحرف شدن آن، کردار و رفتار اشخاص نیز تحت تأثیر آنها، منحرف مى‌شود. بنابراین، شناسایى انواع مغالطات، در داشتن تفکرى صحیح، لازم و ضرورى است

بدین روى، اندیشمندان متعهد در هر عصرى بر آن شده‌اند تا با دقت در استدلال‌ها، مغالطات موجود در آنها را کشف و به صورت مستقل، درباره انواع مغالطات بحث نمایند. منطق‌دانان مسلمان نیز سعى نموده‌اند تا در صناعت مغالطه ـ و نیز صناعات دیگر ـ از مغالطه و انواع و شیوه‌هاى آن بحث کنند

این نوشتار سعى دارد گزارشى اجمالى از مباحث مغالطه و انواع آن نزد اندیشمندان مسلمان بیان دارد و معتقد است: انواع مغالطات محدود به مقدار بیان شده به صورت اجمالى (13 نوع) نیست و با مراجعه تفصیلى و دقیق به کتب منطقى، روشن مى‌گردد که منطق‌دانان مسلمان 310 قسم مغالطه را بیان داشته‌اند

کلید واژه‌ها

مغالطه، تبکیت، مشاغبه، برهان، جدل، سفسطه، اعراب و اعجام، ممارات، مغالطات لفظى، مغالطات معنوى، مغالطات عرضى

 

معناى «مغالطه»

«مغالطه» در لغت، به معناى سوق دادن دیگرى به اشتباه175 و نیز اشتباه‌کارى (خود فرد) است.176اما در اصطلاح منطق، «مغالطه» نوعى قیاس است که مواد آن شبیه مواد برهان یا مواد جدل، و صورت آن شبیه صورت قیاس منتج بوده و براى اثبات ادعایى و ابطال ادعایى دیگر اقامه مى‌شود

در منطق، علاوه بر مباحث مربوط به هیأت استدلال، مباحثى نیز درباره مواد استدلال و قیاس در بخش انتهایى منطق، تحت عنوان «صناعات» خمس مطرح گردیده که در آن از برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه بحث شده و مقصود اصلى منطق‌دانان از این بحث، شناخت مواد گوناگون استدلال قیاس به صورت کلى است. در این بخش، مباحث مغالطه تحت عنوان «تبکیت مغالطى» ذکر شده است.177 از این‌رو، بجاست معناى دقیق «تبکیت» را از حیث لغت و اصطلاح منطق بیان نماییم

«تبکیت» در لغت، به معناى زدن با شمشیر و عصا و نیز غلبه یافتن بر طرف مقابل به وسیله حجت است.178 اما مقصود از آن در اصطلاح منطق، هرگونه قیاسى است که براى ابطال و نقض یک «وضع» بیان شود. (مراد از «وضع» رأیى است که طرف مقابل به آن ملتزم است، اعم از اینکه به این رأى معتقد بوده یا اینکه صرفاً در مقام بحث، به آن ملتزم باشد،179 خواه مراد قیاس یقینى و صحیح باشد و یا غیر صحیح و باطل.)180 از این‌رو، تبکیت در منطق، هم شامل استدلال قیاسى صحیح مى‌شود و هم شامل استدلال قیاسى باطل، و بر این اساس، در صورتى که مواد قیاس، حق و یقینى بوده و صورت آن نیز ذاتاً منتج باشد به چنین قیاسى «تبکیت برهانى» گفته مى‌شود. و در صورتى که مواد قیاس از مشهودات بوده و صورت قیاس نیز ذاتاً منتج باشد به آن «تبکیت جدلى» اطلاق مى‌گردد

از سوى دیگر، روشن است در صورتى که مواد یا صورت قیاس به صورت واضح و آشکار، ناقص و فاسد باشد، هیچ‌گاه مخاطب دچار اشتباه نمى‌شود و مغالطه‌کننده به هدف و مطلوب خود نمى‌رسد (و استدلال‌کننده یا خود دچار اشتباه نمى‌شود.) بدین روى، وقتى مغالطه محقق مى‌شود که مواد و صورت قیاس شبیه مواد و صورت قیاس صحیح باشد و همین شباهت است که سبب تحقق و رواج مغالطه مى‌گردد

از این‌رو، در تعریف «تبکیت مغالطى» آورده‌اند: «تبکیت مغالطى» قیاسى است که مواد آن شبیه حق یا مشهور باشد183 و در صورتى که قیاس‌کننده در قیاس خود، از موادى استفاده کند که شبیه «برهان» باشد (یعنى مواد آن شبیه حق باشد) به چنین شخصى «سوفسطى» و به صناعت آن، «سفسطه» گفته مى‌شود. اما در صورتى که قیاس بیان شده شبیه «جدل» باشد (یعنى مواد آن شبیه مشهورات باشد) به چنین شخصى «مشاغبى» و به صناعت آن «مشاغبه» اطلاق مى‌شود.184 البته همان‌گونه که ممکن است به واسطه تشابه ماده، مغالطه واقع گردد، همچنین ممکن است به واسطه تشابه صورت نیز مغالطه تحقق یابد؛ یعنى صورت قیاس شبیه یکى از ضروب منتج قیاس باشد

در نتیجه، تبکیت در منطق، سه قسم است: تبکیت برهانى، تبکیت جدلى و تبکیت مغالطى.186 «تبکیت مغالطى» نیز شامل دو قسم «سفسطه» و «مشاغبه» است که به هر دو قسم، «تبکیت مغالطى» اطلاق مى‌شود.187 بنابراین، «قیاس مغالطى» قیاسى است که اولا، مواد آن شبیه مواد برهان یا جدل باشد. ثانیاً، صورت قیاس شبیه صورت و ضروب منتج باشد. ثالثاً، براى نقض و ابطال ادعاى طرف مقابل اقامه شود. (البته تحقق یکى از دو شرط اول به صورت مانعه‌الخلو در تحقق مغالطه کافى است.)

اغراض مغالطه

«مغالطه» به معناى «تعمّد در تغلیط دیگرى» با دو انگیزه انجام مى‌شود

1 به قصد صحیح: گاهى ممکن است که مغالطه‌کننده با انگیزه‌اى صحیح، دیگرى را به اشتباه سوق دهد؛ بدین دلیل که قصد امتحان او را داشته باشد و یا اینکه مخاطب، در اشتباه بوده و بر اشتباه خود نیز اصرار ورزد. در این صورت، براى توجه دادن به اشتباه او، مغالطه در قیاس انجام مى‌شود. در صورت اول، به قیاس مغالطى «امتحان» و در صورت دوم، به آن «عناد» گویند

2 به قصد باطل: گاهى نیز مغالطه‌کننده با انگیزه‌هاى غیرصحیح مانند ریا و برترى بر دیگران دست به مغالطه مى‌زند و بدین طریق، به اهداف باطل خود دست مى‌یازد. غیر از ریا و طلب برترى بر دیگران، ریشه اصلى مغالطه کردن این است: پیش از اینکه شخص به حکمت و مقتضاى عقل مؤدّب شود، خود را عالم دانسته و در صدد مشهور شدن است و هیچ‌گاه در مقام سؤال و پرسش، اعتراف به جهل نمى‌نماید. چنین فردى براى پرهیز از آشکار شدن جهل خود، وقتى با علما برخورد مى‌نماید، چاره‌اى جز مغالطه و تمسّک به انواع حیله‌ها و مغالطات ندارد تا به این وسیله، سخنش در ظاهربینان نفوذ یابد و به عالم و دانشمند بودن مشهور گردد

فایده صناعت مغالطه

دانستن این صناعت براى انسان از چهار جهت مفید است

1 در مقام استدلال، با دانستن مواضع غلط، خود را از وقوع در آن حفظ مى‌کند

2 خود را از تأثیرپذیرى مغالطه دیگران در امان نگه مى‌دارد

3 با توجه دادن به انسان‌هاى دیگر در مورد انواع مغالطات، آنها را از سقوط در دام مغالطات نجات مى‌دهد

4 کسى که این صناعت را به درستى آموخته باشد، مى‌تواند در برابر مغالطان، ایستادگى نماید و در مواردى نیز با انجام مغالطه، مغالطان را مغلوب سازد

موضوع و مواد صناعت مغالطه

مغالطه وقتى پدید مى‌آید که قیاس مغالطى، شبیه برهان و یا جدل باشد و از این‌رو، همه مواردى که صناعت برهان و جدل شامل آن مى‌شود، صناعت مغالطه نیز شامل آنها مى‌گردد و در نتیجه، موضوع صناعت مغالطه همان موضوع برهان و جدل، و مسائل آن نیز همان مسائل برهان و جدل، و مبادى آن نیز همان مبادى برهان و جدل است و فرقشان این است که آن دو صناعت، حقیقى است، اما صناعت مغالطه، ظاهرى

از سوى دیگر، مواد صناعت مغالطه از مشبّهات و وهمیات است. مقصود از «مشبّهات»، قضایایى است که به خاطر شباهت (در لفظ یا معنا) به یقینیات یا مشهورات، مورد قبول واقع مى‌شود و به سبب وجود این شباهت، مغالطه‌کننده قادر مى‌گردد کسى را که قدرت تمییز میان شىء مشابه و شىء اصلى ندارد، به غلط اندازد و یا خود دچار اشتباه گردد

مراد از «وهمیات» هم قضایاى کاذبى است که وهم در مقابل عقل بدان حکم مى‌کند و انسان با اینکه به لحاظ عقل، کذب آن را درک مى‌کند، اما به سبب اقتضاى شدید حکم وهم، به آن حکم کاذب ملتزم مى‌شود. براى مثال، با اینکه عقل فرقى میان مکان تاریک و مکان روشن نمى‌بیند، ولى به سبب حکم وهم، بیشتر انسان‌ها از مکان ظلمانى وحشت دارند

از ناحیه دیگر، چون منطق‌دانان مسلمان مغالطات را منحصر به مغالطات در استدلال و قیاس نکرده، بلکه آن را شامل مغالطات در تصورات نیز مى‌دانند، از این‌رو، علاوه بر مباحث مربوط به صناعت، مغالطاتى را در بخش تصورات بیان نموده‌اند که در محل خود بیان خواهیم نمود

اجزاى صناعت مغالطه

صناعت مغالطه داراى دو بخش است

الف. اجزاى اصلى

مقصود از اجزاى اصلى صناعت مغالطه، اجزاى تشکیل‌دهنده قیاس مغالطى است، اعم از قضایایى که ماده قیاس را تشکیل مى‌دهد و یا صورتى که شکل قیاس را تأمین مى‌کند

ب. اجزاى خارجى

مراد از اجزاى خارجى، امورى خارج از قیاس مغالطى است؛ مانند: تشفیع بر مخاطب، سوق دادن کلام مخاطب به دروغ یا خلاف مشهور با افزودن یا کاستن از آن و مانند آن که به این قسم، «اجزاى عرضى» صناعت مغالطه اطلاق مى‌گردد

نکته مهم در این مقام آن است که محور اصلى مباحث منطق‌دانان مسلمان در صناعت مغالطه، بحث از اجزاى ذاتى صناعت مغالطه است، نه اجزاى عرضى؛ زیرا صناعت مغالطه یکى از صناعات خمس بوده و منطقیان در بخش «صناعات خمس»، در صدد تبیین انواع کلى مواد استدلال و قیاس هستند و از این‌رو، تغلیط دیگران از غیر طریق استدلال، امرى استطرادى در بحث صناعت مغالطه تلقّى شده است

در اجزاى ذاتى مغالطه، قضایاى به کار رفته در قیاس مغالطى به سبب یکى از عوامل ذیل، مقتضى مغالطه است

1 ماده قیاس، غلط است

2 صورت قیاس غلط است

3 هم صورت و هم ماده قیاس غلط است

4 گاهى نیز قضایایى مقتضى مغالطه مى‌شود، بدون اینکه قیاسى وجود داشته باشد

قسم اول از اقسام مزبور (غلط بودن ماده قیاس مغالطى) به سه صورت قابل فرض است

الف. مقدّماتْ کاذب باشد، اما به عنوان مقدّمات صادق تلقّى شود، و یا اینکه مقدّمات قیاس «شفیع» (غیر مشهور) باشد، ولى به عنوان مقدمات مشهور تلقّى گردد

ب. مقدّمات عین نتیجه باشد، اما توهّم شود که میان مقدّمات و نتیجه، تغایر است

ج. توهّم شود که مقدّمات اعرف از نتیجه است، با اینکه در واقع، اعرف از آن نیست

و در یک نگاه کلى دیگر، مى‌توان گفت: همه اقسام مغالطات ذاتى، یا به سبب لفظ است و یا به سبب معنا

با عنایت به اینکه علاوه بر مباحث مذکور در صناعت مغالطه، منطق‌دانان مسلمان مباحثى تحت عنوان «غلط و اشتباه در ناحیه تصورات» مطرح ساخته‌اند، از این‌رو، ذکر تفصیلى اقسام مغالطات ذیل چهار عنوان مطرح مى‌گردد

مغالطات لفظى

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله سیستم عامل در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله سیستم عامل در pdf دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله سیستم عامل در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله سیستم عامل در pdf

مقدمه  
پیکر بندی  سیستم عامل                    
مدیریت حافظه در UNIX و SOLARIS              
سیستم صفحه بندی ساختمان داده ها              
جایگزینی صفحه                       
تخصیص دهنده حافظه هسته                    
مدیریت پرونده در یونیکس                    
گره های شاخص                       
تخصیص پرونده                       
راهکارهای همزمانی در یونیکس                 
لوله ها                             
پیامها                             
حافظه مشترک                       
راهنماها                          
علائم                             
اولیه های هنگام سازی نخ در SOLARIS              
قفل انحصار متقابل                       
راهنماها                          
مدیریت فرایند در UNIX SVR4                 
شرح فرایند                          
کنترل فرایند                          
خلاصه                          
منابع                             

بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله سیستم عامل در pdf

 

1-   سیستم عامل استالینگ

2-   گود هارت، ب، و کوکس، شرحی بر باغ سحر آمیز، از سیستم عامل یونیکس 5 نسخه 4 1994

مقدمه

کوچک زیباست . این اساس یونیکس است. برای درک مفهوم این جمله باید سیستم عاملهای نسل سوم را ( که یونیکس نیز از آنهاست) به یاد آورید . سیستم های دایناسورواری بودند که برای انجام همه کار طراحی شده بودند . سیستم عامل ماشینهای IBM 360 نمونه خوبی در این مقوله است. سیستم عاملی که توان شبیه سازی تقریبا تمامی سیستم های عرضه شده تا قبل از خود را داشت و فهرست اشکالات آن یک دفتر به قطر دفتر راهنمای تلفن را تشکیل می داد! ساختارهای اطلاعاتی غول آسا سیستم های ذخیره سازی پرونده بسیار پیچیده زبانهای برنامه نویسیی چون پی ال وان و کوبول که کاربران را تنها در یک سو جهت می داد و در کل دیکتارتوری IBM که هر استفاده کننده ای را در شبکه ایغول آسا اسیر می کرد. تیم های برنامه نوسی IBM  که چون خدایان غیر قابل دسترسی بودند و همه جا با احترام درباره آنها صحبت می شد. چیزی که هیچ کس حتی جرات فکر کردن درباره آن را نمی کرد اصلاح در کاری بود که IBM و دیگر پیروان آن عرضه می کردند. دورانی که یک برنامه نوسی حرفه ای سیستم، مدت زمان درازی را فقط برای یادگیری سیستم عامل صرف می کرد و با احساس شرم اشکالات سیستم عامل را اگر از کم هوشی خود نمی دانست به IBM اطلاع می داد. چه بسیار برنامه های بزرگ تجاری که دوباره نویسی می شدند، زیرا سیست معامل امکان اتصال برنامههای دیگر را به آنها نمی داد

به هر حال یونیکس وارد بازار شد. سیستم عاملی که همه چیز در آن به هم شبیه بود، نحوه چاپ روی چاپگر نوشتن روی صفحه پایانی ویا ذخیره اطلاعات در پرونده ها همه و همه به یک صورت انجام می پذیرفت. و از همه مهمتر لیست برنامه سیستم عامل را در هر کتابخانه ای می شد پیدا کرد. برنام های یونیکس به راحتی می توانند ورودی و خروجی خود را به برنامه های دیگر بدهند و بدین صورت هیچگاه نیازی به برنامه های غول آسا پیدا نمی شود. هر سیستمی هر چقدر هم پیچیده باشد می تواند از مجموعه از برنامه های کوچک به وجود آید که ورودی و خروجی خود را به یکدیگر متصل نموده اند

برای به دست آوردن دیدی کلی از یونیکس، شناخت عوامل زیر ضروری است

1- پیکر بندی سیستم عامل: هسته مرکزی سیستم  عامل یونیکس جز کوچکی از آن را تشکیل می دهد ولی ای جز از اهمیت اساسی برخوردار استکه رابط کاربر و سیستم  عامل می باشد و در شکل 1 مشهود است

 این ساختار کلی شبیه به ساختار PC-DOS است. Kernal یا هسته مرکزی در آنجا از دو پرونده IBMBIO.sys و IBMDOS.sys تشکیل می شود و پیوست پرونده ای به نام command.com است. تفاوت در ویژگیهای هسته مرکزی و قدرت بسیار بیشتر پوسته های یونیکس است. اولا هر سیستم  یونیکس دارای چند پوسته است که کاربر می تواند هر کدام را که بخواهد انتخاب کند. (پوسته استاندارد، پوسته محدود، پوسته تصویری، پوسته C، پوسته UUCP) هر کدام از این پوسته ها قابلیت های متفاوتی دارند

یونیکس ار روش انتقال به دورن، و انتقال به بیرون نیز استفاده می کند. در این روش اگر حجم پرونده در حال اجرا بیش از ظرفیت حافظه ماشین باشد . مقداری از محتویات حافظه به دیسک سخت منتقل می شود و حافظه را در اختیار پرونده درحال اجرا قرار می دهد . پس از اتمام پرونده یا پایان نوبت آن محتویات منتقل شده دوباره به حافظه باز می گردند. این روش به یونیکس اجازه می دهد پرونده هایی بزرگتر از حجم حافظه اصلی سیستم  را در آن واحد اجرارکند

یونیکس برای برقراری ارتباط بین عملیات مختلف سیستم  روشهای بسیار جالبی را در اختیار کاربران قرار می دهد. استفاده از حافظه به اشتراک گذارده شده، خط لوله ها کنترل کنندههای خط و انتقال پیام از روشهایی هستند که دو یا چند برنامه درحال اجرا می توانند با هم ارتباط برقرار کنند

مدیریت حافظه در UNIX و SOLARIS

از آنجا که قرار است یونیکس مستقل از ماشین باشد، طرح مدیریت حافظه از سیستمی به سیستم  دیگر فرق می کند. گونه های اولیه یونیکس به طور ساده از بخش بندی پویا و بدون هیچ طرح حافظه مجازی استفاده می کردند. پیاده سازیهای کنونی، از جمله SVR4 و solaris 2x از حافظه مجازی صفحه بندی شده سود می برند

در svr4 و solaris در واقع دو طرح مدیریت حافظه مجزا وجود دارد. سیستم  صفحه بندی حافظه مجازی را ارائه می کند. قابلیتی که می تواند قاب صفحه های حافظه اصلی را به فرایندها و همچنین میانگین های بلوک دیسک تخصیص دهد اگر چه این طرح مدیریت حافظه مجازی برای فرایندهای کاربرد و ورودی / خروجی دیسک موثر است ولی برای مدیریت تخصیص حافظه به هسته سیستم  عامل چندان مناسب نیست. برای این از تخصیص دهنده حافظه هسته استفاده می شود. این دو راهکار را به نوبت بررسی می کنیم

سیستم  صفحه بندی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله احداث دیوارهای حائل با استفاده از مصالح ژئو

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله احداث دیوارهای حائل با استفاده از مصالح ژئوسنتتیک و کاربرد مصالح ژئوگرید در معماری و شهرسازی در pdf دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله احداث دیوارهای حائل با استفاده از مصالح ژئوسنتتیک و کاربرد مصالح ژئوگرید در معماری و شهرسازی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله احداث دیوارهای حائل با استفاده از مصالح ژئوسنتتیک و کاربرد مصالح ژئوگرید در معماری و شهرسازی در pdf

مقدمه  
2 خاک مسلح  
1-2) تعاریف عمومی در خاک مسلح  
1-2-1-2) تقسیم بندی ژئوتکستایل ها  
1-1-2-1-2) زهکشی های ژئوتکستایلی  
2-1-2-1-2) فیلترهای ژئوتکستایلی  
3-1-2-1-2) جداسازی ژئوتکستایلی  
4-1-2-1-2) تسلیح کننده های ژئوتکستایلی  
1-3 روش های اجرای دیوارهای حائل خاک مسلح  
1-1-3 دیوار حائل خاک مسلح به کمک تسمه های فولادی  
2-1-3 . دیوارهای حائل خاکی مسلح با استفاده از ژئوتکستایلها  
3-1-3 . دیوارهای حائل خاک مسلح با مصالح ژئوگریدی  
1-3-1-3 اجزای تشکیل دهنده دیوار حائل خاک مسلح ژئوگریدی  
1-1-3-1-3 . توده خاکی مسلح  
2-1-3-1-3 ژئوگرید (المان مسلح کننده)  
1-2-1-3-1-3 . تقسیم بندی ژئوگریدها  
1-1-2-1-3-1-3 ژئوگریدهای تک محوری و دو محوری  
2-1-2-1-3-1-3 ژئوگرید بر اسا نحوه تولید و مواد تشکیل دهنده  
1-2-1-2-1-3-1-3 تقسیم بندی ژئوگریدها براساس مواد تشکیل دهنده  
1-1-2-1-2-1-3-1-3 پلی پروپیلن (PP)  
2-1-2-1-2-1-3-1-3 پلی اتیلن (PE)  
3-1-2-1-2-1-3-1-3 پلی استر (PEI)  
4-1-2-1-2-1-3-1-3 P.V.A و Aramid  
2-2-1-2-1-3-1-3 تقسیم بندی ژئوگریدها براساس نحوه تولید  
1-2-2-1-2-1-3-1-3 ژئوگریدهای بافته شده  
2-2-2-1-2-1-3-1-3 ژئوگریدهای تزریقی  
3-2-2-1-2-1-3-1-3 ژئوگریدهای اتصالی  
2-2-1-3-1-3 کاربردهای عمومی ژئوگریدها در معماری و شهرسازی  
3-2-1-3-1-3 مشخصات فنی ژئوگریدها  
3-1-3-1-3 بلوک های بتنی (المانهای نما)  
1-3-1-3-1-3 انواع نمای دیوارهای خاک مسلح  
4-1-3-1-3 مصالح زهکشی  
5-1-3-1-3 انواع اتصال بلوکها به همدیگر و ژئوگرید  
1-5-1-3-1-3 اتصال اصطکاکی  
2-5-1-3-1-3 اتصال مکانیکی- اصطکاکی  
3-5-1-3-1-3 اتصال مکانیکی key connection  
منابع فارسی :  

مقدمه

خاک به عنوان مصالحی که معمولاً براحتی در دسترس پروژه های ساختمانی قرار دارد همواره مورد توجه مهندسین عمران و معماری بوده و همیشه به فکر یافتن راه حل هایی برای استفاده حداکثر از این مصالح بوده اند

در حالت کلی خاک فقط المانی است فشاری . لذا هیچ گونه مقاومت کششی ندارد و در مقابل برش با توجه به مشخصات مکانیکی نظیر چسبندگی (C) و زاویه اصطکاک داخلی (Q) دارای مقاومت محدود می باشد لذا مهندسین به دنبال راهکارهایی برای برطرف کردن نقاط ضعف مصالح خاکی یعنی مقاومت برشی و کششی آن هستند

یکی از راهکارهای افزایش مقاومت برشی توده های خاکی استفاده از روش های پایدار سازی مکانیکی نظیر استفاده از مصالح ژئوسنتتیک (ژئوتکستایل ، ژئوگرید و ;) می باشد . پایداری سازی مکانیکی علاوه بر اینکه در افزایش ظرفیت باربری بستر فنداسیون ها کاربرد داد یکی از بهترین روش ها برای افزایش ظرفیت های برشی و کششی توده های خاکی و استفاده از این توده ها جهت احداث دیوار حائل به منظور پایدارسازی ترانشه ها و یا ایجاد خاکریزهای مرتفع و دارای شیب دیواره تند به حساب می آید . نوع پایداری در این سیستم از نوع مکانیکی (MSE) بوده و نوع المان های مکانیکی از نوع تسمه های فلزی در ابتدا (1960) و ژئوسنتتیک هااز سال (1980) می باشد . در این سیستم شیب خاک  مسلح تا زاویه 70 درجه شیب دیوارهای حائل خاک مسلح از 70 تا 90 درجه قابل اجرا می باشند علاوه بر سازه های گفته شده در ساخت کوله های باربر خاک مسلح نیز کارایی دارند

2 خاک مسلح

استفاده ار خاک مسلح[1] در طراحی شالوده ها و سازه های حائل خاک روشی است که در سال های اخیر متداول شده است . خاک مسلح عبارت است از مسلح کردن خاک بوسیله عناصر کششی نظیر میلگرد ، تسمه فولادی و یا ژئوتکستایل[2] . ایده اولیه خاک مسلح جدید نیست و قدمت آن به عهد باستان می رسد . لیکن مفهوم خطی این ایده توسط یک مهندس فرانسوی بنام ویدال[3] بنا نهاده شد در این ایده از تسمه های فولادی به عنوان عناصر مسلح کننده استفاده شده است . از زمان شروع کارهای ویدال دیوارهای حائل متعددی با استفاده از نظریه خاک مسلح در گوشه و کنار دنیا ساخته شده است

اثرات سودمند خاک مسلح ناشی از دو پدیده زیر می باشد

 A : افزایش مقاومت کششی خاک

B : مقاومت برشی بوجود آمده به علت اصطکاک موجود در سطح تماس خاک و مصالح مسلح کننده

از این نظر خاک مسلح بسیار شبیه به بتن مسلح است در حال حاضر اکثر طرح های خاک مسلح فقط با مصالح دانه ای بازهکشی آزاد[4] انجام می شوند . در نتیجه از اثر بوجود آمدن آب حفره ای در خاکهای چسبنده که باعث کاهش مقاومت برشی خاک می شود اجتناب شود

1-2) تعاریف عمومی در خاک مسلح

1-1-2) تسمه های فولادی : در اکثر موارد برای مسلح کردن خاک از تسمه های فولادی گالوانیزه استفاده می شود . البته فولاد گالوانیزه تحت تأثیر خوردگی قرار دارد .سرعت خورندگی بستگی به عوامل مختلف محیطی دارد . سرعت متوسط خورندگی تسمه های فولادی گالوانیزه را بین 0025  میلیمتر تا 005  میلیمتر در سال پیش بینی می کنیم . بنابراین در طراحی تسمه های فولادی باید اضافه ضخامتی برای جبران خوردگی منظور گردد

در مورد مصالحی مثل فایبرگلاس قبل از اینکه به عنوان مصالح مسلح کننده خاک مورد استفاده قرار گیرند باید تحقیقات بیشتری انجام شود

2-1-2) ژئوتکستایل : ژئوتکستایل از انواع ژئوسنتتیک می باشد . در تعریف کلی ، ژئوسنتتیک ها منسوجات یا ورقه های ساخته شده از الیاف نفتی هستند که خاصیت اصلی آنها فساد ناپذیر بودن در مقابل عوامل خورنده درون خاک می باشد . لذا از این نظر کاربردهای فراوانی در مهندسی خاک و بهبود کیفیت خواص گوناگون خاک دارند

ژئوسنتتیک انواع گوناگونی نظیر ژئوتکستایل ، ژئومهبران ، ژئوگرید ، ژئونت ، ژئومت ، ژئوکمپوزیت و بیومیت دارد که بر حسب خاصیت هر یک از آنها کاربردهای مختلفی دارند . در میان آنها ژئوتکستایلها کاربردهایی در مسلح کردن خاک دارند . اگر بخواهیم ژئوتکستایل را تحت الفظی ترجمه کنیم معنای پارچه زمین را می دهد

ژئوتکستایل ها پارچه های عموماً نفوذپذیری می باشند که از الیاف مصنوعی بدست آمده از مشتقات نفت نظیر پلی استر ، پلی اتیلن ، پلی پروپیلن و بعضی مواقع از فایبرگلاس ساخته می شوند . ساخت این منسوجات از مواد طبیعی بعلت فساد پذیر بودن آنها امکان پذیر نیست . ژئوتکستایلها می توانند بصورت بافته شده[5] و یا بافته نشده[6] باشند

ژئوتکستایل های بافته شده می توانند همانند پارچه ، از بافته شدن دوسری نخ موازی عمود برهم و یا همانند کاموا بافی از در هم فرو رفتن حلقه های نخ ، ساخته شوند . در ژئوتکستایل های بافته نشده ، الیاف به صورت اتفاقی در کنار هم قرار گرفته و به کمک مواد شیمیایی ، حرارت و یا به صورت مکانیکی با یکدیگر یکپارچه می شوند . گفته شد ژئوتکستایل ها عموماً از الیاف نفوذپذیر ساخته می شوند تا در حین ایجاد خواص کششی و افزایش برش در خاک در خاصیت زهکشی خاک مسلح نیز شرکت داشته باشد . در عین حال برخی از ژئوتکستایل ها نفوذناپذیر می باشند . هم چنین در برخی از ژئوسنتتیک ها نظیر ژئوممبران صد درصد نفوذناپذیر می باشند و به همین جهت کاربرد اصلی آنها در نفوذناپذیر ساختن خاک است اما همه ژئوسنتتیک ها این خاصیت و این کاربرد را ندارند

1-2-1-2) تقسیم بندی ژئوتکستایل ها

ژئوتکستایلها را در چهار بُعد مختلف در مهندسی عمران و معماری به کار می گیرند

زهکشی
فیلتر
جداسازی
تسلیح

1-1-2-1-2) زهکشی های ژئوتکستایلی

آب زیرزمینی به راحتی بر روی ژئوتکستایل جریان پیدا می کند و به سمت نقاط خروجی هدایت می شود این به علت خاصیت نفوذپذیری ژئوتکستایل می باشد

2-1-2-1-2) فیلترهای ژئوتکستایلی

در صورتی که یک لایه ژئوتکستایل نفوذپذیر بین دو لایه خاک دانه ای درشت و ریز قرار داده شود زهکشی براحتی از لایه ریز به لایه درشت انجام شده و از نفوذ دانه های ریز به لایه درشت جلوگیری می شود

3-1-2-1-2) جداسازی ژئوتکستایلی

با استفاده از ژئوتکستایل می توان لایه های مختلف خاک را از هم جدا کرد . به عنوان مثال در احداث شاهراهها بستر رسی را می توان به کمک ژئوتکستایل از زیر اساسی شنی جدا کرد

 4-1-2-1-2) تسلیح کننده های ژئوتکستایلی

مقاومت کششی ژئوتکستایل باعث افزایش باربری زمین می شود

3 دیوار حائل خاک مسلح : در این بخش به روش های مختلف اجرای دیوارهای حائل خاک مسلح می پردازیم . در پروژه مزبور دیوارهای حائل خاک مسلح از شیب 70 درجه تا 90 درجه به اجرا گذاشته می شود

1-3 روش های اجرای دیوارهای حائل خاک مسلح

در این پروژه به سه نوع از روش ها اشاره ای می کنیم

الف. دیوارهای حائل خاک مسلح به کمک تسمه های فولادی

ب. دیوارهای حائل خاک مسلح با ژئوتکستایل

ج. دیوارهای حائل خاک مسلح با مصالح ژئوگرید

 1-1-3 دیوار حائل خاک مسلح به کمک تسمه های فولادی

 

[1] Rein forced Earth

[2] geotextile

[3] Vidal

[4] Free-draining granular soil

[5] woven

[6] Unwoven

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >